رضا مخملباف، مربی چهلوششساله محله رضائیه، از افراد دلسوز و خدمترسانی است که تمام وقتش را وقف ورزش نونهالان و نوجوانان این محله کرده. او هشتسال است که در سمت مربیگری تلاش کرده تا تیمش را با دست خالی و بدون امکانات به بهترین مقامها برساند. ناگفته نماند که وی توانسته مقام قهرمانی بدون شکست را در سال۹۳ کسب کند. تشکیل این تیم آنطورکه خودش میگوید، بدون دردسر نبوده و او برای اینکه بتواند تیمش را جمع کند، بارها پیش پدر و مادر بازیکنان رفته تا بتواند رضایتشان را برای بازی فرزندشان جلب کند و به آنها قول داده که محیط سالمی برایشان فراهم کند.
وقتی مهمان جمعشان میشویم و از بهترین خاطرهشان میپرسیم، تمام بازیکنها بدون استثنا از این میگویند که قهرمانی جام رمضان امسال و شکست رقیبان با فاصله زیاد، یکی از بهترین خاطرههایشان است. خوردن ساندویچ بعداز برد و سوارشدن ۱۳ تا ۱۵ نفر در پژو آقای مخملباف برای رفتوبرگشت به مسابقات و شوخیهایی که بین راه میکنند، جزو همین لحظات خوش محسوب میشود.
بازیکنان تیم شاهین اگرچه امکانات خوبی ندارند، قهرمانی پنجمین المپیاد ورزشی محلات مشهد، مقام سومی مسابقات جام رمضان در سال۹۴، مقام اول مسابقات جام رمضان سال۹۵، مقام سوم در مسابقات جام ولایت دهه فجر سال۹۴، مقام سوم باشگاههای دسته یک مشهد در سال۹۴ و همچنین هر سال مقام قهرمانی در منطقه را در کارنامه خود به ثبت رساندهاند. همین عناوین رنگارنگ، دلیل مصاحبهمان شد تا ساعتی در زمین ولایت با آنها به گفتوگو بپردازیم.
رضا مخملباف، مربی چهلوششساله محله رضائیه، از افراد دلسوز و خدمترسانی است که تمام وقتش را وقف ورزش نونهالان و نوجوانان این محله کرده. او هشتسال است که در سمت مربیگری تلاش کرده تا تیمش را با دست خالی و بدون امکانات به بهترین مقامها برساند. ناگفته نماند که وی توانسته مقام قهرمانی بدون شکست را در سال۹۳ کسب کند.
تشکیل این تیم آنطورکه خودش میگوید، بدون دردسر نبوده و او برای اینکه بتواند تیمش را جمع کند، بارها پیش پدر و مادر بازیکنان رفته تا بتواند رضایتشان را برای بازی فرزندشان جلب کند و به آنها قول داده که محیط سالمی برایشان فراهم کند. وقتی مهمان جمعشان میشویم و از بهترین خاطرهشان میپرسیم، تمام بازیکنها بدون استثنا از این میگویند که قهرمانی جام رمضان امسال و شکست رقیبان با فاصله زیاد، یکی از بهترین خاطرههایشان است.
خوردن ساندویچ بعداز برد و سوارشدن ۱۳ تا ۱۵ نفر در پژو آقای مخملباف برای رفتوبرگشت به مسابقات و شوخیهایی که بین راه میکنند، جزو همین لحظات خوش محسوب میشود. بازیکنان تیم شاهین اگرچه امکانات خوبی ندارند، قهرمانی پنجمین المپیاد ورزشی محلات مشهد، مقام سومی مسابقات جام رمضان در سال۹۴، مقام اول مسابقات جام رمضان سال۹۵، مقام سوم در مسابقات جام ولایت دهه فجر سال۹۴، مقام سوم باشگاههای دسته یک مشهد در سال۹۴ و همچنین هر سال مقام قهرمانی در منطقه را در کارنامه خود به ثبت رساندهاند. همین عناوین رنگارنگ، دلیل مصاحبهمان شد تا ساعتی در زمین ولایت با آنها به گفتوگو بپردازیم.
سعید رضاییکیا ۱۴ سال دارد و سهسال است که در تیم شاهین بازی میکند. یکی از مشخصات کاپیتان تیم شاهین که همه روی آن تاکید میکنند، سرسختی و سمجبودنش در بازی است. به قول خودشان تا توپ را از حریف نگیرد ولش نمیکند. تکنیکیبودن و اخلاق خوبش سبب شده تا همه بازیکنها رأی به کاپیتانبودنش بدهند.
او برای بازی در این تیم مسافت طولانی شهرک مهرگان به وحدت را با اتوبوس طی میکند تا در تیم دلخواهش بازی کند. وقتی با او صحبت میکنیم بیشاز هر چیز دیگر، بر نبود امکانات تاکید میکند و حتی هنگامیکه سایر دوستانش درحال گفتوگو هستند، به آنها میگوید که به نبود امکانات و بیتوجهی مسئولان به خرابی فنسهای دور زمین چمن اشاره کنند.
کاپیتان تیم شاهین که تعصب زیادی به تیمش دارد، میگوید: ما با کمترین امکانات تمرین میکنیم؛ برای مثال زمین استانداردی نداریم و هر لحظه ممکن است بازیکنان مصدوم شوند.
او که پایش بهتازگی در چمن مصنوعی مصدوم شده، اینطور توضیح میدهد: چمن زمین و فنسهای اطرافش خراب است و در حین بازی، امکان ندارد که بچهها به زمین نخورند و این سبب آسیبدیدگی شدید آنها نشود.
وی در پاسخ به این پرسش که چرا زخمش را باز گذاشته و پانسمان نکرده توضیح میدهد: دیگر به آسیبدیدگی و زخمهای اینچنینی عادت کردهایم. آخر امکاناتی نداریم که بخواهیم آن را پانسمان کنیم؛ این کارها مال آن سمت شهریهاست! اینجا کسی نگران مصدومیتمان نمیشود.
او دوست دارد یک روز بتواند مانند «نیمار» فوتبالیست توانمندی شود، اما توضیح میدهد که خانواده بهویژه مادرش تاکید بر درسخواندنش دارند و نمیخواهند او فوتبالیست شود؛ زیرا فوتبال یا فوتسال هزینه دارد و آنها نمیتوانند از پس مخارجش برآیند.
کاپیتان تیم شاهین از اینکه مسئولان، توجهی به استعدادهای محلات ندارند، شاکی است و با ناراحتی میگوید: اگر کمی به تیمهای محلات و استعدادهایی که در آن است، توجه و از آن حمایت کنند، هر تیم محلات یک خداداد و علی دایی دارد. اما کجاست مسئولی که توجه و حمایت کند؟
خوردن ساندویچ بعداز برد و سوارشدن ۱۳ تا ۱۵ نفر در پژو آقای مخملباف جزو لحظات خوش بچههای تیم شاهین است
امیر غفوری ۱۵ سال دارد و از خیابان شفا برای بازی در تیم شاهین میآید. محلقشدنش به تیم هم داستانی دارد. توضیح میدهد: بعضی شبها به همراه برادرهایم اینجا میآمدیم و بازی میکردیم تا اینکه یک شب آقای مخملباف بازی مرا دید و با برادرانم صحبت کرد که برای بازی به تیم شاهین بروم. خانوادهام کلی شرط برای بازیکردنم داشتند ولی بالاخره راضیشان کردم. این مهاجم تیم شاهین ادامه میدهد: تمرین فراوان برای آمادگیام انجام میدهم و دو روز هم بههمراه تیم تمرین میکنم؛ اصلا تمرینکردنم زمان خاصی ندارد؛ صبح، ظهر، عصر. هر وقت که باشد، توپ را برمیدارم و تمرین میکنم.
او درباره تیمش میگوید: تیم همدلی هستیم؛ مربی خوبی هم داریم که برای ما بسیار زحمت میکشد. ما اسپانسری نداریم که حمایتمان کند، اما آقای مخملباف نمیگذارد چیزی کم داشته باشیم. حریفهای قدرتمندی داریم، اما بچهها با تعصب و غیرت تمرین میکنند؛ برای همین هم در مسابقات هم از جان مایه میگذاریم تا از این طریق زحماتهای مربیمان بیجواب نماند.
تلخترین خاطره او برمیگردد به سومشدنشان در جام رمضان سال ۹۴ که بازی برده را باختند و در ردهبندی سوم شدند.
یوسف حافظی، مدافع تیم شاهین دو سال است که همراه این تیم توپ میزند. این مدافع تیم شاهین در آرایشگری مشغول به کار شده است و آنچه را یاد گرفته، برای هم تیمهایش اجرا میکند. او که توسط یکی از دوستانش با این تیم و مربیاش آشنا شده، درباره تیم و سایر بازیکنها میگوید: مربیمان تلاش کرده بهترین بچهها را جمع کند. وقتی برای مسابقات میرویم، میبینیم سایر تیمها چه اسپانسرها و امکاناتی برای تمرین دارند، اما ما حداقلها را هم نداریم. بچههای ما همت و غیرت دارند و این برگ برندهشان در مسابقات است.
او هم از سمت خانواده حمایت نمیشود و توضیح میدهد: مادرم با ورزشکردنم بسیار مخالف است؛ چون درسخواندن را بر همهچیز مقدم میدانند. البته تاحدودی درست فکر میکنند، اما من تلاش میکنم درس و فوتبال را کنار هم داشته باشم. پدرم برای تامین مخارج زندگی، سخت کار میکند؛ برای همین فرصت نمیشود که بهعنوان تماشاچی در مسابقاتم حضور پیدا کند یا اخبار لحظهای تیم را بشنود ولی من دوست دارم که او گاهی به تماشای بازیام بیاید، چون حضور خانوادهها باعث تشویق بچهها و روحیهگرفتنشان میشود.
سیدحسین پاکدل ۱۳ سال دارد و سهسال است که عضو تیم شاهین شده. هافبک تیم شاهین با اشارهبه تیم منطقه۴ به نام شهدای طیبی میگوید: با این تیم حیثیتی بازی میکنیم. علاوهبر اینکه بازیکنها میخواهند تیم مقابل را از رو ببرند، مربیها هم میخواهند قدرت تیمشان را به رخ هم بکشند و کار گاهی به کلکلکردن میکشد.
او هم برای بازی در تیم، مشکلات خاص خود را دارد: هیچ کدام از اهالی خانهمان، اهل ورزش و فوتبال نیستند حتی دیدن والیبال را به فوتبال ترجیح میدهد.
محمدحسین بیات پانزدهساله از محله دور برای بازی به تیم شاهین میآید. هنگامیکه از او میپرسم چرا در محله خودتان ورزش نمیکنی، میگوید: از اسم محلهمان هم پیداست که چه جور جایی است. آنجا مهاجر زیاد دارد و روزی نیست که دعوا و زدوخوردهای خونین در آن نباشد. با این اوصاف مشخص است چه افرادی به آنجا میآیند. بازیکردنشان ضعیف است؛ برای همین مجبورم برای بازی به اینجا بیایم.
او از معدود بچههایی است که میگوید: مادرم تشویقم میکند که فوتبال بازی کنم. وقتی میخواهد تحویلم بگیرد، برایم پلو مرغ درست میکند.
از او میپرسم با چه کسی کلکل دارد، به کناردستیاش اشاره میکند و با لبخند میگوید: پسرخالهام که همتیمیام محسوب میشود. در خانه هم با هم کلکل میکنیم. حتی رقابت ما مادرهایمان هم را درگیر کرده و روی ما حساس شدهاند!
محمدحسین در تیم شاهین مدافع است و دوست دارد روزی مانند کریم باقری فوتبالیست مشهوری شود، اما برای تامین هزینههای فوتسال مشکل دارد و به همین دلیل ناچار است کار کند تا بتواند بخشی از هزینههای ورزش را خودش تامین کند. درباره این مسئله میگوید: بهنظرم کارکردن باعث قویترشدنم میشود و مقاومتم را بیشتر میکند. وقتی با تیمهای آن طرف شهر مسابقه میدهیم، میبینم که از همسنوسالهایم از نظر قدرت بدنی و مقاومت یک سروگردن بالاتر هستم.
از او میپرسم دوست دارد عضو کدام تیم لیگ برتری شود؛ با تعصب میگوید: به هیچ تیم تهرانی فکر نمیکنم؛ یک مشهدی هستم و روی تیم شهرم تعصب دارم. برای همین دوست دارم عضو تیم سیاهجامگان باشم.
هادی ثمری ۱۴ سال دارد و توسط پسرخالهاش (محمدحسین) به این تیم آمده. او هم در پست مدافع بازی میکند. یکی از ویژگیهای این مدافع ریزنقش تیم شاهین، خشنبازی کردنش است، آنقدرکه حریف جرئت نزدیکشدن به او را ندارد؛ زیرا به گفته خودش و تصدیق همتیمیهایش، افراد بسیاری را حین بازی مصدوم کرده است.
چهره آفتابسوخته و پر از جراحتش، نشان از درگیریهای زیادش میدهد. وقتی دراینباره از او میپرسم، بهجای او پسرخالهاش با خنده میگوید: هزار بار به او گفتیم که درگیر نشو؛ با این صورت زخمی و پر از خَش کسی به تو زن نمیدهد! اما جدای از این حرفها، هادی پسر بامرامی است که نمیتواند حرف زور را از کسی قبول کند؛ برای همین در بازی هم اجازه نمیدهد کسی بهسادگی از کنارش رد شود.
این مدافع تیم شاهین میگوید:قد و قامت تاثیر چندانی در بازی ندارد و به نظرم تکنیک و تاکتیک مهمتر است. تمام تلاشم را میکنم تا بتوانم روزی بازیکن مطرحی شوم؛ اگرچه خانوادهام میگویند فقط درس بخوان، اما فوتبالبازیکردن برایم یک نوع عشق است که نمیتوانم از آن جدا شوم. رسیدن به بازیهای استانی، یکی از آرزوهای مشترک این مدافع با سایر همتیمیهایش است.
محمدرضا نقوی ۱۴ سال دارد و یک سال است که همراه تیم شاهین به مسابقات میرود. خانواده او هم برای فوتبالبازیکردن او، آسان رضایت ندادهاند. او توسط شوهرعمهاش که از اهالی ورزش است، به فوتبال و فوتسال علاقه پیدا کرده. محمدرضا هم برای تامین هزینههای فوتسال در تعمیرگاه صافکاری و نقاشی همراه دایی و شوهرعمهاش کار میکند. او میگوید: برای تامین هزینههای کفش و لباسهایم مانند سایر همتیمیهایم کار میکنم و کارکردن را بد نمیدانم.
او برای آینده و رشته تحصیلیاش برنامه دارد و میخواهد در رشته تربیتبدنی تحصیل کند. محمدرضا دراینباره میگوید: خانوادهام مخالف هستند و میگویند تربیتبدنی، رشتهای نیست که بتوانی از آن کسب درآمد کنی، اما این رشته، گرایشهای مختلفی مانند فیزیوتراپی دارد که بسیار هم پولساز است.
وقتی از او درباره اینکه آیندهاش را در فوتبال چگونه میبیند، میپرسیم، میگوید: یکی از آرزوهایم، بازی در یک تیم دستهاولی است اما ۵۰ درصد امکان دارد این رویا به واقعیت برسد؛ زیرا محیط فوتبال ما مسموم است و پارتی در آن، حرف اول را میزند و کسی به استعداد بازیکن توجهی نمیکند. اگر روزی خودم به آرزوهایم نرسم، تلاش میکنم که فرزندم به آرزویش برسد.
امیرمحمد قاسمی، گلر تیم شاهین پنجسال است که از سنگر تیم دفاع میکند. پدرش با مربی تیم آشنایی داشته و برای همین، او را بهدست این مربی سپرده است. او پست خودش را سختتر از همه میداند و میگوید: ۵۰ درصد بازی، دست گلر تیم است. اگر او بتواند خوب از دروازهاش دفاع کند، بازی باخته به برد تبدیل میشود. او یکبار بازی برده را بهخاطر پنالتی واگذار کرده و میگوید: گلر تیم اتحاد (منطقه ۶) رقیبم محسوب میشود و یکبار نقرهداغم کرده و میخواهم از او انتقام سختی بگیرم!
رضا کوهکن، دیگر گلر تیم است. دو دروازهبان این تیم رقیب هم نیستند؛ بلکه به گفته کوهکن، دو دوست هستند. حتی در بازیها با هم هماهنگ میکنند که هر کدام چقدر در دروازه باشند.
تلخترین خاطره او هم برمیگردد به اینکه در جام رمضان پارسال، سوم شدند. دراینباره میگوید: شب، از حسرت اینکه چطور بازی برده را واگذار کردیم، خوابم نمیبرد. حالم خیلی گرفته شده بود و تا چند روز فکرم درگیر بود. پسرخالهاش در تیم سرخپوشان بازی میکند و رقیبش محسوب میشود و با هم کلکل دارند. بااینحال خانوادهاش حمایتش نمیکنند و دراینباره میگوید: وای به روزی که مصدوم شوم؛ مادرم کلی دعوایم میکند و دائم میگوید که باید درس بخوانم و خودش هم میداند که فقط بهخاطر اینکه دوستش دارم، درس میخوانم.
* این گزارش در شماره ۲۱۱ شهرآرا محله منطقه ۵ مورخ یک شهریورماه سال ۱۳۹۵ منتشر شده است.