کد خبر: ۱۱۱۱۷
۰۵ دی ۱۴۰۳ - ۰۹:۵۶

مهربانی بی‌حساب و کتاب معلم ریاضی دبیرستان دهخدا

رضا حاجی‌اسماعیلی طی سال‌های خدمتش، همیشه در سنگر انسانیت، درس ایثار برای دانش آموزانش بوده است. او نه تنها خودش در کار خیر پیشرو است که بچه‌ها را برای پیش قدم شدن در نیکوکاری تشویق می‌کند.

زندگی برای رضا حاجی‌اسماعیلی حوالی میدان ضد شروع شد. پسر‌بچه خوش‌قلب و پر‌شر‌و‌شوری که اطرافیانش، او را به‌عنوان رفیق بامرامشان می‌شناختند. شیرینی کار نیک از همان دوران نوجوانی زیر زبانش مزه کرد؛ وقتی در درس ریاضی قوی بود و به بچه‌های کلاسشان در بوستان محله یا خارج از شهر رایگان ریاضی آموزش می‌داد.

چند‌سالی بعد از آن وقتی همراه دانشجویان دانشگاه سبزوار می‌خواستند برای هم‌دانشگاهی‌شان که مشکل سنگ‌کلیه داشت، پول جمع کنند تا برود تهران عمل کند، تمام تلاشش را کرد که از کسبه حوالی دانشگاه پول عمل را قرض بگیرد که بعدا به آنها بازگردانند.

او که ۱۰ سال پیش از آغاز هشت‌سال دفاع مقدس متولد شده است، حالا ساکن خیابان صیاد شیرازی و سال‌هاست دبیر ریاضی در ناحیه‌۶ آموزش‌و‌پرورش است. علاوه‌بر‌این، او در مدارس هاشمی‌نژاد و مصلی‌نژاد نیز دبیر بوده است و معاونت دبیرستان دهخدا را در کارنامه سوابقش دارد. او طی سال‌های خدمتش، همیشه در سنگر انسانیت، درس ایثار و رشادت برای دانش آموزانش بوده است.

 

هزینه ترقه به نفع معلولان

دلش نمی‌خواهد این گزارش با نوشتن از زندگی او پیش برود و می‌گوید در تجارب کاری‌ام چیز‌های دیگری است که شاید ترویجشان کمک بیشتری به جامعه و مدارس باشد؛ «سال‌۹۱ بود که به دبیرستان هاشمی‌نژاد ۳ رفتم که از دبیرستان‌های استعداد‌های درخشان بود. به این دلیل که خیلی به کوه‌نوردی و طبیعت‌گردی و ورزش علاقه داشتم، برای همکاران آنجا چند اردو برگزار کردم و این سبب شد ارتباطم با آنها بیشتر شود.»‌

مدیر مدرسه که دغدغه‌های اجتماعی او را دید، حمایتش کرد و سبب اتفاقات خوبی شد، مثل آن چهارشنبه آخر سال‌۹۱ که پشت تریبون مدرسه رفت و دغدغه‌اش را بازگو کرد؛ «آن روز مشکلات و دغدغه‌هایی که معلولان با آن مواجه هستند، گل صحبت‌هایم بود. بچه‌ها خیلی علاقه‌مند و کنجکاو شدند که پای کار بیایند و درنهایت پیشنهاد‌هایی مطرح شد که هم کمک به جامعه معلولان بود و هم اینکه بچه‌ها پولی را که قرار بود برای خرید ترقه استفاده کنند، بیاورند و به خرید ویلچر برای معلولان اختصاص دهند.»

خود بچه‌ها در‌قالب تشکل‌های دانش‌آموزی، صندوقی مقوایی درست کردند و آن را در راهرو مدرسه گذاشتند و هر‌کس، مبلغی را که برای خرید ترقه چهارشنبه‌سوری اختصاص داده بود، در آن صندوق ریخت و مبلغ شایان‌توجهی جمع شد.

می‌گوید: مدیر مدرسه، رضا ناظری، قبل از اینکه پول‌ها را از صندوق خارج کنیم، دو ویلچر خریداری کرد و آنها را در راهرو مدرسه گذاشت. بخشی از هزینه ویلچر‌ها از آن صندوق تأمین شد و بقیه را مدرسه پرداخت. حتی شبکه خبر و خراسان از این اتفاق استقبال و گزارشی تهیه کردند.

 

درس انسانیت رضا حاجی‌اسماعیلی، معلم ریاضی دبیرستان دهخدا

 

جمع‌آوری۱۰ کامیون برای زلزله‌زدگان

وقوع زلزله کرمانشاه در سال‌۹۶ دغدغه بعدی معلم خوش‌ذوق ریاضی بود و فکر می‌کرد چطور باید بچه‌ها را در خیر‌رساندن به شهری از میهن دخیل کرد؛ «یک ایستگاه راه انداختیم و بچه‌ها جلو در مدرسه می‌ایستادند و در جمع‌آوری وسایل، لباس و پول مشارکت می‌کردند. بچه‌ها بنر‌هایی را در خیابان نصب کرده بودند. آن زمان، یکی از خبرنگاران روزنامه خراسان اتفاقی از آنجا عبور کرده بود و دبیرستان هاشمی‌نژاد ۳ را به‌عنوان پایگاه کمک به زلزله‌زده‌های کرمانشاه در غرب مشهد معرفی کرد.»‌

بلافاصله کمک به زلزله‌زده‌ها از‌سوی اهالی و دیگران به‌سوی مدرسه سرازیر شد و کار طوری بالا گرفت که بچه‌ها از ۶ صبح تا ساعت ۱۰ شب در مدرسه می‌ماندند تا کمک‌های مردم را جمع‌آوری و دسته‌بندی کنند؛ «ما آنجا ۱۰ کامیون و وانت، کمک‌های مردمی جمع کردیم که شامل لباس و کفش و پتو و مواد غذایی و مبلغی پول بود.

آن مبلغ را بچه‌ها شمردند و ما توانستیم با آنها برخی مواد بهداشتی تهیه کنیم و تحویل هلال‌احمر دهیم. علاوه‌براین مقداری لباس دست دوم و مواد غذایی و تلویزیون و چند‌وسیله دیگر را در تعامل با اداره آموزش‌و‌پرورش تبادکان، تحویل مدارس شبانه‌روزی در جاده سرخس و جاده سیمان و جاده گوارشک دادیم.»

 

گذشتن از روز معلم برای درمان همکار

سال‌۹۸ بود. مسئله‌ای که در مدرسه به وجود آمد و همه از آن رنج کشیدند، بیماری سرطان یکی از معلمان بود. آقا‌رضا حاجی‌اسماعیلی تعریف می‌کند: تا‌حدی بیماری ایشان پیشرفت کرد که دیگر نتوانست سر کار بیاید. می‌دانستیم که هزینه‌های درمان بسیار زیاد است. ما هر‌سال، روز معلم در مدرسه مراسمی برپا می‌کردیم؛ دبیران را به رستوران دعوت می‌کردیم و دورهمی دوستانه‌ای داشتیم. آن سال به پیشنهاد من، تصمیم گرفتیم این هزینه و بخشی از حقوق سه‌ماه بهار را به همکارمان هدیه بدهیم تا دوران بیماری را راحت‌تر پشت سر بگذارد.

۳۰ میلیون‌تومان در سال‌۹۸ جمع کردند که آن زمان معادل ۱۰‌سکه بهار آزادی می‌شد؛ «دو‌سه‌نفری به ملاقات همکارمان رفتیم و مبلغ را در یک سررسید گذاشتیم و به همسر ایشان تقدیم کردیم. وقتی از منزل آنها خارج شدیم، تماس گرفتند که این مبلغ چیست؛ نمی‌توانیم قبول کنیم. گفتیم هزینه از محل مهمانی است و این شرط را هم گذاشتیم که بعدا که علی‌آقا خوب شد، این مهمانی را خودش جبران می‌کند، اما متأسفانه همکارمان در اسفند‌۹۸ به رحمت خدا رفت.»

خواستیم اقدامی برای دلگرمی زندانیان انجام دهیم که حس کنند آدم‌های بیرون، بی‌تفاوت به سرنوشت آنها نیستند

از‌آنجا‌که مدرسه هاشمی‌نژاد در همسایگی زندان مرکزی مشهد است، معلم ریاضی مهربان روایت ما در همان سال، نزدیک شب یلدا تصمیم گرفت باتوجه‌به اهمیت همسایه‌داری در روایات، کاری کند؛ «خواستیم اقدامی برای دلگرمی زندانیان انجام دهیم که حس کنند آدم‌های بیرون، بی‌تفاوت به سرنوشت آنها نیستند. تحقیق کردیم که چه نیاز‌هایی دارند تا به بهانه شب یلدا آنها را فراهم کنیم.»

دانش‌آموزان دست‌به‌دست هم می‌دهند و دویست‌بسته آجیل و میوه آماده می‌کنند که با هماهنگی مددکاری زندان به دست زندانیان سرپرست خانوار که شب‌چله قرار است به مرخصی بروند برسد؛ «روی برگه‌هایی که در بسته گذاشتیم نوشته بودیم به فکر شما هستیم و شما همسایه‌های خوب ما هستید.»

رضا حاجی‌اسماعیلی معتقد است: منِ معلم ممکن است جایی کوتاهی کرده باشم که دانش‌آموزم سر از زندان درآورده یا فلان کاسب ممکن است حق کسی را خورده باشد یا می‌توانسته به کسی کمک کند و آن کار را انجام نداده است.

 

زلزله خوی و کمک چند‌صد‌میلیونی

برای سیل سیستان‌و‌بلوچستان هم بچه‌ها دوباره پویشی راه انداختند و با همان سبک و سیاق قبل، کمک‌های خوبی جمع شد. جمع‌آوری کمک در زلزله خوی، یکی دیگر از فعالیت‌هایی بود که حاجی‌اسماعیلی باعث و بانی آن شد؛ «یکی از دوستانمان که همیشه در انجام کار‌های خیر پیش‌قدم می‌شود، به منطقه زلزله‌زده خوی رفته بود. تصاویری از آنجا برای ما فرستاد که نشان می‌داد نیاز‌های زلزله‌زده‌ها چیست.

با همکاری دانش‌آموزان مدرسه در فضای مجازی برای گروه‌های چند‌مدرسه ناحیه‌۶ و دانش‌آموزان و دبیران آن، این موضوع را اطلاع‌رسانی کردیم و چند‌صد‌میلیون جمع‌آوری شد که برای دوستمان، سید‌جواد مبتدی، فرستادیم. او از همان‌جا چادر، پتو، لباس، پلاستیک و بسته‌های مواد غذایی تهیه کرد. از چند رستوران نیز هر‌روز تعداد پانصد‌غذا تحویل زلزله‌زده‌ها می‌داد. بعد‌از مدتی کوتاه زلزله‌زده‌ها سرو‌سامان گرفتند و شرایطشان بهتر شد.»

 

درس انسانیت رضا حاجی‌اسماعیلی، معلم ریاضی دبیرستان دهخدا

 

غذای گرم برای روستاییان تبادکان

یکی از ایده‎‌هایی که در مدرسه اجرایی کرد، آشنایی دانش‌آموزان با محیط‌های حاشیه‌شهر بود. می‌گوید: یک بار به روستای فیض‌آباد در جاده کنه‌بیست در محدوده منطقه تبادکان رفتیم که زیاد از شهر دور نیست، ولی مدرسه‌اش کنار کوره‌های آجرپزی قرار دارد و مهاجران سیستان‌و‌بلوچستانی در آن کار می‌کنند.

از روزی که با آن مدرسه که حدود صددانش‌آموز دارد مواجه شدند، ذهن او و دانش‌آموزان درگیر آن بچه‌ها شد و بچه‌ها و خانواده‌هایی را که نیاز به کمک داشتند، شناسایی کردند. درنهایت کمک‌هایشان به تشکیل گروهی مجازی به نام «تغذیه» منتهی شد؛ «گروه مدت‌ها در فضای مجازی فعال بود. خیرانی از دیگر نقاط شهر و حتی خیرانی از خارج کشور با ما آشنا و ترغیب شدند که کمک کنند.»

دو سال عدس و رب و روغن و بلغور می‌گرفتند و بین مدارس تبادکان و رضویه تقسیم می‌کردند؛ «در آن دو سال، اتاق رختکن مدرسه هاشمی‌نژاد ۳، شده بود انبار پخش مواد غذایی. بچه‌ها در این مدت، لباس‌هایشان را در کلاس‌ها یا گوشه حیاط عوض می‌کردند.»‌

 

پناه مشهدی‌ها در روز‌های کرونا

کرونا که شیوع پیدا کرد، به این فکر افتادند که چگونه به کمک و یاری مردم بپردازند. این معلم و شاگردانش وقتی می‌دیدند بسیاری از بیماران کرونایی به کپسول اکسیژن نیاز دارند و کپسول به‌سختی به دست می‌آید، با هزار این در و آن در زدن سیصد‌کپسول مهیا کردند که رایگان در‌اختیار مردم قرار دهند. مثل روز‌های جنگ با عراق که بمب روی سر شهر‌ها می‌ریخت و مدرسه پناهگاه مردم بود، این‌بار آنها پناه مشهدی‌ها شدند.

می‌گوید: «بسیاری از پزشکان در‌کنار دارو‌های خاص کرونا کپسول اکسیژن هم برای بیماران تجویز می‌کردند. مردم در داروخانه‌ها و بیمارستان‌ها و تجهیزات پزشکی در‌به‌در دنبال کپسول می‌گشتند و خیلی‌ها عزیزانشان را در نبود اکسیژن از دست دادند. ما با همکاری مدیر مدرسه، رضا ناظری، توانستیم در عرض ۲۵‌روز دویست‌کپسول ده لیتری و صد‌کپسول چهل‌لیتری به‌رایگان دراختیار بیماران کرونایی بگذاریم.»

بسیج شدیم دارو‌های کمیاب را هم پیدا کردیم و حتی در‌زمینه تأمین هزینه دارو و غذا، اگر کسی نیاز به کمک داشت، اقدام کردیم

وقتی ایده توزیع کپسول را برای بچه‌ها توضیح داد، درِ مدرسه را باز می‌گذاشتند و بچه‌ها از صبح به مدرسه می‌رفتند تا کپسول‌های بهبود‌یافتگان را بگیرند و آنها را تحویل خانواده بیماران بدهند؛ «کمک بچه‌های این مدرسه در دوران کرونا به رفع کمبود کپسول خلاصه نمی‌شد و در تهیه دارو و مواد غذایی و توزیع آن بین خانواده‌های مبتلا‌به کرونا هم کمک می‌کردند. بسیج شدیم و دارو‌های کمیاب را هم پیدا کردیم و حتی در‌زمینه تأمین هزینه دارو و غذا، اگر کسی نیاز به کمک داشت، اقدام کردیم.»

گروهی با نام «تأمین اکسیژن بیماران کرونایی» در فضای مجازی برای توزیع رایگان کپسول‌ها راه‌اندازی کرده بودند که ۱۸‌هزار و ۳۹۴‌نفر از مردم مشهد عضو آن شدند و در تهیه کپسول اکسیژن با مسئولان مدرسه همکاری می‌کردند؛ «بسیاری از بهبود‌یافتگان که ما را شناخته بودند، کپسول‌هایی را که خریده بودند، رایگان در‌اختیار ما می‌گذاشتند.

برخی در جابه جایی کپسول‌ها تا مرکز پمپاژ اکسیژن مشارکت داشتند. عده‌ای ماسک و مواد غذایی می‌آوردند تا به نیازمندان بدهیم. مردم نشان دادند که اگر جایی احساس صداقت و شفافیت کنند، حتی در شرایط بد، دست هم را می‌گیرند.» 

آنها بعد از کرونا کپسول‌های اکسیژن را می‌فروشند و نیسان یخچال‌دار برای آسایشگاه معلولان شهید بهشتی می‌خرند.

 

درس انسانیت رضا حاجی‌اسماعیلی، معلم ریاضی دبیرستان دهخدا

 

این روز‌های مرد مهربان شهر...

شش ماه به بازنشستگی رضا حاج‌اسماعیلی مانده و او از سال گذشته به عنوان معاون دبیرستان دهخدا به دانش‌آموزان خدمت می‌کند. او در اتاق فکر روابط عمومی مؤسسه خیریه «میزبانان خورشید» هم فعالیت دارد و هرکاری از دستش بر‌می‌آید، انجام می‌دهد. هنوز دغدغه‌هایش از همان جنس است و روی خط مهربانی و خیر‌رساندن به دیگران، زندگی‌اش را پیش می‌برد. دارند زمین ورزشی کنار حیاط مدرسه را با کمک شهرداری و اداره نوسازی مدارس آموزش‌و‌پرورش و خیران احیا می‌کنند.

می‌گوید: بعد از شروع کار در دبیرستان دهخدا پیگیر تسطیح، دیوارکشی و چمن یک زمین ۱۶۰۰ متری مجاور مدرسه شدم که به عنوان یک مجموعه ورزشی در اختیار بچه‌ها قرار بگیرد.

خیرانی برای تجهیز کتابخانه مدرسه به او کمک می‌کنند و حدود ۱۰۰‌میلیون تومان کتاب برای کتابخانه مدرسه تأمین کرده‌اند که مجموعه‌ای از کتاب‌های ارزشمند علوم انسانی است.

می‌خواهم زندگی را نفس بکشم

 

- نیکی را چطور به فرزندتان یاد می‌دهید؟

من یک فرزند پسر دارم که ۲۵ سال دارد و در مدرسه استثنایی درس خوانده است، اما سعی کرده‌ام همیشه به بچه‌های مدرسه‌ام نیکی را با همان کار‌ها و ایده‌هایی که می‌دانید به دانش‌آموزانم یاد دهم.

- معلم‌ها چقدر می‌توانند در فرهنگ‌سازی کمک به هم‌نوع مؤثر باشند و آیا اصلا تفاوتی می‌کند که معلم چه درسی باشند؟

بله، خیلی می‌توانند تأثیر داشته باشند و اصلا تفاوتی نمی‌کند معلم چه درسی باشند ولی ازآنجاکه سیستم آموزش‌و‌پرورش تدریس معلم‌ها را خط‌کشی کرده است که شما فیزیک تدریس کن و شما ریاضی و آن دیگری پرورشی و کار‌های اجتماعی و فرهنگی را بیشتر به معلم پرورشی سپرده‌اند، این قبیل کار‌ها از قلم معلمان پرورشی هم افتاده است. چون وقتی پای درددلشان می‌نشینیم می‌بینیم که این‌قدر مشغله دارند که اصلا وارد تربیت بعد اجتماعی شخصیت بچه‌ها نمی‌شوند.

- با‌توجه‌به شناختی که شما در سال‌های خدمت از آموزش‌و‌پرورش دارید، چقدر دست معاون و ناظم در انجام این قبیل فعالیت‌ها مانند کمک به زلزله‌زدگان یا برنامه‌داشتن حتی برای یلدای زندانیان باز است؟

در این قبیل فعالیت‌ها حتی دست مدیران هم بسته است و خیلی مواقع باید فعالیت‌های مدرسه یا حتی مهمان‌های سخنرانی و‌... از چند فیلتر نظارتی عبور کنند.

- بین همه دانش‌آموزانی که تا حالا داشته‌اید، دانش‌آموزی بوده است که انس و الفت خاصی با او داشته باشید؟

بله در زمان کرونا دانش‌آموزی داشتم که همیشه کار‌های کمک‌رسانی ما به بیماران را کار نامربوطی می‌دانست. وقتی متأسفانه پدر خودش گرفتار کرونا شد، از همان کپسول‌های مدرسه استفاده کرد. او بعد از آن بسیار به کار‌های ما باور پیدا کرد و کمک‌دستمان شد.

- هیچ وقت دوست داشته‌اید معلم محله‌های کم‌برخوردار باشید؟

خیلی دوست داشتم، اما به‌خاطر شرایط زندگی‌ام نتوانستم کمک کنم. به‌دلیل شرایط بیماری فرزندم که فلج مغزی است، همیشه باید محل کارم نزدیک به منزلم باشد تا درصورت نیاز سریع به خانه بروم و به او رسیدگی کنم.

- اگر معلم حاشیه بودید، برای بچه‌های آنجا چه می‌کردید؟

من خودم در همان مدارس تحصیل کرده‌ام. خیلی از بچه‌های حاشیه شهر بچه‌های موفق فردا هستند، چون خودساخته‌اند. آنها سختی بیشتری می‌کشند و می‌توانند راحت‌تر روی پای خودشان بایستند. اما برخی بد‌شانسی می‌آورند و در مسیر اشتباه قرار می‌گیرند. خیلی از مدیران کشور ما همان بچه‌های مدارس حاشیه شهر هستند. بچه‌های محله‌های برخوردار اغلب سراغ رشته‌های فنی و تخصصی می‌روند که کمتر نفع اجتماعی دارد.

- از مدارس چقدر می‌توان در جهت ترغیب کمک‌رسانی خانواده‌ها به حادثه‌دیده‌های وقایع استفاده کرد؟

از مدارس بیشتر می‌توان در‌قالب پایگاه کمک‌رسانی در حوادث غیرمترقبه استفاده کرد؛ چون مردم شهر به مدرسه و کار‌های دانش‌آموزی اعتماد بیشتری دارند.

- تا کی قصد دارید در مدرسه شاغل باشید؟ برنامه آینده‌تان چیست؟

چهارسال از تحصیل من در دانشگاهم را جزو سوابقم حساب نکردند، اما امسال سال سی‌ام خدمتم است و پنج‌شش‌ماه دیگر تمام می‌شود.

برادران من در مشاغل صنعتی مشغول کارند مثل ساخت جرثقیل و این قبیل کار‌های فنی. زیاد به این فکر نکرده‌ام که بعد بازنشستگی چه کنم ولی از بچگی دوست داشتم کار آنها را تجربه کنم.

- آرزویی دارید که بعد از بازنشستگی بخواهید محقق کنید؟

بله. دوست دارم در سال‌های باقی‌مانده عمرم بتوانم زندگی را نفس بکشم و از آن لذت ببرم. دوست دارم سرزمین‌های مختلف و ادیان و گویش‌ها و باور‌های جهانیان را ببینم. البته این را هم دوست دارم که به هر شکلی شده همیشه به مردم کمک کنم و کار‌های اجتماعی‌ام را هم ادامه دهم.

 

* این گزارش چهارشنبه ۵ دی‌ماه ۱۴۰۳ در شماره ۶۰۰ شهرآرامحله منطقه ۹ و ۱۰ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44