گاهی دوروبرمان آدمهایی زندگی میکنند که نهتنها باعث افتخارمان هستند بلکه قویتر از هر قرص انرژیزایی، تمام وجودمان را لبریز از انرژی و اکسیژن خالص میکنند.
این افراد برحسب اتفاق گاه جوان هم نیستند ولی دلی جوان دارند که میتوانند با آن به زندگیای خوب برای جوانان بیندیشند.
همنشینی و همکلامی با این افراد آنقدر هیجانانگیز است که ناخودآگاه برای چند دقیقه هم که شده این هیجان در زندگی فردی ما رسوخ میکند؛ بهویژه اگر چیزهایی بشنویم یا ببینیم که با عرف جامعه متناسب باشد و این هنجارشکنی به دل همه بنشیند.
بیشتر از این معطلتان نمیکنم و دقایقی شما را میهمان گفتگویم با «ربابه باشکوهی (بیرجندی)» ساکن محله کوشش مشهد و مدیر باشگاه فوتبال «ثامنالائمه (ع)» مشهد میکنم؛ کسی که با دست خالی، اما به نیت داشتن جوانان سالم در محله زندگی و شهرش برای سرمایههای ملی یعنی جوانان کار میکند.
او تاکنون با توفیق در کارش توانسته یکی از نیازهای جوانان محله را که همان ورزش است، برآورده کند.
اصلا دلم نمیآید از لفظ خانم مسن برای «ربابه باشکوهی» استفاده کنم. این مادر سرشار از انرژی با چهره شیرینش آنقدر مهربان حرف میزند که وقتی میخواهم خودش را معرفی کند، کمی تامل میکنم و بعد سنوسالش را میپرسم.
او هم که شاید بیشتر از من دلش جوان باشد، جواب میدهد: ۲۴ البته یک عدد ۱۳ بگذار کنارش! با یک حساب سرانگشتی متوجه میشوم متولد ۱۳۲۴ و ۶۸ ساله است؛ همین بیشتر باعث تعجبم میشود.
او که در دوران زندگیاش یاد گرفته بیغلوغش باشد با سادگی میگوید: من چهار فرزند دارم؛ دو پسر و دو دختر. همسرم بازنشسته نیروی انتظامی است. ۳۰ سال است که در این محل زندگی میکنیم و سالها در خیابانهای بزرگمهر و پروین اعتصامی مستاجر بودهایم.
شاید با اوضاع و احوال کاریمان خیلی برای دیگران عجیب باشد؛ چراکه هر کسی خبردار میشود ما تیم فوتبال ثامنالائمه (ع) را اداره میکنیم، فکر میکند به جای روغن، کره روی برنجمان میریزیم!
چشم میچرخانم به اطرافم. همه چیز این خانه، رنگ سادگی میدهد. نه از آن لوسترهای رنگی هفترنگ خبری هست و نه از فرشهای قیمتی؛ هیچ تابلوی نقرهکوبی به دیوار وصل نیست؛ هیچ وسیلهای بوی تجملات نمیدهد مثل آدمهایش.
روی دکور چوبی سفیدرنگ خانه فقط تابلوهایی چهارمیخ نشستهاند از قهرمانی تیمهمیشه قهرمان ثامنالائمه (ع).
میگوید: نمیدانم عیب است یا حُسن، اما علاقه عجیبی به بچههایم دارم؛ بدون حضورشان آب از گلویم پایین نمیرود. همین هم هست که از همان سالها که کودک بودند، چهارچشمی حواسم بهشان بود.
وقتی میرفتند در کوچه و زمین خاکی فوتبال تمرین میکردند، من هم پابهپای آنها مینشستم و تشویقشان میکردم. انگار از همان وقتها آنها به این عادت کردند که یار اضافه تیمشان، مادرشان باشد که در گوشه زمین ایستاده است.
کمکم محمدحسین و جواد بیرجندی بزرگتر شدند و تیمشان را تشکیل دادند؛ اول با نام «توس رضا» و بعد هم «ثامنالائمه (ع)». به من هم پیشنهاد دادند که صاحبامتیاز یا همان مدیر باشگاه باشم.
درست است که با پیشرفت و یکیدوتاکردن اشیا، دیگر به هیچ رشته ورزشی نمیتوان مهر زنانه و مردانه چسباند، اما ازسویی هم نمیتوان منکر این موضوع شد که فوتبال از همان قدیم جزو ورزشهای مردانه بوده است.
گویا زور این رشته ورزشی آنقدر زیاد بوده که هنوز هم که هنوز است در استادیومهای ایران خانمها را برای تماشا راه نمیدهند!
حالا چطور ربابه باشکوهی توانسته این سنت را بشکند، شاید اینگونه باشد: من اصلا به این اعتقاد ندارم که زنان برای خانه و خانهداری ساخته شدهاند هرچند خودم بهشدت به استحکام کانون خانواده پایبندم و تقریبا تمام کارهای منزل از خرید گرفته تا رفتوروب بر عهده خودم است.
اما شعارم این است که ورزش و سرزندگی روحیه خانواده را افزایش میدهد و هیچ مانعی هم در این راه نیست. من هم زمانی که احساس کردم بهترین کار این است که کمکحال پسرهایم برای تیمداری باشم به کمکشان شتافتم.
باشکوهی میگوید: ما اکنون در ردههای نونهالان، نوجوانان و جوانان گروههایی داریم که البته همه آنها چه بازیکن و چه مربی، پسران من هستند، اما به اقتضای سنشان شور و تحرک زیادی هم دارند!
باید اعتراف کنم بچهها زیاد من را اذیت نمیکنند و اتفاقا احترامم را دارند و همهشان من را «مادر» صدا میزنند.
محمدحسین بیرجندی به ثبات اخلاق در تیم ثامنالائمه (ع) اشاره میکند و میگوید: مادر به داشتن اخلاق در تیم اهمیت زیادی میدهد؛ هرکسی که از این امر مستثنا باشد، اخراج میشود.
بچهها نباید اهل قلیان یا تفریحهای ناسالم باشند و اگر مادر متوجه شود، حتما با متخاطی برخورد میکند.
به خانه مستاجری آنها نگاه میکنم، به پسرانش که تیم را هدایت میکنند؛ سپس در ذهنم خرجومخارج تیمهای بزرگ شکل میگیرد. میخواهم بدانم مخارج انجام این کار بزرگ را چه کسی تأمین میکند که اشک، چشمهای این مادر مهربان را پر میکند و میگوید: اسپانسر ما امامرضا (ع) است.
در ۱۴سالی که سرپرست تیم شدهام، حتی یک ریال هم از کسی قرض نگرفتهام. امامرضا(ع) همیشه پشتیبان ما است
در این ۱۴ سالی که سرپرست تیم شدهام، حتی یک ریال هم از کسی قرض نگرفتهام. امامرضا (ع) همیشه پشتیبان ما بوده است.
ما نیتی نداشتیم جز اینکه جوانان را از آلودگیهای جامعه دور کنیم؛ شاید تنها کاری که هیئت فوتبال برای ما انجام داده، این باشد که هرچیزی را که نیاز ضروری تیم بوده، بهصورت اقساطی دراختیارمان قراردادند.
پسرانم کار میکنند و خودشان هزینه باشگاه را میپردازند. ما همچون مدرسههای فوتبال نیستیم که هزینههای آنچنانی و گزاف از بچهها بگیریم و خدا را شکر میکنم که تا امروز آقا هیچگاه فراموشمان نکرده است.
تیم ثامنالائمه (ع) خراسان در این سالها مقامهای زیادی کسب کرده است که ازجمله آنها میتوان به مقام قهرمان امید محلات در سال ۸۳، مقام اول امید رده دسته دوم در سال ۸۴، مقام دوم نوجوانان در سال ۸۶، تیم دوم استان در رده امید درسال ۸۷، مقام سومی در رده امید در سال ۹۰ و چهارمی در سطح استان درسال ۹۱ اشاره کرد.
در ماه رمضانی که گذشت، خیلی از ما بیننده برنامه «ماهعسل» بودیم. ربابه باشکوهی هم جزو مهمانان ویژه ماه عسل در هنگام افطار بود.
او دراینباره میگوید: وقتی از طرف این برنامه به من تلفن شد، خیلی تعجب کردم. هنوز هم نفهمیدهام چه کسی من را به این برنامه دوستداشتنی که در دل مردم جا دارد، معرفی کرده است.
بههرحال آشنایی با احسان علیخانی، این مجری توانمند اتفاقی خوب هم برای من و هم بچههای تیمم بود؛ چراکه توانستم خیلی از حرفهایم را از طریق رسانه عمومی بیان کنم.
گویا مردم محله هم بعد از پخش این برنامه، واکنشهای زیادی نشان دادند و از اینکه این مادر و تیم هممحلهایشان باعث افتخارشان شده است، افطار را شیرینتر باز کردند.
به گفته اقدس بیرجندی، دختر ربابه باشکوهی هنوز هم مدام پیامک و تلفن تبریک به مادر زده میشود. در محله و خیابان مردم جلو میآیند و با مادر احوالپرسی میکنند و احساس خوبشان را بروز میدهند.
میگوید: خاطره زیاد است؛ همه روزهایی که کنار تیم ایستادم و به بچههایم نگاه کردم، خاطرهانگیز بوده است.
قهرمانیها و باختها برایم خاطره است، اما بهیاد دارم که یکبار تا برندهشدن در یک بازی فقط یک قدم فاصله داشتیم و تنها دو پنالتی باقیمانده بود. بچهها رو به من کردند و گفتند «مادر برایمان دعا کن».
من هم به فلکه برق رفتم و رو به گنبد امامرضا (ع) ایستادم و گفتم «آقا این بچهها را ناامید نکن». وقتی برگشتم، متوجه برندهشدنشان شدم.
چیزی که گاهی دل ربابه باشکوهی را میرنجاند، این است که کسانی بهعنوان اسپانسر و حامی تیم پیدا میشوند ولی بیشتر از هرچیز به مطرحشدن نامشان فکر میکنند تا اهداف گروهی.
باشکوهی دراینباره میگوید: روزی به شخصی که میخواست در ازای حمایت مالی نام شرکتش را روی لباس بچهها بهجای نام امامرضا (ع) بنویسد، گفتم «نام اربابم را با میلیاردهاتومان عوض نخواهم کرد».
درحال حاضر مشکلات زیادی گریبانگیر تیم ثامنالائمه (ع) خراسان است. زمین فوتبال واقع در بولوار فرودگاه به نمایشگاه گل وگیاهشناسی تبدیل شده؛ آنها زمین چمنی برای تمرین ندارند و هرهفته در یک جای شهر سر میکنند.
ربابه باشکوهی از شهرداری منطقه میخواهد فکریبه حال ورزشدوستان منطقه پرویناعتصامی کنند تا این مشکل بزرگ زودتر برطرف شود.
در آخر او از همه کسانی که در این سالها یاریاش کردهاند، تشکر میکند و یاد کسانی همچون وحید شعبان، احسان اربابی، ابوالفضل سلطانی را که روزی از همراهان او بودهاند و امروز در این جمع نیستند، گرامی میدارد.
*این گزارش سه شنبه، ۲۲ مرداد ۹۲ در شماره ۶۴ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.