کد خبر: ۱۱۴۵۵
۱۸ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۰:۰۰
قاسم ارفع سنگین‌ترین سنگ‌های آرامگاه فردوسی را به دوش می‌کشید

قاسم ارفع سنگین‌ترین سنگ‌های آرامگاه فردوسی را به دوش می‌کشید

حاج‌قاسم تعریف می‌کند: کشتی‌گیر بودم. کسی من را خاک نکرده بود. سنگ جمشید در پیشانی آرامگاه، سه‌تن وزنش بود. حتی از تهران برای دیدن جابه‌جایی سنگ آمده بودند. همه گفتند چطور سنگ را بالا می‌بری؟

در و دیوار خانه مش‌قاسم، نشانی از پهلوانی‌هایش ندارد. نه عکسی از کشتی‌هایش در گود چوخه توس که خاک به پا می‌کرد، هست و نه تصویری از دست‌های پرتوانش در جابه‌جایی سنگ‌های چندتنی آرامگاه فردوسی. اما خودش در نودسالگی خوب به یاد دارد چندبار لباس چوخه به تن کرده، پشت چند پهلوان را به خاک رسانده و با همان زور بازو چطور سنگ سه‌تنی جمشید (فروهر) را از تاج آرامگاه پایین آورده و بالا داده است.

در این روز‌های زمستانی که حاج‌قاسم ارفع به جبر سن و سال و بیماری، بیشتر خانه‌نشینی اختیار کرده است، با گروهی از همکاران شهرآرا پای خاطرات او می‌نشینیم.

پیش از این، سال ۱۳۹۴ شهرآرامحله گفت‌وگوی مفصلی با او انجام داد و مش‌قاسم آن زمان برای نخستین‌بار روبه‌روی یک رسانه تعریف کرد که چطور استخوان‌های فردوسی را از قبر درآورده و دوباره دفن کرده‌است. گزارشی که با تیتر «من فردوسی را دفن کردم» به چاپ رسید.

به نیم‌ساعت سنگ ۳ تنی را جابه‌جا کردم

او به وقت مرور خاطرات، اول به دست‌هایش نگاهی می‌اندازد. می‌لرزند و توانشان کم شده است. گویی کار‌های سخت گذشته توان این پهلوان را کشیده و به روزگار سالمندی، او دیگر نمی‌تواند حتی تا آرامگاه فردوسی قدم بردارد، جایی که نامش با آن گره خورده است.

سال ۱۳۴۳ وقتی تصمیم به تخریب و بازسازی مجدد بنای آرامگاه فردوسی گرفته می‌شود، یکی از اولین افرادی که کار را شروع می‌کند، حاج‌قاسم ارفع هست. پهلوان سی‌ساله توس که در روز‌های پرتوان جوانی بود.

خودش دوباره برایمان تعریف می‌کند: دم باغ آرامگاه بودم که مهندسی آمد و با پرس‌و‌جوی اینکه کارگر پیدا می‌شود یا نه، از تخریب آرامگاه گفت.

مش‌قاسم از روز‌هایی می‌گوید که تمام انرژی جسمی و ذهنی‌اش را برای بازسازی آرامگاه گذاشت؛ «کشتی‌گیر بودم. کسی من را خاک نکرده بود. با همین زور بازو وقتی یکی از کارگر‌ها نتوانست سنگ‌ها را با قرقره بالا و پایین کند، من را جای او گذاشتند. بعد از کندن سنگ‌ها، من با قرقره همه را پایین می‌کشیدم. به وقت گذاشتن هم دوباره سنگ‌ها را با همان قرقره بالا می‌دادم.»

او که سرکارگری را هم به وقت بازسازی آرامگاه برعهده داشت، می‌گوید: سنگ جمشید در پیشانی آرامگاه، سه‌تن وزنش بود. حتی از تهران برای دیدن جابه‌جایی سنگ آمده بودند. همه گفتند چطور سنگ را بالا می‌بری. گفتم همان‌طور که پایین آوردم. حالا کی یادش مانده چه کردم!

 

حاج‌قاسم ارفع؛ پهلوانی که سنگ سه‌تُنی آرامگاه فردوسی را تنها جابه‌جا کرد

 

۳سال دوری

این روز‌ها درد استخوان که همه فشارش را انداخته روی دست‌های حاج قاسم، او را اذیت می‌کند. خودش می‌گوید: از این دست‌ها زیاد کار کشیدم و وقتی اولین واکسن کرونا را زدم توانشان رفت. هنوز هم دردشان برایم مانده است.

حالا حتی دستانش توان بلندکردن یک لیوان چای را ندارند و پاهایش هم یارای همراهی با او را. برای همین از آخرین‌باری که پا در آرامگاه فردوسی گذاشت سه‌سالی گذشته است. گله می‌کند از اینکه حالا از خاطره‌ها محو شده است؛ «کی یادش مانده چه کردم! الان یک نفر هم نمی‌آید بگوید مش قاسم حالت چطور است؟»

شهرآرامحله برای این پهلوان توس که تاریخ زحماتش در آرامگاه فردوسی را هیچ وقت فراموش نخواهدکرد، آرزوی سلامتی دارد.

 

* این گزارش پنج‌شنبه ۱۸ بهمن‌ماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۸۳ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44