کد خبر: ۱۱۲۰۸
۱۸ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۰
حجت‌الاسلام دهنوی ۴ هزار نوجوان را جذب مسجد کرده است

حجت‌الاسلام دهنوی ۴ هزار نوجوان را جذب مسجد کرده است

حجت‌الاسلام محمد‌تقی دهنوی امام جماعت مسجد سلمان با انجام فعالیت‌های فرهنگی برای کودکان و نوجوانان، گامی در راستای کاهش آسیب‌های اجتماعی برداشته است.

حجت‌الاسلام محمد‌تقی دهنوی را اهالی به‌عنوان امام جماعت مسجد سلمان می‌شناسد، اما این همه ماجرای این مبلغ دینی سی‌و‌سه‌ساله نیست. او در‌واقع یکی از چهره‌های فرهنگی منطقه ماست که تلاش دارد با انجام فعالیت‌های فرهنگی برای کودکان و نوجوانان، گامی درراستای کاهش آسیب‌های اجتماعی بردارد، اما انجام این فعالیت فرهنگی را به محله، کوچه یا خیابان محل سکونتش خلاصه نکرده بلکه هرجا که ردی از حاشیه و حاشیه‌نشینی است، او را هم می‌توان در آنجا دید.

در‌واقع این روحانی جوان، از ۱۴ سال پیش محل سکونتش را تغییر می‌دهد و اجاره‌نشین خانه‌های حاشیه شهر می‌شود تا برای بچه‌ها کار کند. در این مدت هم ۴ هزار کودک و نوجوان را در مساجد مختلف حاشیه شهر جذب خانه‌های خدا کرده است؛ به‌طوری‌که بسیاری از آنها این روز‌ها گردانندگان مساجد محله خودشان هستند.

دوستی، محبت، برقراری ارتباط درست با کودکان و نوجوانان و شناختن نیاز‌های آنان با قصه‌گویی، بازی، آموختن آموزه‌های دینی با زبانی خوش، همه آن چیزی است که محمدتقی دهنوی انجام می‌دهد و همه اینها در کلمه آسان است، اما در عمل فقط یک معلم دلسوز می‌خواهد که هم‌زمان با بچه‌ها رفیق است و با آنان همدلی می‌کند؛ اوقاتی هست که پدر می‌شود و پای درددلشان می‌نشیند و به تک‌تک سوالات آنها با حوصله پاسخ می‌دهد.

ساعت بودن با بچه‌ها گاهی آنقدر طولانی می‌شود که همه روز را فرا می‌گیرد. حتی ماه رمضان سال گذشته کار با بچه‌های و فریاد زدن‌های پیوسته و بازی کردن، آقای دهنوی را راهی بیمارستان می‌کند تا آنجا که هنوز هم دوران نقاهت را سپری می‌کند تا پس از بهبودی دوباره به مسجد و کلاس درس بچه‌ها برگردد. در‌کنار همه اینها او یک دفتر پرسش و پاسخ در خیابان شهید محور شهرک ثامن دایر کرده و پاسخ‌گوی سوالات دینی اهالی محله است.

 

حجت‌الاسلام دهنوی؛ روحانی نسل نوجوان

 

- هدفم چه بود؟

تربیت اسلامی نسل امروز، مسئله‌ای مهم است که می‌تواند موجب کاهش آسیب‌های اجتماعی شود. همین بود که از سال ۷۹ محل سکونتم را در حاشیه شهر انتخاب کردم تا بتوانم از نزدیک با مشکلات مردم این نقطه شهر آشنا شوم. وقتی کسی می‌پرسید: «چرا حاشیه شهر؟» جواب می‌دادم: «جایی می‌روم که دیگران نمی‌روند.» هدفم هم تنها یک چیز بوده و آن، این است که منتظر نباشم تا کسی برای انجام فعالیت‌های فرهنگی دعوتم کند. آستین همتم را بالا زدم و خدا را شکر تا امروز که ۱۴ سال از آن دوران می‌گذرد، موفق بوده‌ام.

 

- چرا کار با بچه‌ها را انتخاب کردم؟

بچه‌ها بی‌کس‌ترین قشر جامعه ما هستند. این جمله را از میان کلام آیت‌ا... امینی امام جمعه محترم قم گرفتم. روزی که برای مشورت نزد ایشان رفتم و گزارش کار ارائه دادم، گفتند: «کار خوبی می‌کنید. مظلوم‌ترین قشر جامعه ما در حال حاضر نوجوانان و جوانان هستند.»

متاسفانه بعد‌از جنگ همه‌چیز در جامعه ما رنگ‌و‌بویی مادی به خود گرفته است. به‌استثنای حضرت آقا و عده اندکی که همسوی با ایشان هستند، باقی مسئولان و حتی پدران و مادرانشان تنها جنبه‌های اقتصادی زندگی را می‌بینند و نیاز به عواطف لابه‌لای زرق‌و‌برق‌های دنیوی گم شده.

در محیطی که پدران و مادران شب تا صبح به فکر تامین هزینه‌ها هستند و دشمن هم با همه تجهیزات و رنگ و لعاب‌های فریبنده غربی برای نسل جدید ما نقشه می‌کشد، اگر کسی برای بچه‌ها کار نکند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ من خودم خواستم که جزو گروهی باشم که برای این قشر کار می‌کند. بعداز پایان تحصیل وقتی برای اولین‌بار لباس امام جماعتی مسجد ابوالفضلی در محله باسکول (رسالت ۷۱) را به تن کردم، دیدم نمازگزاران مسجد را عده‌ای زن و مرد سالمند تشکیل داده که تعدادشان به عدد انگشت‌های هر دو دست هم نمی‌رسد، اما تا دلتان بخواهد، بچه بود که توی کوچه و خیابان‌های آن اطراف وول می‌زد. ازآنجاکه قصدم کارکردن بود، تصمیم گرفتم بچه‌ها را جذب مسجد کنم.

 

- چه مشکلاتی داشتم؟

کار آسانی نبود. از یک طرف باید با فکر نادرستی که می‌گفت مسجد جای بچه‌ها نیست، مبارزه می‌کردم و از طرف دیگر باید اعتماد اولیای بچه‌ها را جلب می‌کردم تا اجازه دهند فرزندانشان چندساعتی را در مسجد بگذرانند. از شما چه پنهان در این راه از خیلی‌ها ناسزا و تهمت شنیدم. صبح‌های زود که ناچار بودم مسافت منزل تا محله باسکول را طی کنم و خودم را به مسجد برسانم، بار‌ها و بار‌ها مورد حمله سگ‌های ولگرد هم قرار گرفتم تا رسیدم به اینکه حالا چگونه با این بچه‌هایی که جمع کرده‌ام، ارتباط برقرار کنم. با دنیای وسیع کودکانه‌ای روبه‌رو بودم که مشکلات متفاوتی داشتند.

 

- چطور شروع کردم؟

به هر مسجدی که پا می‌گذاشتم به نمازگزارانش می‌گفتم: «من با شما کاری ندارم. شما اگر امروز در این مسجد را به رویتان ببندند، می‌روید توی یک مسجد چند محله بالاتر، نمازتان را می‌خوانید و مسئله‌تان را می‌پرسید، اما اگر درِ این مسجد به روی بچه‌هایش بسته شود آنها دیگر جایی را ندارند و ناچار وقتشان در همین کوچه‌ها و خیابان‌ها تلف می‌شود. اگر سوالی داشتید بیایید؛ برنامه من برای شما همان نماز و منبر و طرح چند مسئله است.»

 

حجت‌الاسلام دهنوی ۴ هزار نوجوان را جذب مسجد کرده است

 

- چه کردم؟

نشستم به مطالعه و جزوه‌برداری. روان‌شناسی کودک خواندم. شدم پای ثابت برنامه‌های کودکانه. رفتار عموپورنگ و آقای راستگوی روحانی را مرور کردم و در‌نهایت به سبک تازه‌ای رسیدم که به من کمک کرد از بچه‌های کوچه و خیابان‌های حاشیه شهر، بچه‌مسجدی‌هایی با دغدغه کار فرهنگی بار بیاورم. شیوه کاری‌ام هم به این صورت بود که ابتدا از نیازهایشان شروع کردم. از چیز‌هایی که می‌خواستند. من از چیز‌هایی شروع کردم که فطرت بچه‌ها می‌طلبید.

چیز‌هایی مثل دیده و مهم انگاشته‌شدن. برای مثال سال ۸۸ هنوز مسجد سلمان شهرک ثامن ساخته نشده بود. کارم را از یک

خانه کوچک شروع کردم و بچه‌ها را آموزش دادم. به آنها که صدایی خوش داشتند، گفتم که مکبری کنند، عده‌ای را مامور توزیع قرآن در مسجد کردم و به هر بچه‌ای، نقشی و وظیفه‌ای محول کردم. حالا طوری شده که بچه‌های آن دوران، شده‌اند گردانندگان امروز مسجد. علاوه‌براین هر روز بچه‌ها را به مسجد می‌کشاندم و برایشان کلاس‌های آموزشی تشکیل می‌دادم. قرآن می‌خواندم و از آنها می‌خواستم تا با صدای بلند همراهی‌ام کنند.

تلاش می‌کردم شور و هیجان کودکی‌شان را با فریاد‌زدن، دست‌زدن و جیغ‌کشیدن تخلیه کنند. برایشان داستان‌هایی از قرآن تعریف می‌کردم و به سوال تک‌تکشان پاسخ می‌دادم. برای بچه‌های فعال جایزه می‌خریدم. هدیه‌دادن را فراموش نمی‌کردم. بیان بخش‌هایی از زندگی شهدا و جانبازان را از قلم نمی‌انداختم و در بیان هر‌چه که به آنها مسائل اخلاقی را آموزش می‌داد، کوتاهی نکردم.

- موفقیت‌های کاری که داشتم

تاکنون در پنج‌مسجد امام جماعت بوده‌ام و در چند مسجد هم به‌صورت نیابتی کار کرده‌ام. در همه این مساجد که در محلات حاشیه شهر قرار داشتند، هدفی نداشتم جز جذب بچه‌ها به مسجد. برای مثال در همین محدوده شهرک ثامن در سال‌۹۲ توانستم ۴۰ تن از بچه‌های مستعد را جذب مسجد کنم. همه این ۴۰ نفر حالا به‌عنوان طلبه‌های ممتاز حوزه علمیه مشغول به تحصیل هستند. خیلی‌هایشان هیئت تشکیل داده‌اند و سرگرم انجام کار‌های فرهنگی هستند. مهم نبود محله‌ای که در آن پا می‌گذاشتم چند بچه دارد؛ من کلاس‌ها و برنامه‌های فرهنگی‌ام را برگزار می‌کردم، اما پرکارترین دوره در زندگی تبلیغی‌ام برمی‌گردد به ماه رمضان سال جاری که وظیفه آموزش ۸۰۰ بچه در محلات و مساجد مختلف را به‌عهده داشتم. هر روز در هر مسجد، چهارساعت را به بچه‌ها اختصاص داده بودم. آیه‌هایی از قرآن را انتخاب کرده و برایشان می‌خواندم.

اگر خبری از‌طریق رسانه‌ها فراگیر می‌شد، آن خبر را برای بچه‌ها تحلیل می‌کردم. قصه‌هایی از صدر اسلام می‌گفتم و سعی می‌کردم مطالبی آموزنده متناسب‌با تاریخ و رویداد‌های هفته برایشان بیان شود. یک دفتر حضور و غیاب هم دارم که اسم بچه‌ها را در آن می‌نویسم. در مسجد سلمان با همین شیوه‌ای که عنوان شد برای بیش‌از ۱۸۰ کودک و نوجوان برنامه فرهنگی داشتم و تعدادشان از ابتدای فعالیتم در این ۱۴ سال به ۴ هزار نفر می‌رسد.

 

برقراری ارتباط درست با کودکان و نوجوانان با قصه‌گویی و بازی همه آن چیزی است که محمدتقی دهنوی انجام می‌دهد

- آقای دهنوی عموم بچه‌ها چه سوالاتی از شما می‌پرسند؟

پیش از اینکه بپرسند من بسیاری از مسائل را برایشان می‌گویم و بعد از آن بچه‌ها تنها با من دوستی می‌کنند. عموم سوالاتشان درباره زندگی روزمره و چیز‌هایی است که می‌شنوند. برای مثال در ماه محرم گذشته یکی از بچه‌ها گفت: «معلمم می‌گوید که امام حسین (ع) برای قدرت کشته شده، درست است؟» من گریه کردم و گفتم: «بچه‌ها مگر می‌شود کسی برای قدرت

بچه شش‌ماهه‌اش را هدف تیر دشمنان قرار دهد. امام حسین (ع) حتی وقتی در گودال قتلگاه افتاده بود، اگر با یزید بیعت می‌کرد، شهید نمی‌شد.» موضوع‌هایی مانند گوش‌ندادن به موسیقی و نمازخواندن از دیگر مسائلی است که زیاد پرسیده می‌شود.

 

- خودتان چند فرزند دارید؟

چهار فرزند دارم و تلاش می‌کنم با‌وجود تمام مشغله‌های کاری حواسم به نیاز‌های آنان نیز باشد. البته فداکاری همسرم را نباید در موفقیت‌های من نادیده گرفت. می‌توانم به‌جرئت بگویم که رتق‌و‌فتق تمام کار‌های بچه‌ها به‌عهده همسرم است.

- ازآنجا که همسایگی با اهل سنت در این محدوده زیاد است، شما برای بچه‌های اهل سنت هم برنامه فرهنگی داشته‌اید؟

بله. ببینید خدا، کتاب و پیغمبر ما یکی است و اگر این را در‌نظر بگیریم می‌توان برای هر دو گروه کار فرهنگی انجام داد. البته اصل احترام به مقدسات دینی هر دو گروه را نباید فراموش کرد. ناگفته نماند که عموم تشکل‌های فرهنگی ما درباره تقویت وحدت شیعه و سنی در حاشیه شهر ضعیف عمل می‌کنند و آن‌طور‌که باید‌و‌شاید به این مسئله نمی‌پردازند والا ما نباید اصلا مشکلی به نام تبلیغات سوء‌داشته باشیم.

 

حجت‌الاسلام دهنوی؛ روحانی نسل نوجوان

- اخلاق یک روحانی چه تاثیری در جذب بهتر بچه‌ها به دین دارد؟

داشتن اخلاق خوش، یکی از اصول مهم جذب همه افراد به دین است. جمله‌ام را با تعریف یک خاطره توضیح می‌دهم.

بنده عادت دارم وقتی برای سوار‌شدن به اتوبوس در ایستگاه می‌ایستم، به افرادی که در آنجا حضور دارند، سلام می‌کنم. یک‌روز در ایستگاه اتوبوس به پیرمردی برخوردم و سلام کردم. رویش را برگرداند و کمی از من فاصله گرفت. از‌آنجا‌که دستور دین ماست که در چنین مواقعی سلامت را خود پاسخ بده؛ گفتم: «السلام علیک من ربی».

دیدم برگشت. گفت: «من باید در جواب شما چه بگویم؟» تعجب کردم. حال مرا که دید، گفت: «من مسلمان نیستم.» بعد توضیح داد که اصالتا هندی و بودایی است و دکترای فلسفه دارد و در دانشگاه عراق تدریس می‌کند. از سخنان بعدی‌اش فهمیدم که ناآشنا با اسلام نیست. تعریف کرد که سال‌هاست با مسلمانان در ارتباط است و زیباترین چیزی که تاکنون دیده همین سلام‌دادن به افراد ناآشناست؛ یعنی آرزوی سلامتی‌کردن برای کسی که نمی‌شناسی‌اش. این مرد بعد‌ها برایم گفت که حرکت آن روز من باعث شده تا برود و درباره اسلام تحقیق کند.

 

* این گزارش در ۲۱۲ شهرآرا محله منطقه ۵ مورخ ۸ شهریورماه سال ۹۵ منتشر شده است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44