
همه چیز از فاصله گرفتن شروع میشود، فاصله گرفتن از خاک و از خود، فاصلهای که اتفاقا قرابت میآورد و آگاهی، نه فراموشی و مفارقت، فاصلهای که باعث میشود آدم به خودش و هویتش نگاهی عمیق بیندازد تا بفهمد دقیقا کجا ایستاده و با خودش چندچند است.
محمد رسولی پور میگوید، وقتی از دل ایران مهاجرت میکند به قلب آمریکا، «ایرانی بودن» بیشتر خود را به رخش میکشد و همین باعث میشود تا بیش از پیش تلاش کند ایران و تاریخ و فرهنگش را بشناسد و بشناساند، و در این مسیر رجوع میکند به هنر خودش. او تحصیل کرده رشته هنرهای زیباست و تجربه همکاری با شرکتهای بزرگ در گذر زمان اندوخته هایش را بیشتر کرده است.
درنهایت، این فاصله گرفتن، این رجوع به خود، این هنر، و این هدف باعث میشود رسولی پور یک عهد با خودش ببندد، اینکه همه مشاهیر ایران باستان را تصویر کند، آرمانی که تحت عنوان پروژه «ایرانشهر» هرروز دارد بیشتر رنگ واقعیت میگیرد و جلوههای جذاب زیادی دارد.
انتشار کتاب و کارتهایی مبتنی بر تصویرگری شخصیتهای «شاهنامه» فردوسی و موجودات افسانهای ایران، یا انتشار یک فال حافظ کارتی، فقط بخش کوچکی از تولیدات فیزیکی این پروژه است، تولیداتی که با هنر محمد رسولی پور و جمعی دیگر از هنرمندان روزبه روز درحال انبوه ترشدن است.
در مجالی که دست داد، با این گرافیست و تصویرگر به گفتوگو نشستیم تا برایمان بیشتر از جزئیات این فعالیتها بگوید، از جذابیت صورتگری شخصیت هایی، چون «هوشنگ» و «ضحاک» و «مرداس» و «کیومرث» و از حسی که ممکن است به یک نفر در آن سر دنیا دست بدهد وقتی دیوان حافظ منحصربه فردش را برمی دارد و میخواند: «غلام همت آنم که زیر چرخ کبود/ ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است».
در یک گفت وگوی قدیمی با انجمن علمی تاریخ دانشگاه شیراز، از این گفتهاید که بعد از مهاجرت به تاریخ ایران علاقهمند شدید و به این فکر افتادید که بیشتر در این باره بخوانید و بدانید.
چندی پیش، حمید رحمانیان، دیگر تصویرگری که او هم سال هاست در خارج از ایران زندگی میکند، در گفت وگوی زندهای که در اینستاگرام با کارگروه ادبیات کودک و نوجوان دانشگاه فردوسی داشت، گفت حضورش در قامت یک مهاجر از ایران باعث شد تا بخواهد دیگران را از ایران و فرهنگ ایرانی آگاه کند و، اگر ایران بود، فعالیتهایی را مثل تولید کتابهای مصور «شاهنامه» یا آثار نمایشی اقتباس شده از آن انجام نمیداد.
من، قبل از هرچیز، از شما میخواهم درباره این فاصله صحبت کنید، درباره این تفاوت موقعیت مکانی، این جابه جایی به مملکتی دیگر با شرایط و فرهنگی دیگر که، درعین تفاوتهای بنیادین، شما و امثال شما را مجاب میکند از فرهنگی بگویید که برآمده از آن هستید، هم برای مخاطب ایرانی و فارسی زبان و هم برای مخاطب غیرایرانی و غیرفارسی زبان.
- چه چیزی شما را واداشت تا به سمت انجام دادن چنین فعالیتهایی در دل کشوری دیگر بروید؟
سؤال بسیار جالبی است. فکر میکنم همین فاصله از وطن موجب شکل گیری پرسشهای هویتی میشود. زمانی که در ایران بودم، هرگز به ایرانی بودن خودم فکر نمیکردم، اما هنگامی که از ایران خارج شدم تازه متوجه این شدم که ایرانی بودن برای من و اطرافیانم چه معنایی دارد. پس از آن، برایم مهم شد که ایرانی بودن چیست و چگونه باید هویت خودم را تعریف کنم.
پروژههای بزرگی که با سرمایه گذاری هنگفت چهره یک کشور را تغییر میدهند در منطقه ما هم دیده میشوند
به دلیل تصویری منفی که ایران، به ویژه در غرب، دارد، بسیاری از ایرانیان خارج از کشور با این چالش هویتی به دو شکل روبه رو میشوند: برخی، تحت تأثیر این تصویر منفی، از پیشینه و هویت خود فاصله میگیرند و حتی گاهی آن را پنهان میکنند. در موارد افراطی، چهره و نام خود را تغییر میدهند و وانمود میکنند ایرانی نیستند.
در موارد رایجتر و ملایم تر، خود را «پرشین» مینامند تا از بردن نام «ایران»، که ممکن است حساسیت برانگیز باشد، پرهیز کنند. راه دیگر، اما این است که شخص این تصور نادرست را نپذیرد و از هر فرصت و امکانی که دراختیار دارد برای معرفی ایران و پژوهش درباره هویت خودش استفاده کند، به این بیندیشد که «ایرانی بودن» چه معنایی دارد و چگونه میتوان آن را تعریف کرد.
به نظرم، این دوراهیای است که تقریبا هر مهاجری با آن روبه رو میشود و در آن باید برای خود پاسخی پیدا کند. درمقابل، کسانی که در ایران زندگی میکنند نیازی به بازتعریف هویت ایرانی خود احساس نمیکنند. اما برخی، مانند هنرمندان، فیلم سازان، موسیقی دانان، آشپزها و دیگر فعالان فرهنگی، از هنر و مهارت هایشان برای معرفی هویت ایرانی خود و آگاه سازی اطرافیان بهره میگیرند.
- بر سر این دو راه، شما در مسیر دوم پا میگذارید که یکی از نمودها و ثمرههای آن میشود تولیدات تصویری متعددی که برگرفته از اسطورهها و قهرمانهای ایرانی است و همه آنها تحت عنوان پروژه «ایرانشهر» شناخته میشود، پروژهای که سال هاست آغاز شده و هدفی که برایش تعریف شده این است که ایران ما با زیبایی هایش شناخته شود. از این پروژه بیشتر برایمان میگویید؟
هدف پروژه «ایرانشهر» این نیست که به تنهایی و به طور مستقیم نگاه غیرایرانیان به ایران را تغییر دهد، زیرا چنین هدفی غیرواقع بینانه و دست نیافتنی است. پروژههایی که چنین تأثیری دارند معمولا بودجههای میلیارددلاری و مستمر دراختیار دارند و به وسیله دولتها اجرا میشوند؛ برای مثال، کره جنوبی از دهه ۹۰ میلادی سرمایه گذاری در حوزه فرهنگ را آغاز کرد و حدود یک درصد از درآمد خالص خود را به گسترش فرهنگ کرهای اختصاص داد.
تأثیر این سیاست را امروز به وضوح میبینیم؛ این تغییر، نه تنها چهره و وجهه بین المللی کره را دگرگون کرده، بلکه بر فرهنگ عامه در سراسر جهان هم اثر گذاشته است. در ایران، میتوان نشانههای این نفوذ را از دهه۸۰ در فراگیری سریالهای کرهای دید، یا در گرایش بسیاری از جوانان به موسیقی کرهای. این تأثیرگذاری در غرب هم محسوس است؛ پدیده «کی پاپ» و نقش آن در افزایش خرید محصولات کرهای نمونهای از آن است.
پروژههای بزرگی که با سرمایه گذاری هنگفت چهره یک کشور را تغییر میدهند در منطقه ما هم دیده میشوند: ترکیه با برنامهها و شبکههای تلویزیونی اش در خاورمیانه چنین مسیری را دنبال کرده و عربستان هم با سرمایه گذاری گسترده در ورزش و سایر حوزهها تلاش میکند تصویر خود را بهبود ببخشد.
اما واقعیت این است که ما ایرانیها چنین موقعیتی نداریم و دلایل این موضوع برای شما و خوانندگان روشن است. پس چه راهی برای ما باقی میماند تا بتوانیم فرهنگ و زیباییهای ایران را، نه تنها برای خود و نسل آینده، بلکه برای جهانیان به نمایش بگذاریم؟ به نظر من، تمرکز بر نقاط قوت کلیدی.
- این نقاط قوت کدام است؟
اول اینکه تعداد بی شمار از جوانان با استعداد در ایران داریم، دوم اینکه نسل جوان علاقه مندی عجیبی به تاریخ و فرهنگ ایران دارند، و سوم اینکه رسانههای اجتماعی در ایران برد بسیار بالایی دارند. با توجه به محدودیتهایی که درزمینه سرمایه گذاری و سازمانی داریم، به نظر من، راهکار مؤثر برای گسترش فرهنگ در ایران تکیه بر این نقاط قوت موجود در همکاریهای جمعی و مردمی است.
گروه «ایرانشهر» در همین راستا تلاش میکند تا به این حرکتهای پراکنده سامان ببخشد و هنرمندان و پژوهشگرانی را که علاقهمند به فعالیتهای داوطلبانه در این حوزه هستند به یکدیگر متصل کند تا بتوانند آثار پیچیدهتر و تأثیرگذارتری تولید کنند. اما کلید موفقیت این رویکرد در دسترس قراردادن خروجی فعالیتها به صورت رایگان و راحت است، تا از آثار تولیدشده در کارهای دیگر استفاده، و از دوباره کاری جلوگیری شود؛ درنتیجه، سرعت و کیفیت این جریان فرهنگی هم افزایش پیدا میکند.
- این سرعت بخشیدن به تولیدات فرهنگی و آسان کردن آن چطور اتفاق میافتد؟
اینجا لازم است توضیحی درباره مدل الهام بخش این پروژه در زیرساخت آن ارائه بدهم. در دنیای نرم افزار، مفهومی به نام «توسعه متن باز» (Open Source Software Development) وجود دارد که به فرایند ایجاد نرم افزاری اشاره دارد که کد منبع آن برای استفاده، تغییر و توزیع در دسترس عموم قرار دارد.
در این روش، به جای آنکه هر فرد از صفر تا صد یک برنامه را خودش بسازد، از بخشهایی که دیگران پیشتر با صرف زمان و تجربه ساختهاند استفاده میکند. اما این چه فایدهای دارد؟ باعث میشود که مسیرهای پیموده شده دوباره تکرار نشوند و توسعه دهنده بتواند، به جای اتلاف وقت بر روی بخشهای پایهای، بر خلاقیت و ویژگیهای منحصربهفرد محصول خود تمرکز کند. ما هم میخواهیم همین رویکرد را در تولیدات فرهنگی پیاده کنیم.
برای این کار، باید آثار فرهنگی را به صورت بخشهای سازنده و دردسترس ارائه بدهیم تا دیگران بتوانند از آنها استفاده کنند؛ مثلا، اگر کسی بخواهد رمان، فیلم، یا بازیای درباره ایران یا منطقهای خاص یا کلا برمبنای فرهنگ ایرانی بسازد، نیازی نداشته باشد که سالها پژوهش کند و منابع پراکنده با دسترسیهای سخت را جستوجو کند.
در این مدل، اطلاعاتی مانند ویژگیهای زیبایی شناختی یک منطقه، قصههای فولکلور، باورها، تاریخ، و دیگرعناصر فرهنگی به صورت ساختاریافته در دسترس قرار میگیرند، تا افراد بتوانند، به جای صرف زمان برای تحقیق، بر بخشهایی تمرکز کنند که در آن تخصص و نوآوری دارند. این روش، نه تنها فرایند خلق آثار فرهنگی را با سرعت بیشتر ممکن میکند، بلکه باعث تولید محتوای دقیق تر، گستردهتر و عمیقتر درباره ایران و فرهنگ آن هم میشود.
- یعنی همین روشی را که الان استفاده میشود، و وب سایتهایی نظیر «گنجور» یا دانشنامه آزاد «ویکی پدیا» هم از آن بهره میگیرند شما هم در تولیدات فرهنگی خود استفاده کردهاید. از تأثیرگذاری چنین پروژههایی در قالب منابع باز بیشتر به ما میگویید؟ فرصتی که، نه تنها به مخاطب امکان تماشاکردن و لذت بردن میدهد، بلکه به او اجازه شراکت در به ثمررساندن آن را نیز میدهد.
بله، دقیقا. کوششهایی مانند «گنجور» درزمینه دسترسی به گنجینه ادب فارسی و «دایرةالمعارف ایرانیکا» نمونههایی ازاین دست هستند که بدون آنها این پروژه امکان پذیر نبود، با این تفاوت که بسیاری از فعالیتهایی که ما انجام میدهیم امکان مشارکت آزاد را برای علاقهمندان فراهم میکند. به عنوان مثال، کتابخانه تصویری «ناردون» که قطعات گنجینه نگارگری ایران را به صورت موضوعی و تفکیک شده دردسترس قرار میدهد ازجمله این تلاش هاست.
هرجا که بتوان از گنجینه هزاروچندصدساله ادب فارسی بهره برد از آن استفاده خواهیم کرد
در این کتابخانه، هر فرد میتواند، با رعایت استانداردهای کیفی، منبعی اضافه کند و ــ در عین حال ــ هر کسی میتواند از تصاویر موجود برای دانلود و استفاده بهره ببرد. همین شیوه را برای گردآوری تصویر بیش از ۴۰۰ موجود افسانهای محلی از سراسر ایران به کار گرفتهایم که به گمانم اکنون بزرگترین مجموعه موجودات افسانهای ایران باشد.
نه تنها نام و وصف برخی از این موجودات نخستین بار است که مکتوب و ترجمه شده، بلکه همچنین تصویرگری ایشان نخستین بار است که انجام شده و به صورت عمومی دردسترس قرار گرفته است.
- «شاهنامه» فردوسی یکی از کتابهای محوری الهام بخش برای تولیدات فرهنگی شما، مثل کتاب و کارتهایی مبتنی بر شخصیتهای آن، بوده است. آیا «شاهنامه» همچنان ظرفیت پرداخت بیشتری دارد؟
پیش از پاسخ به این پرسش، لازم است روشن کنم که تولیدات فیزیکی و قابل فروش تنها بخش کوچکی از این پروژه هستند و صرفا برای تأمین هزینهها و تداوم آن انجام میشوند؛ آنچه در این پروژه بیشترین اهمیت را دارد در دسترس قراردادن رایگان همه محتوایی است که بنیادین است و پایه تولید محصولات فرهنگی را تشکیل میدهد.
درباره «شاهنامه»، بله، ظرفیتهای بسیاری برای کار روی آن وجود دارد، اما ــ همان طورکه اشاره کردم ــ هدف این است که تمام عناصر قابل استفاده، تا جای ممکن، به صورت آزاد دراختیار همگان قرار بگیرد. این کار، نه تنها به ما امکان میدهد که در مراحل بعدی همین پروژه تولیدات پیچیده تری مانند کمیک استریپ، بازی، فیلم و پویانمایی را توسعه بدهیم، بلکه به دیگر افراد، گروهها و سازمانها هم اجازه میدهد تا از این منابع استفاده کنند.
- به جز «شاهنامه»، متون کلاسیک دیگر ما هم در این پروژه سهمی داشتهاند یا قرار است سهمی داشته باشند؟
بله؛ در پروژه «۱۰۰۱ افسانه»، که مجموعهای از موجودات افسانهای ایران به تصویر کشیده شده و همراه با توضیحاتی به زبان فارسی و انگلیسی ارائه شده، متون پهلوی، به ویژه «بندهش»، نقش پررنگی داشته است. در آینده هم قطعا به دیگرمتون حماسی میپردازیم و هرجا که بتوان از گنجینه هزاروچندصدساله ادب فارسی بهره برد از آن استفاده خواهیم کرد.
تاکنون، بیشترین بهره گیری ما از ادبیات حماسی در همین پروژه موجودات افسانهای ایران بوده است. علاوه بر «شاهنامه» فردوسی، برای بازآفرینی این موجودات، از «سام نامه»، «اسکندرنامه»، «گرشاسپ نامه»، و حتی آثار متأخرتر مثل «امیرارسلان نامدار» استفاده شد. بخش دیگری از کاربرد ادبیات حماسی در طرح «تبارنامه بزرگ ایرانیان» دیده خواهد شد.
در بخش غیرتاریخی این پروژه، تلاش ما بر این است که شجره نامه قهرمانان و پادشاهان ایرانِ اسطورهای و پهلوانی را بر یک بوم واحد به یکدیگر متصل کنیم. برای این منظور، از «شاهنامه فردوسی»، «بندهش»، «گرشاسپ نامه»، «فرامرزنامه» و «بانوگشسپ نامه» بهره گرفتهایم و امیدواریم بتوانیم دامنه این منابع را گسترش بدهیم.
اما، برای آینده، یکی دیگر از برنامهها گردآوری داستانهای عاشقانه ایرانی است. جز این، پروژه بزرگ تری به نام «داستان ایران» هم در دست اجراست که هدف آن بازنمایی تصویری تاریخ ایران، از آفرینش تا پایان پادشاهی ساسانی، و در ۸۱ جلد است.
تاکنون، سه جلد نخست، که به دوران اسطورهای اختصاص دارد، به پایان رسیده است. جلد سوم این مجموعه، با عنوان «هزاره تاریک»، کاملا مبتنی بر «شاهنامه» است و جلدهای آینده که به دوران پهلوانی و تاریخی ایران میپردازد هم از «شاهنامه» آغاز شده و به دیگر دورههای تاریخ ایران میرسد.
- انتشار فال حافظ کارتی با ترجمه انگلیسی یکی دیگر از تولیدات تازه «ایرانشهر» است. بازخوردهای خیلی خوبی داشت؛ درست است؟
بله. این یکی از تازهترین تولیدات گروه است که با استقبال خوبی روبه رو شد و نشان میدهد برای چنین محصولی نیاز و درخواست واقعی وجود داشته است. بازخوردها تأیید میکند که افراد زیادی هستند، مخصوصا درمیان فارسی زبانان و علاقهمندان به ادبیات فارسی خارج از کشور، که به فال حافظ به عنوان یک سنت فرهنگی زنده علاقه دارند و به یک ترجمه روان به انگلیسی برای استفاده راحتتر و سهیم کردن غیرایرانیها در این سنت نیاز دارند.
البته این یک پروژه کوچک است برای ایجاد دسترسی طبق درخواستی که وجود داشته است و جزو کارهای پایهای محسوب نمیشود.
* این گزارش چهارشنبه ۱۵ اسفندماه ۱۴۰۳ در شماره ۴۴۴۵ روزنامه شهرآرا صفحه فرهنگ و ادب چاپ شده است.