کد خبر: ۱۰۸۸۱
۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۰

هاشم نصر، پدر معنوی جوانان محله هفده شهریور است

حاج هاشم نصر از قدیمی‌های محله هفده شهریور است، حسینیه هیئت محبین قرآن و اهل‌بیت (ع) یعنی همان خانه محل سکونت و بر گردن خیلی از اهالی حق پدری دارد.

هرچند که محرم سال پیش به خانه‌اش رفتیم، رفتار مهربانانه‌اش با بچه‌ها را دیدیم، از جایزه‌هایش شنیدیم، پای صحبت‌های شیرینش بودیم و... ولی بازهم فقط یک پیشنهاد، آن‌هم از طرف همین نوجوانان دیروز هیئتش، کافی بود تا دوباره انگشت اشاره‌مان روی زنگ درِ خانه «حاجی نصر» بنشیند و پیکان نگاهمان هم سمت درخت گیلاس حیاطش!  

این‌بار دیدن حاجی و گپ‌و‌گفت با او، از‌آنجا‌که به سفارش نوجوانان دیروز و امروز-همان فرزندان حاجی که همه‌کاره تشکل خانگی‌اش هستند- بود، می‌توان نامش را گذاشت عیدی‌ای از طرف بچه‌ها برای پدر معنوی یک محله.

 

یکی از روزها، موقع رفتن به مسجد...

حسینیه هیئت محبین قرآن و اهل‌بیت (ع) یعنی همان خانه محل سکونت حاجی، مکان گفتگوی ما با اوست، جایی‌که از حدود ۲۰ سال پیش، بچه‌های محله ۱۷ شهریور مشهد شاید بهترین اوقاتشان را در آنجا گذرانده‌اند.

حاجی صحبتش را با «بسم‌ا...» شروع می‌کند بعد هم اینکه: «خدایا کمکم کن تا حرفی بزنم که به ترویج دینم، اسلام کمک کند.»

او متولد ۱۳۱۷ و اهل اصفهان است. دو فرزند دارد، یک‌دختر و یک‌پسر، با یک نوه پنج‌ساله پسری. دوران کودکی‌اش را در اصفهان سپری کرده است، اما بعد‌ها به تهران می‌رود و همان‌جا معلم می‌شود.  

حاجی‌نصر از دورترین خاطره‌اش می‌گوید، خاطره یکی از روز‌های خرداد ۱۳۷۱؛ زمانی‌که نخستین‌بار به قول خودش احساس کرد همان تکلیفی که برای تربیت فرزندان خود دارد، برای کودکان دیگر محله هم باید انجام دهد، شاید وظیفه معلمی و پدری.

پس با ۱۵ تن از بچه‌های محله در اتاقی از خانه خودش شروع می‌کند تا خانه‌اش محل اجتماع هر هفته کودکان و نوجوانان محل شود، تا دیگر آنها را در کوچه مشغول هدردادن وقت خود نبیند، تا کاری کند برای روز‌های در حال گذر آنها و در آخر سر هم آخرت خودش.

 

کار به جایی رسید که جا نبود

عصر فردای روز نخست، بچه‌ها به بهانه خوردن دو کیلو زردآلو نوبرانه -که آن زمان حاجی ۷۰ تومان برای خرید آنها پول داده بود- دوباره به خانه او می‌روند و این می‌شود بهانه‌ای برای شکل‌گیری تشکلی بزرگ با بچه‌های کوچک.

«کتاب‌های آموزش روان‌خوانی قرآن را جلدی ۳۰ تومان خریدم و به همراه چند حدیث، در نکوهش ناسزاگفتن به آنها هدیه دادم. از آنها خواستم روز‌های دیگر هم برای ادامه آموزش روان‌خوانی قرآن به منزل من بیایند.

از فردای آن روز تعداد آنها بیشتر شد؛ مدتی طول نکشید که جمعیت ۱۵ نفره روز نخست به ۶۰‌نفر رسید و در هوای سرد زمستان، خانه من که فقط دو اتاق داشت، جواب‌گوی جمعیت نبود.»

 

بسته گیلاس 

در کوچه‌پس‌کوچه‌های محله که بگردیم، خاطرات مهربانی‌های پدرانه او بر درودیوار و اذهان مردم نقش بسته. هادی بیگلی، جوانی است که از ۱۴ سال پیش درست در دوران کودکی‌اش به این هیئت آمده و حالا درس‌های بزرگی از معلم قدیمی محله خود آموخته است.

او به بسته‌های کوچک گیلاس اشاره می‌کند که در پایان مراسم، حاج‌آقا نصر با دستان خود بین شرکت‌کنندگان توزیع می‌کرده یا به هدیه‌های رنگارنگ و کوچک‌وبزرگی که به بهانه‌های مختلف برای تشویق بچه‌ها، به آنها هدیه می‌داده است.  

برنامه ۳۳ ساله

حضور دائمی حاج‌آقا نصر در نماز جماعت مسجد امام رضا (ع) واقع در خیابان عنصری، زبانزد مردم محله است.

مسعود نبی‌دوست هم از قدیمی‌های این جلسه مذهبی و کودکان دیروز خانه حاجی، این کار حاج‌آقا را الگوی مسجدی شدن خود می‌داند و می‌گوید: حاج آقا همیشه با رفتارش به ما درس می‌داد؛ کوچه‌های ما، خاطره عبای نماز و دوچرخه او را هنگام عزیمت به مسجد به یاد دارند؛ به‌ویژه اینکه معلم و پدر قدیمی محله ما، هر روز نماز صبح را در حرم می‌خواند؛ این برنامه ۳۳ ساله حاجی است.

در این‌باره حاج آقا نصر می‌گوید: اهمیت دادن به نماز اول وقت، نخستین توصیه‌ای است که همیشه به فرزندانم -همه شرکت‌کنندگان در مراسم- دارم.

او درباره این سفارش خود تاکید می‌کند: از کودکی پدرم به اقامه نماز اول وقت تشویقم می‌کرد. آن زمان در اصفهان زندگی می‌کردیم و هر سه وعده نماز را به همراه پدرم به مسجد می‌رفتیم و نماز جماعت می‌خواندیم. 

او هر روز نماز صبح را در حرم می‌خواند؛ این برنامه ۳۳ ساله حاجی است

 

حالا پیاده!

دوچرخه‌اش ساده و آبی‌رنگ است درست مثل دل پاک و آسمانی‌اش. حدود ۳۰ سال است که آرام آرام کوچه‌ها را با صدای همین دوچرخه عادت داده، خودش می‌گوید: سال ۱۳۶۰ این دوچرخه را ۷۰۰ تومان خریدم و از همان سال تا‌کنون همراهم شده تا به نماز‌های صبح حرم برسم، البته مدتی است که دیگر نمی‌توانم با دوچرخه این مسیر را طی کنم و حالا پیاده راه روز‌های گذشته را می‌روم.

 

حاج هاشم نصر بر گردن خیلی از جوانان محله هفده شهریور حق پدری دارد

 

شکوفه‌های قشنگ‌

دومین ادای وظیفه پدری حاج‌هاشم نصر به بچه‌های محله از زمانی است که دختران کوچک محله هم برای شرکت در جلسات خانه او ابراز علاقه می‌کنند. او باید برای دومین‌بار تصمیمی بگیرد تا با هربار برگزاری مراسم مذهبی میزبان حدود ۲۰۰ نفر از دختران کوچک محله البته در خانه همسایه باشد.

آنها را «شکوفه‌های قشنگ» می‌نامد و عکسی از آنها نشانم می‌دهد که حکایت از استقبال خوب هم‌محله‌ای‌ها به‌ویژه بانوان در برنامه‌هایش دارد.  

 

جلسه قرآن برتر در شهر 

هر سال که ماه محرم، صفر و به‌ویژه ماه مبارک رمضان از راه می‌رسد، محله ۱۷ شهریور حال و‌هوایی دیگر پیدا می‌کند؛ زمانی‌که کوچه برای حدود ۶۰۰ نفر مفروش می‌شود تا خانواده‌های روزه‌دار بر سرسفره پدر معنوی خود برای تلاوت قرآن گرد هم‌آیند.

دوره قرآن محل سه‌سال عنوان برتر در زمینه اخلاق، مفاهیم و عمل به آیات قرآن را از سوی دارالقرآن مشهد کسب کرد

این مراسم تاکنون توانسته سه‌سال متوالی عنوان برتر در زمینه اخلاق، مفاهیم و عمل به آیات قرآن را از سوی دارالقرآن مشهد و شهرداری کسب کند.

 

دوستی با بچه‌ها

حاج‌آقا نصر قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در مدرسه البرز تهران معلم زبان بوده است. همچنین بعد از انقلاب معلم دینی می‌شود، مدرسه شاهد ۱۳ در خیابان شیرودی که اکنون به شاهد امام‌مهدی (عج) تغیر نام داده، می‌شود آخرین محل خدمتش.  

وقتی از او می‌پرسم چرا فقط کودکان و نوجوانان محله؟ در جواب با اندکی تأمل به حدیثی در مورد رفتار با کودکان اشاره می‌کند و می‌گوید: مهم‌ترین عمل نزد خداوند دوستی با بچه‌هاست.

حاج‌آقا نصر که به نوعی حق پدری به گردن بچه‌ها دارد، بیان می‌کند: آنها همه‌کاره برنامه‌های خانه‌ام هستند از مراسم قرائت دعا و زیارت گرفته تا سخنرانی‌های اصلی. بعد هم ادامه می‌دهد: با این کار به آنها نقش اجتماعی می‌دهیم که باعث رشد شخصیت آنها می‌شود.

 

اعمال هر ماه روی دیوار!

یکی از دغدغه‌های پدر محله ما اطلاع‌رسانی اعمال مذهبی هر ماه است که روی پرده بزرگی چاپ و بر دیوار خارجی خانه‌اش نصب می‌کند. این‌بار نیز پرده‌ای را با عنوان «این الرجبیون» بر دیوار خانه‌اش نصب کرده.

او این کار را از مهم‌ترین کار‌های ابتدای هر ماه می‌داند و می‌گوید: اوایل برای اینکه اعمال هر ماه را به اطلاع دیگر هم‌محله‌ای‌ها برسانم، یادداشت‌هایی را روی مقوا می‌نوشتم و بر دیوار منزلم نصب می‌کردم، اما بعدا تصمیم گرفتم مطالب را روی بنر چاپ کنم تا هم ماندگارتر باشد و هم راحت‌تر بتوان آن را خواند.



* این گزارش سه شنبه، ۷ خرداد ۹۲ در شماره ۵۵ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.  

 

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44