شغل یک کتابدار شاید در نگاه اول کمی خستهکننده به نظر برسد، اما وقتی ساعتی را در کنار فائزه چشمهسنگی در کتابخانه فرهنگسرای ترافیک گذراندم متوجه شدم او از دریچه کتاب به دنیای انسانهای دیگر قدم میگذارد. برخلاف تصور من یک کتابدار در تنهایی خودش و در دنیای کتابها غرق نمیشود، بلکه میتواند مانند چشمهسنگی با دیگران ارتباط بگیرد و راهنمای آنها هم باشد. کافیست به حرفهاش علاقهمند باشد تا هم ساعتها پای درددل مراجعانش بنشیند و هم برای هر مخاطبی کتابی مناسب با روحیاتش را معرفی کند.
نویسنده محله رضاشهر کارشناسیاش را در رشته شیمی گرفته اما هیچ وقت کاری مرتبط با تحصیلش انجام نداده است. متولد سال61 است و دو سال بعد ازدواجش از سال 81 وارد خبرگزاری ایسنا شده و کار خبر را شروع کرده است. همانجا با ادبیات و کار فرهنگی آشنا شده و تا سال85 که در این خبرگزاری بوده همزمان فعالیتهای جانبی هم داشته و با اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان همکاری میکرده است.
چشمهسنگی بعد از ایسنا از سال84 تا 91 مسئول روابط عمومی کانون هنرمندان استان بوده است و همین ارتباط با هنرمندان و شناخت مشکلات فرهنگی شهر، برای او سرآغاز قلمزدن در زمینههای فرهنگی بوده است. خودش میگوید: آنزمان کانون هنرمندان استان بهعنوان رابطی بین هنرمندان و اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان بزرگ بود.
بیشتر مطالبی که مینوشتم به دلیل آشنایی با چالشهای هنرمندان، یادداشتهای فرهنگی بودند
کانون بهنوعی تسهیلگر کارهای هنرمندان بود. من در این بین کارهای مطبوعاتی هم انجام میدادم و با روزنامههای شهرآرا، قدس و خبرگزاری مهر همکاری داشتم. بیشتر مطالبی که مینوشتم به دلیل آشنایی با چالشهای هنرمندان، یادداشتهای فرهنگی بودند.
او معتقد است در گذشته فضای هنری بیشتری بود. نهادهای متولی فرهنگ و هنر سعی در جذب مخاطب داشتند. شب شعرهایی که هفتهای یکبار در زیرزمین اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار میشد، بهدلیل وجود بزرگان ادب پربرکت بود، طوری که هر کس در آن جلسات حضور پیدا میکرد دست خالی برنمیگشت.
او میگوید: الان ادبیات مشهد کافهای شده و گعدههای شاعرانه بیشتر در نگارخانهها و کافهکتابها شکل میگیرد. اینها هم خوبند اما همهگیر نخواهند شد. بچههایی که الان به این جلسات میروند معمولا مدعی هستند اما در آن سالها افراد فروتن و بیادعا بودند. بنا به سن و پیشکسوت بودن در نشستن صندلیها ادب و احترام را رعایت میکردند.
حتی در اولویت خواندن دستنوشتهها به این نکته توجه میکردند. الان این مسائل رعایت نمیشود. بهدلیل آموزشهای مجازی هنر سهلالوصولتر شده است البته اگر سلسله مراتب آموزش طی شود خوب است، اما در بیشتر موارد اینطور نیست.
این بانوی فعال رسانه و هنر دو دختر دارد به نامهای حدیث و ترنم. یکی متولد86 و دیگری 93. از آنجایی که اولویت زندگیاش مادر بودن است، هنگام تولد هر کدام از فرزندانش دو سه سالی کار را تعطیل کرده است. از سال97 حرفه کتابداری را از کتابخانه فرهنگسرای حجاب در بوستان حجاب واقع در پارک هدایت شروع کرده و از آذرماه گذشته به فرهنگسرای ترافیک رفته است.
در این فاصله با رادیو زیارت و خبرگزاریها همکاری داشته و در کنار آن به نوشتن هم مشغول بوده است. میگوید: مجموعهای با 11داستان کوتاه به نام «از برکههای آینه» به چاپ رساندهام. یک رمان هم زیر چاپ دارم به اسم «کافه بهمن» که برمیگردد به اتفاقاتی که در سال57 میافتد و مرتبط با حوادث انقلاب اسلامی و راهپیماییهاست.
حس کردم استعدادی در زمینه گویندگی ندارم، دست به قلم بودم و ترجیحم این بود که بنویسم
او نمایشنامههایی را هم برای رادیو زیارت مینویسد. درباره شروع همکاریاش با رادیو میگوید: چند دوست بودیم که از سال96 با هم کلاسهای گویندگی را میرفتیم. بچهها در حوزه صدا وارد شدند و من حس کردم استعدادی در زمینه گویندگی ندارم، دست به قلم بودم و ترجیحم این بود که بنویسم.
با تهیهکنندهای آشنا شدم و نوشتن آیتمهای نمایشی با محتوای سبک زندگی بر مبنای احادیث را شروع کردم. همان نمایشنامهها را در قالب مجموعه دو جلدی برای انتشارات نامه مهر تهران فرستادهام تا چاپ شود. این نمایشنامهها به دلیل ملیبودن رادیو زیارت با حساسیت زیادی تأیید میشوند. پروسه تحقیق و نوشتن و تأیید زمانبر است. گاهی یک ماه روی یک موضوع کار میکنم تا بتوانم برههای از زندگی یک شخصیت مذهبی یا یکی از ائمه(ع) را دربیاورم.
چشمهسنگی نقش کتابدار را در انتخاب کتاب مراجعان پررنگ میداند. بسیاری از افرادی که به کتابخانه مراجعه میکنند با او درددل میکنند و کتابدار مهربان را سنگ صبور خود میدانند. به نظر او جای یک مشاور در کتابخانه فرهنگسراها کم است. هرچند معتقد است معرفی کتاب و راهنمایی افراد در مسیری خاص، راه رفتن روی تیغ دو لبه است.
او میگوید: بیشتر افراد برای رسیدن به حال خوب دنبال کتابهای روانشناسی و انگیزشی هستند. اما متأسفانه بیشتر این کتابها مبتنی بر فرهنگ غرب و روانشناسی زرد هستند و در آنها فرهنگ ایثار وجود ندارد. به بسیاری از این افراد میگویم قفسه را اشتباه ایستادهاید، بروید سراغ کتابهای رمان و ادبیات پایداری بخوانید. وقتی کتابهایی مانند «دا»، «دختر شینا»، «دریادل» یا «من زندهام» را میخوانید میبینید خانواده شهدا با چه شرایط دشواری زندگی کردهاند، اما ناامید نشدهاند.
در میان صحبتهای ما مراجعان کتابخانه میآیند و فائزه چشمهسنگی با صبر و حوصله به یکی یکی آنها پاسخ میدهد. کودکان با شور و اشتیاق دنبال کتابهای مورد علاقهشان هستند. کتابهای مصور که خاص باشند و متفاوت.
چشمهسنگی میگوید: در کتابخانه مخاطب اصلی ما بیشتر کودکان و نوجوانان هستند. مجموعه انیمیشنی نوشتهام به اسم «آنی و مانی» برای کودکان 3 تا 6سال که فیلیمو آن را پخش کرد و در شبکه پویا هم تبلیغش را دیدهام. من آیتمها را با هدف مهارتآموزی مینوشتم و یک روانشناس کودک روی آن نظر میداد. اینکار هنوز ادامه دارد.
در سیزدهمین جشنواره نمایشنامهخوانی مشهد که از سوی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار میشد، هم یک نمایشنامه داشتم با نام «طوفانی دیگر در راه است» که درباره شهید حججی بود و برگزیده مردمی شد. در جشنوارههای داستانی «لیراو» و «کبوتر حرم» هم شایسته تقدیر شدم.