به قول شاعر یکی از اهالی امروز است با زخمی که نشان عاشقیاش را رنگ میزند. مگر نه اینکه در این درگاه هر که مقربتر است جام بلا بیشترش میدهند!
این جمله شاید تعریف درستی از سرنوشت نعمتا... نیکویی باشد. کسی که فوت نابهنگام فرزندش و اندوه پس از آن، بهانهای میشود برای قدم گذاشتنش به راهی که دلیل نامآوری این روزهای او و خلق آثار هنری بیشمارش است.
کسی که بهعنوان یک چهره شناختهشده هنری، از بیاجری هنر در دنیای امروز گلایهها دارد.
اگرچه ۶۷ سال پیش در شهرستان قوچان متولد شده، اما حدود نیم قرن است که در مشهد زندگی میکند. میگوید پدرش کارمند بهداری بوده و در جستجوی کار بهتر به مشهد آمده است.
نعمتا... نیکویی اکنون چند سالی است که در خانهای اجارهای در محله دانش آموز مشهد ساکن است و بعد از سالها سکونت در محلههای دروازه قوچان، عامل و مهدیزاده، زندگی در منطقه ما را انتخاب کرده است.
این معرقکار مشهدی اگر چه از ریشسفیدان این رشته هنری است، اما خیلی دیر و بهصورت اتفاقی به این هنر روی آورده؛ هنری که هستی این هنرمند را به تصرف خود درآورده و مهمترین نمود این سخن آن است که وی خانه خود را فروخته است تا بتواند هزینههای ساختن بزرگترین اثر معرق جهان را تامین کند.
از حدود ۱۵ سال پیش که پسرش در حادثه تصادف، او را برای همیشه ترک میکند، به این هنر روی میآورد و از سال ۱۳۷۲ تاکنون ۸۴ تابلوی معرق «بسم ا...» به صورت عمودی را خلق کرده است.
همچنین ۱۴ معرق از سورههای جزء سیام قرآن کریم، کتاب معرق رباعیات خیام در ۱۱۲ تابلو و کتاب معرق اشعار محتشم کاشانی در رثای امام حسین (ع) در ۱۵۳ تابلو را در خلوت معنوی خود آفریده است.
نیکویی که کارمند بهداری بوده و بازنشسته دانشگاه علوم پزشکی است، عامل اصلی گرایش خود را به معرقکاری پس از فوت پسرش، تشویق یکی از همکاران هنرمندش میداند.
ماجرا از این قرار است که یک روز که به دیدار آن همکار هنرمندش در کارگاه هنریاش میرود، همکارش به او پیشنهاد میکند که یک بیت شعر حافظ را روی یک ورق مسی برش بزند و تاکید میکند که این سفارش یکی از مشتریهاست، درحالیکه در حقیقت سفارش مشتری نبوده است و او وقتی حال آشفته دوستش را میبیند.
با این پیشنهاد سعی میکند وی را به وادی هنر بیاورد تا بلکه هنر بتواند مرهمی برای زخمهای روحی لاعلاجی باشد که در اثر از دست دادن پسر به سراغ نیکویی آمده است.
وی که میگوید: «برش زدن آن شعر حافظ روی ورق مسی همان و افتادن در وادی معرقکاری همان»، بعد از آن کارهای پراکنده، بیش از ۸۰ تابلوی معرق «بسم ا...» را نیز برش میزند و آنها را در نمایشگاهی در منطقه ۶ تهران به نمایش میگذارد که این آثار با استقبال بسیار خوبی روبهرو میشود.
نعمتا... نیکویی که سازنده بزرگترین کتابهای معرق در جهان است، درباره انگیزه خود برای ساخت این آثار میگوید: «تصمیم گرفتم به جای کارهای متفرقه، کاری اساسی انجام دهم که ماندگار باشد.
یعنی هم از نظر مصالح به موادی دست پیدا کنم که بر اثر گذشت زمان و در معرض رطوبت و آفتاب و آتشسوزی آسیب نبیند و هم کاری که از نظر هنری و مفهومی ماندگار باشد.
به دنبال ساختن اثری بودم که سالها بعد هم گرد کهنگی بر آن ننشیند و همیشه نو بماند و مانند آثار بازاری هم نباشد. تصمیم گرفتم رباعیات خیام به خط استاد امیرخانی را معرقکاری کنم.
اسفند ۱۳۷۹ شروع به این کار کردم و تا خرداد ۱۳۸۳ مشغول به کار بودم. بیش از سهسال، روزی ۲۰ تا ۲۲ ساعت خانهنشین بودم و کار میکردم.
در این مدت هم یک استاد خوشنویسی بر روند کار نظارت داشت. بدین ترتیب، نخستین مجموعه معرق پیوسته جهان که به شکل یک کتاب بزرگ بود، تولید شد.
این اثر ۱۱۰ قطعه معرقکاری شده روی مس، حاوی ۱۱۰ رباعی معتبر خیام بود که با دو قطعه جلد، ۱۱۲ قطعه پیوسته معرق میشد.
مجموعه این اثر اکنون در موزه کتابخانه ملی در بولوار حقانی تهران است. با وجود اینکه نمیخواستم این اثر را به کتابخانه ملی اهدا کنم، بر اثر دیدن بیمهریها مجبور شدم این اثر را به آنجا اهدا کنم.»
وی درباره اثر بعدی خود که بزرگترین اثر معرق در جهان است نیز اینگونه میگوید: «معرقکاری شعرهای محتشم کاشانی در رثای امام حسین (ع) روی آلومینیوم با خمیر و رنگ روغن انجام شده و همانند مجموعه رباعیات خیام، در برابر رطوبت و آتش و گرد و غبار مقاوم است و در آن از شیوهای تازه در رنگآمیزی استفاده شده است.
مجموعه مراثی امام حسین (ع) در برگیرنده ۱۵۳ قطعه معرق است و قابلیت افزایش تا ۱۶۰ قطعه را نیز دارد. این کتاب با ۱۵۳ صفحه پیوسته، بزرگترین اثر معرق جهان است.
دومین اثر معرق جهان نیز رباعیات خیام با ۱۱۲ قطعه پیوسته است. پیش از این دو اثر، یک معرق با ۵۰ قطعه در اندونزی ساخته شده بود که البته به شکل کتاب به هم پیوسته نبود.»
مراثی امام حسین(ع) در برگیرنده ۱۵۳ قطعه معرق و بزرگترین اثر معرق جهان است
نکته جالب توجه اینجاست که این اثر بسیار بزرگ و ارزشمند، تاکنون به جایی اهدا نشده است و مسئولان نهادها و مجموعههای فرهنگی نیز تاکنون برای خرید این اثر از این هنرمند اقدامی نکردهاند.
این اثر هماکنون در منزل نعمتا... نیکویی قرار دارد و این هنرمند باید زحمت زیادی برای نصب و نشان دادن آن بکشد؛ اثری که وقتی برای نمایش آماده شود، بیشتر فضای خانه نیکویی را پرمیکند.
وی توفیق خداوند را عامل اصلی خلق این آثار میداند و با بیان خاطرهای به تبیین این مطلب میپردازد: «وقتی روی رباعیات خیام کار میکردم، در روزهای ابتدایی روزی چهار یا پنج رباعی بیشتر نمیساختم.
یک روز هشت تا شد. مغرور شدم و با خودم گفتم این منم که هشت رباعی را در یک روز برش زدم. در همین زمان احساس کردم یکی به من گفت نه! تو هیچ کارهای! گفتم احتمالا توهم است.
فردای آن روز تصمیم گرفتم ۱۰ رباعی را برش بزنم. فردا شد و از صبح تا عصر حتی یک قطعه هم نتوانستم بسازم. همان زمان گفتم غلط کردم! تازه آن زمان قدرت و توفیق خداوند را به خوبی شناختم. همان روز توانستم ۱۲ رباعی خیام را برش بزنم.»
نعمتا... نیکویی به خاطرات شگفتانگیز دیگری نیز در مسیر سلوک هنری خود اشاره میکند؛ از اینکه چند روز برایش مثل چند ثانیه گذشته است تا اینکه ۱۴ اثر معرق را به برکت یک هزارتومانی نذری از یک پیرزن روستایی ساخته است.
او که هدف خود را از معرقکاری، رواج مفاهیم متعالی به وسیله هنر میداند، میگوید: «وقتی ۸۴ تابلوی معرق بسم ا... را ساختم، هدفم این بود که حتی اگر کسی به بسم ا... هم اعتقاد ندارد، جذب زیبایی اثر شود.»
با آنکه به نظر میرسد این هنرمند در سکوتش نیز حرفهای زیادی برای گفتن دارد، اما بیشتر دوست دارد به جای اینکه خودش درباره هنرش حرف بزند، آثار هنریاش به زبان نقش و نگار و حجم، خودشان را به مخاطب معرفی کنند.
ما هم پس از تماشای خانه کوچکی که پر از تابلوهای کوچک و بزرگ و بسیارزیبای معرقکاری است، این هنرمند را با خلوت معنویهنریاش تنها میگذاریم تا به آثار بزرگ و ارزشمند دیگری در عرضه معرقکاری بیندیشد و بتواند این اندیشه را به فعلیت درآورد.
وقتی مشغول معرقکاری هستم، زمان برای من ثابت ایستاده است و نمیگذرد. بعضی روزها، بعد از حدود ۲۲ ساعت کار کردن، احساس میکنم چند دقیقه بیشتر کار نکردهام.
در نوروز آخرین سالی که رباعیات خیام را کار میکردم خانوادهام تصمیم گرفتند به سفر کوتاهی بروند و من هم تصمیم گرفتم در خانه بمانم و کار را تمام کنم. بدرقهشان کردم و آمدم پای کار نشستم.
پس از مدتی که غرق در کار بودم، ناگهان دیدم زنگ در خانه را میزنند. دیدم خانوادهام هستند. تعجب کردم. فکر کردم اتوبوس خراب شده است و مجبور شدهاند از سفر منصرف شوند.
دلیل نرفتنشان را پرسیدم که هاج و واج گفتند: ما سه روز است که رفتهایم و الآن هم برگشتهایم! سه روز مشغول کار بودم و نفهمیدم کی شب شده و کی روز آمده است.
یکبار که در نمایشگاهی در قوچان شرکت کرده بودم و تصمیم داشتم معرقکاری جزء سیام قرآن را شروع کنم، مسئولان آنجا اعلام کردند به کمکهای مردمی برای این کار نیاز است.
من که مخالف این کار بودم و میگفتم برای معرقکاری قرآن نباید گدایی کنیم، وقتی به غرفهام آمدم، دیدم زنهای زیادی جمع شدهاند و مقدار زیادی از طلاهایشان را روی میز گذاشتهاند.
با ناراحتی این طلاها را به ایشان برگرداندم. ناگهان پیرزنی روستایی را دیدم که یک هزارتومانی مچاله را از دستمالی گرهزده درآورد و به من داد و گفت: این همه پسانداز من است که میخواهم صرف این کار شود. ساعتها قسمم داد تا پذیرفتم. باور کنید به برکت همین هزارتومانی توانستم ۱۴ سوره قرآن را معرقکاری کنم.
باید فرهنگ امام حسین(ع) را بشناسیم و آن را در آینه هنر به ثبت برسانیم. باید فلسفه قیام عاشورا و هدف امام حسین(ع) از آن را در آینه هنر به زیبایی انعکاس دهیم.
مفاهیم عاشورایی در طول سال باید از طریق هنر در جامعه رواج پیدا کند، نه اینکه فقط در ایام عزاداری امام حسین(ع) این مفاهیم را بیان کنیم و بعد همه چیز فراموش شود و برود تا سال آینده !
یکی از هدفهای من از معرقکاری این است که مفاهیم متعالی را به وسیله هنر رواج دهم.
وقتی ۸۴ تابلوی معرق «بسما...» را ساختم، هدفم این بود که حتی اگر کسی به «بسما...» اعتقاد ندارد، جذب زیبایی اثر شود. شاید همین زیبایی بتواند روی او و خانوادهاش تاثیر بگذارد.
* این گزارش پنج شنبه، ۱۹ دی ۹۲ در شماره ۸۳ شهرآرامحله منطقه ۱۱ چاپ شده است.