کد خبر: ۱۱۳۷۴
۰۸ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۷:۰۰
قهرمانی نوجوانان شهرک شهیدرجایی با تکیه بر اراده‌

قهرمانی نوجوانان شهرک شهیدرجایی با تکیه بر اراده‌

نوجوانان ووشوکار شهرک شهید‌رجایی بدون امکانات آن‌چنانی برای رسیدن به آرزوهایشان تلاش کرده‌اند و باوجود موانع سر راهشان، جا نزده و نمی‌زنند. وجه اشتراک داستانشان، عشق و علاقه‌ای است که به ورزش ووشو دارند.

روز‌های فرد هر‌جا که باشند، عصر‌ها خودشان را به سالن ورزشی محله می‌رسانند و زیر‌نظر استاد‌شان تمرین می‌کنند. بعد‌از پایان کلاس نیز همگی با هم به کوه‌های خلج می‌روند و کوه‌نوردی و ورزش هوازی انجام می‌دهند. نتیجه تلاششان، اما بی‌ثمر نمانده است و حالا بعد از این همه، پشتکار و تمرین، مدال‌های رنگارنگ بر گردن دارند.

امروز به سالن شهید‌شوشتری در ابتدای خیابان مهریز در محله شهید‌رجایی آمده‌ایم تا با پنج‌نفر از بچه‌های این باشگاه گفت‌و‌گو کنیم. این نوجوانان آبان امسال در سیزدهمین دوره مسابقات کشوری ووشو مقام‌آور شده و با دست پر به محله برگشته‌اند.

 

داستان عشق و علاقه به ووشو

نوجوانان اشتیاق زیادی برای گفت‌و‌گو دارند. مابین صحبت‌هایشان ویژگی‌های مثبت یکدیگر را هم معرفی می‌کنند، از مسئولیت‌هایشان در سالن می‌گویند و حرف هم را تکمیل می‌کنند، انگار پس از مدت‌ها دوستی، شبیه یک خانواده شده‌اند. این نوجوانان ووشوکار شهرک شهید‌رجایی بدون امکانات آن‌چنانی برای رسیدن به آرزوهایشان تلاش کرده‌اند و باوجود موانع سر راهشان، جا نزده و نمی‌زنند.

هر‌کدام از این بچه‌ها داستان متفاوتی برای تعریف‌کردن دارند، اما وجه اشتراک داستانشان، عشق و علاقه‌ای است که به ورزش ووشو دارند، اینکه حالا یک تیم منسجم هستند و کنار هم برای پیشرفت تلاش می‌کنند.

 

رزمی‌کار کوچک با روحیه‌ای جنگنده

اسماعیل راشدی، متولد ۱۳۹۱

این‌طور‌که پیداست، اینجا همه اسماعیل را دوست دارند و سعی می‌کنند هوایش را داشته باشند. او کم‌سن‌وسال‌ترین عضو تیم، اما به گفته مربی‌اش، کوه استعداد است و اگر تلاش کند، آینده روشنی دارد. اسماعیل سه سال پیش از‌طریق پسر برادرش به این باشگاه آمد و همان جلسات ابتدایی، شیفته این رشته شد. او می‌گوید: حمله و دفاع هردو هیجان‌انگیز است. باید روحیه جنگنده داشته باشی تا در این رشته دوام بیاوری.

اسماعیل در مسابقات کشوری اخیر مدال برنز گرفته است و البته خودش از این عنوان راضی نیست و با ناراحتی می‌گوید: قبلش خیلی تمرین کرده بودم، اما رده سنی من شلوغ‌ترین رده و رقابت سخت بود.

 

قهرمانی نوجوان شهرک شهیدرجایی با تکیه بر اراده‌

 

استعدادی جامانده از تیم ملی

خاطره شیرین اسماعیل به بهمن سال گذشته برمی‌گردد که موفق شد در مسابقات «کمربند طلایی» استان خراسان رضوی، مقام اول و کمربند طلایی مسابقات را کسب کند. او حالا با افتخار، این کمربند را در اتاقش به دیوار آویزان کرده است. مربی‌اش می‌گوید اسماعیل «ستاره دارد» و معمولا همین ویژگی، باعث محبوبیت اوست.

در مسابقات پارسال که مربی تیم ملی هم حاضر بوده و رقابت‌ها را از نزدیک می‌دیده است، به استعداد اسماعیل پی می‌برد و از او دعوت می‌کند که برای شرکت در تمرینات تیم ملی به زنجان برود. اما از‌آنجاکه خانواده اسماعیل قادر به پرداخت هزینه‌های رفت‌و‌آمد و کلاس‌هایش نبودند، نتوانستند او را راهی کنند.

 

مبارز صبور و بااراده

علیرضا تقی‌آبادی، متولد ۱۳۸۸

علیرضا از قدیمی‌های باشگاه و به قول مربی‌اش، حرف‌گوش‌کن است. آرامش و آسوده‌خاطر‌بودنش از لحن او پیداست و شمرده‌شمرده و با مکث حرف می‌زند. گویا مدل مبارزه‌اش هم همین است و با صبر و حوصله رقابت می‌کند. پنج‌سال پیش به واسطه برادر بزرگ‌ترش با این رشته آشنا شد.

برادرش حالا مربی‌اش شده است و در خانه با هم تمرین می‌کنند. علیرضا در مسابقات اخیر مقام دوم را کسب کرده است و به‌جز این، کلی مدال رنگارنگ دیگر هم دارد.

 

روحیه پهلوانی در‌کنار قهرمانی

همه می‌گویند که رمز موفقیت علیرضا تمرینات مستمرش است. او هیچ‌وقت غیبت نمی‌کند و پای ثابت باشگاه است. خودش از دلیل دیگر موفقیتش این‌طور می‌گوید: ما علاوه‌بر تمرین‌های باشگاه، تمرین هوازی و بدن‌سازی هم داریم. ساعت‌۶ تا ۷:۳۰ عصر در باشگاه هستیم و بعد از آن با بچه‌ها به پارک رجا می‌رویم و می‌دویم. آخر هفته‌ها هم در کوه‌های خلج تمرین می‌کنیم. در خانه هم دمبل دارم و سعی می‌کنم با تمرینات بدن‌سازی، عضلاتم را قوی‌تر کنم.

علیرضا استادش را الگوی زندگی‌اش معرفی می‌کند و می‌گوید: مربی ما هم درست و اصولی آموزش می‌دهد، هم از نظر اخلاقی سعی می‌کند ما را به بهترین شکل تربیت کند؛ همیشه می‌خواهد ما صرفا ورزشکار نباشیم و روحیه پهلوانی هم داشته باشیم.

 

قهرمانی نوجوان شهرک شهیدرجایی با تکیه بر اراده‌

 

تمرین و رفاقت کنار هم

محمد‌معین خردمند، متولد ۱۳۸۹

داستان آشنایی محمد‌معین با این رشته کمی متفاوت است. او به‌اجبار خانواده در این باشگاه ثبت‌نام کرد و در ابتدای مسیر به این رشته علاقه‌مند نبود، اما کم‌کم نظرش عوض شد. البته فضای سالن و تمرین بچه‌ها هم بی‌اثر نبوده است.

خودش می‌گوید: دیدن مبارزه بچه‌ها و شور و اشتیاقشان باعث شد من هم به ووشو علاقه‌مند شوم. کم‌کم اینجا در سالن با بچه‌ها دوست و رفیق شدم و همین بهانه‌ای برای حضور در تمرینات بود.

 

جای خالی وسایل بدن‌سازی

حالا محمد‌معین پای ثابت باشگاه و تمرین‌ها‌ست. او سرجمع پنج‌مدال رنگارنگ استانی دارد. در مسابقات کشوری اخیر هم مقام سوم را کسب کرده است. مربی‌اش نقاط قوت او را فیزیک و استایل خوب و تلاش و مداومتش می‌داند، اینکه حتی زمان امتحانات از تمرینش نمی‌زند.

البته محمد‌معین هم خارج از سالن، بدن‌سازی کار می‌کند، اما نبود وسایل و دستگاه‌های بدن‌سازی در سالن خودشان را ضعف این باشگاه می‌داند و می‌گوید: بچه‌های تیم‌های دیگر در محلات برخوردار شهر، امکانات بیشتری برای تمرین دارند و چند جلسه هم در هفته بدن‌سازی کار می‌کنند. ما چرا باید از داشتن این امکانات محروم باشیم؟

 

ارشد باشگاه و کمک‌مربی

آرمین نگهبان، متولد ۱۳۸۹

پنج‌سال پیش از‌طریق شوهر‌عمه ووشوکارش با این رشته ورزشی آشنا شد. آمدن به کلاس‌ها اول برای او تفریحی بود، اما کم‌کم جدی شد. آرمان درباره روز‌های ابتدایی ورودش به این ورزش می‌گوید: وقتی می‌دیدم سطح بچه‌ها از من بالاتر است و در مسابقات نتیجه بهتری می‌گیرند، من هم انگیزه می‌گرفتم که تلاشم را بیشتر کنم.

حالا آرمین جزو افتخارآفرینان باشگاه است و کلی مدال رنگارنگ دارد. مربی‌اش، اما یکی از دلایل موفقیت او را اعتمادبه‌نفس خوبش می‌داند. آرمین همچنین ارشد باشگاه محسوب می‌شود و در‌کنار مربی، تکنیک بچه‌ها را اصلاح می‌کند و استعداد زیادی هم در مربیگری دارد. او در مسابقات اخیر مدال سوم را کسب کرده و البته که خودش از نتیجه راضی نیست.

 

انتقام به دست برادر باشگاهی!

آرمین با هم‌تیمی‌هایش رابطه خوبی دارد و حالا آنها را مثل برادر‌های خودش می‌داند. خاطره‌ای تعریف می‌کند که در آن محمدجواد انتقام او را از حریف گرفته است؛ «سال گذشته در مسابقاتی که در فاروج برگزار شده بود، جوری حریفم را زمین زدم که فکر می‌کردم ناک‌اوت شده است، اما بلند شد و شروع به زدن من کرد. بدجوری باخت دادم. چند‌ماه بعد، محمدجواد که در مسابقات دیگری با همان حریف مسابقه داشت، انتقامم را گرفت و در سه راند شکستش داد.»

 

عضو حمایتگر تیم

محمدجواد شاهسوند، متولد ۱۳۸۷

محمدجواد یکی از ارشد‌های تیم است. مربی که نباشد، او به بچه‌ها تمرین می‌دهد. روحیه حمایتگری‌اش را می‌توان لا‌به‌لای حرف‌هایش حس کرد. زمان مصاحبه سعی می‌کند حرف کوچک‌تر‌ها را تکمیل کند. بچه‌ها نیز همین حس را نسبت‌به او دارند و پررنگ‌ترین ویژگی‌اش را حامی‌بودنش می‌دانند.

‌محمدجواد چهار سال پیش، از‌طریق برنامه‌های استعدادیابی مدارس متوجه استعدادش در این رشته شد و در این سالن ثبت‌نام کرد. در اولین مسابقه زندگی‌اش که در سطح استانی برگزار شده بود، مقام دوم را کسب کرد و همین به او انگیزه ادامه‌دادن داد. او در مسابقات کشوری اخیر مقام اول را به دست آورده است.

 

رؤیای قهرمانی و پهلوانی

او آن‌چنان تمرین کرده بود که از قبل اطمینان داشت مدال طلا را به دست می‌آورد. محمدجواد می‌گوید: تلاش، تلاش، تلاش. برای موفقیت فقط باید تلاش کنی. قبل‌از مسابقه هرچه در توانم بود، وسط گذاشته بودم، طوری‌که رقبای سرسختم را سه‌رانده در زمین شکست می‌دادم.

مربی او یکی از ویژگی‌های خوب محمدجواد را اعتمادبه‌نفسش می‌داند که همین موضوع در میدان باعث کم‌شدن استرس می‌شود.

محمدجواد اهداف و آرزوهایش را باذوق فهرست می‌کند و می‌گوید: هدف اولم این است که برای کشورم بهترین مدال‌ها را بیاورم. بعد از آن دوست دارم همه من را بشناسند و تبدیل به یک پهلوان و الگوی ورزشی و اخلاقی شوم.

 

تیمی مثل خانواده

هادی امینی سال‌هاست که مربی ووشوی بچه‌های این سالن ورزشی است. به قول خودش قدکشیدن بچه‌ها را اینجا دیده و حالا بهتر از هرکسی از زیروبم زندگی آنها باخبر است. خودش بزرگ‌شده محله پورسینا‌ست. او که سال‌۱۳۸۸ تمرین در این رشته را شروع کرده است، در‌نهایت سال‌۱۳۹۵ مربی بچه‌های این محدوده می‌شود.

هادی موانع و چالش‌های پیشِ روی بچه‌ها را لمس کرده و به‌خاطر همین است که حالا چشمداشتی به درآمد از اینجا ندارد و نیتش کمک به این نوجوانان مشتاق است.

کمی گپ‌وگفت با او کافی است تا دلسوزی‌اش را میان حرف‌هایش متوجه شویم؛ «عمیقا آرزوی موفقیت بچه‌ها را دارم و از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کنم. این حس حمایت و همدلی در تک‌تک نوجوانان رزمی‌کار این سالن هم دیده می‌شود، اینکه مثل یک خانواده هوای یکدیگر را دارند و برای موفقیت تیمشان تلاش می‌کنند.»

 

قهرمانی نوجوان شهرک شهیدرجایی با تکیه بر اراده‌

 

دلم می‌خواهد نتیجه زحماتش را ببیند

مادر علیرضا تقی‌آبادی

خانواده‌ها آن سوی دیگر ماجرا هستند؛ افرادی که اگر حمایتشان نبود، شاید این بچه‌ها هم حالا اینجا نبودند. آنها پشت آرزوی فرزندانشان ایستادند و از کنار علاقه و استعدادشان ساده نگذشتند. هاجر رشید، مادر علیرضا تقی‌آبادی، یکی از همین افراد است.

 

- علیرضا از همان ابتدا به این رشته علاقه داشت؟

او در‌عین آرام‌بودن، از همان کودکی پر‌شر‌و‌شور هم بود و همیشه در کوچه به بازی فوتبال می‌پرداخت، بعد هم که برادرش رزمی‌کار شد، او هم به این رشته علاقه نشان داد.

- شما در این مسیر چطور از فرزندتان حمایت کردید؟

من و پدرش از همان روز اولی که پا به این رشته گذاشت، سعی کردیم حامی‌اش باشیم. اگر وسیله‌ای لازم داشت، هرقدر هم که دستمان تنگ بود، برایش فراهم می‌کردیم. همیشه هم او را تشویق کردیم که ورزش را ادامه بدهد، حتی زمان‌هایی که خسته‌شده‌بود و دلش نمی‌خواست ادامه بدهد.

- به نظر شما خانواده‌هایی که فرزند ورزشکار دارند، چه وظایفی در‌قبال فرزندشان دارند؟

الان کمتر‌بچه‌ای سمت ورزش می‌رود. همه صبح تا شب سرشان داخل گوشی است. اگر بچه‌ای ورزشکار باشد، خانواده‌ها باید قدرش را بدانند و همه‌جوره حمایتش کنند.

- علیرضا از زمانی که ورزشکار شده، چه تغییراتی کرده است؟

او اگرچه از سن‌وسال کم ورزشکار شد، فکر می‌کنم ورزش روی اخلاقش هم اثرگذار بوده. مثل هم‌سالانش پرخاشگر نیست. همیشه آرام و مهربان است و هیجانش را در باشگاه تخلیه می‌کند.

- از لحظات لذت‌بخشی بگویید که در این مسیر، با پسرتان تجربه کردید.

چند‌باری توانستم کنار علیرضا در مسابقات حضور داشته‌باشم. همیشه از دیدن مبارزه‌اش لذت می‌برم. کیف می‌کنم وقتی می‌بینم پسرم در حوزه مورد‌علاقه‌اش روز‌به‌روز حرفه‌ای‌تر می‌شود و پیشرفت می‌کند. هربار هم که مدالی کسب می‌کند، می‌گویم که چقدر به او افتخار می‌کنم. دیدن موفقیتش آرزوی من است.

چه آینده‌ای را برای فرزندتان تصور می‌کنید؟

علیرضا تمام فکر و ذکرش ووشو است. حتی وقت‌هایی که باشگاه نیست، در خانه تمرین می‌کند. دلم می‌خواهد نتیجه این همه زحمت و تلاش را ببیند و موفق شود.

 

حامی پشت صحنه

مادر محمد‌جواد شاهسوند

بی‌بی‌زهرا مادر محمد‌جواد شاهسوند با اشتیاق سؤال‌ها را جواب می‌دهد. او با شور و شوق از مسیر فرزندش، چالش‌ها و امیدهایش می‌گوید.

 

- به‌عنوان مادر یک ورزشکار نوجوان، چه وظایفی برای خودتان قائل هستید؟

به نظر من، خانواده باید ستون محکم یک ورزشکار باشد. ما باید در‌کنار فرزندمان باشیم و حمایتش کنیم، اما این حمایت فقط مالی نیست. مثلا وقتی محمد تمرین سنگین دارد، سعی می‌کنم فضای خانه آرام باشد. غذا‌های سالم برایش آماده می‌کنم، خوابش را کنترل می‌کنم و حتی وقتی ناامید می‌شود، با او صحبت می‌کنم و به او انگیزه می‌دهم.

- چه سختی‌هایی در این مسیر تجربه کردید؟

راستش کم نیست. از هزینه‌های زیاد تجهیزات و رفت‌وآمد به مسابقات گرفته تا نگرانی‌هایی که همیشه دارم. مثلا وقتی محمد آسیب می‌بیند یا تمرینات فشار زیادی به بدنش می‌آورد، خیلی ناراحت می‌شوم. اما به خودم می‌گویم که اینها بخشی از مسیر موفقیت است.

- آینده فرزندتان را چطور می‌بینید؟

محمد همیشه از کودکی آرزو داشت قهرمان شود و پرچم کشورش را بالا ببرد. من هم همیشه به او گفتم که اگر تلاش کند و پشتکار داشته باشد، به هدفش می‌رسد. البته دلم می‌خواهد علاوه بر ورزش، درسش را هم ادامه دهد؛ چون تحصیلات هم در زندگی خیلی مهم است. امیدوارم در آینده یک قهرمان ملی شود که نه‌فقط ما، بلکه همه به او افتخار کنند.

- چه توصیه‌ای برای خانواده‌هایی دارید که فرزند ورزشکار دارند؟

اول از همه، صبور باشند. ورزش مثل هر مسیر دیگری پستی و بلندی دارد. اگر خانواده‌ها در لحظات سخت کنار فرزندشان باشند، او انگیزه بیشتری پیدا می‌کند. همچنین به نظرم باید به انتخاب‌های فرزندشان احترام بگذارند و به‌جای فشار آوردن، راهنمایی‌اش کنند.

 

* این گزارش دوشنبه ۸ بهمن‌ماه ۱۴۰۳ در شماره ۶۱۰ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44