آن روزها که در رؤیاهای کودکانه، خود را مثل خواهر بزرگترش پشت چرخ خیاطی درحال دوخت لباسهای رنگارنگ میدید و از ذوق در پوستش نمیگنجید، فکرش را هم نمیکرد که کمتر از بیستسال بعد، به آرزویش برسد و نهفقط بهعنوان خیاط، بلکه در جایگاه مربی و مدرس پشت چرخ بنشیند؛ همان چرخ ساده مشکیرنگ که او و خواهرش با آن خیاط شدند.
مریم ذبیحی که حالا از مربیان چیرهدست و البته متفاوت خیاطی در منطقه ۴ به شمار میرود، در ادامه از چندوچون مسیر موفقیتش برایمان بیشتر میگوید.
فرزند پنجم خانوادهای هشتنفره بود و از وقتی یادش میآید شیفته هنر خیاطی؛ خواهر بزرگترش به عنوان فرزند ارشد خانواده همراه مادر به بازار میرفت، مدل لباسها را میدید، پارچه میخرید و در خانه برای دخترها لباسهای مختلف میدوخت، آن هم فقط با یک آموزش کوتاهمدت در دبیرستان.
چند سال بعد با ازدواج و رفتن خواهر به تهران، خاطرات زیبا و رؤیای خیاطشدن هم در ذهن مریم کمرنگ شد تا اینکه نوبت به ازدواج خودش رسید و یک شروع دوباره؛ «فکرش را هم نمیکردم که وقتی در دوران مجردی نتوانستهام خیاط شوم، بعد از ازدواج این امکان فراهم شود!
همسرم خیاط بود و سال۸۴ که به خانه خودمان رفتیم تا ۸۶ بهخاطر بهبود شرایط شغلی او در بجنورد و تهران ساکن شدیم ولی بالاخره به مشهد برگشتیم. من که یک بار برای رشته پرستاری کنکور شرکت کرده و قبول نشده بودم، دیگر قصد ادامه تحصیل نداشتم؛ بنابراین بچهدار شدیم.
در این بین آنقدر بهصورت تجربی و با پارچههای موجود در خانه، از روی لباسهای مختلف میدوختم که خانواده همسرم نیز متوجه علاقه زیادم به خیاطی شدند و تشویقم کردند حتما آموزشهای لازم و رسمی را ببینم و ادامه دهم. همسرم بهخاطر اذیتشدن بچه، مخالف بود، اما او هم چند ماه بعد راضی شد.»
سال۸۹ وقتی دخترش دوساله بود با وجود سنگینبودن هزینهها، در آموزشگاهی آزاد در سیمتری طلاب ثبت نام کرد و دو سال آنجا آموزش دید؛ از پنجتن تا طلاب؛ روزدرمیان در سرمای پاییز و زمستان، بچه را که خواب بود به خانه مادر میبرد و بعد از اتمام کلاس دوباره میرفت دنبالش؛ «روزهای سختی بود ولی به لطف خدا و همراهی خانواده به خیر گذشت و توانستم مدرک فنیوحرفهایام را بگیرم.
هزینه کلاس را برایم قسطبندی کردند و پارچههای لازم را هم معمولا اقوام تأمین میکردند تا فشار مالی کمتر شود. اوایل که میخواستم به کلاس بروم فکر میکردم همین که برای خودم و دخترم بتوانم لباس بدوزم کافی است ولی فراتر از آن به لباس شب و عروس رسیدم، آن هم با همان چرخ خیاطی ساده جهیزیهام؛ برای کارهای حاشیهای دوختودوز مثل سردوز، جادکمه و... لباسها را پیش خیاطهایی که چرخ صنعتی داشتند، میبردم.»
فکرش را هم نمیکردم که وقتی در دوران مجردی نتوانستهام خیاط شوم، بعد از ازدواج این امکان فراهم شود!
بعداز اخذ مدرک فنیوحرفهای بهخاطر مضیقه مالی دوسال طول کشید تا بتواند بهصورت رسمی شروع به کار کند و سفارش بگیرد، اما ناامید نشد؛ «بعداز پیگیریهای بسیار بالاخره سال۹۳ با وام ۴ میلیونتومانی ۱۸ درصد از فنیوحرفهای توانستم دو تا چرخ راستهدوز و سردوز خریداری کنم؛ بعد هم به کمک خواهرم بهصورت قسطی یک چرخ خیاطی ژانومه دست دوم خریدم و با فراهمشدن حداقلها، کارگاه خیاطی را در تنها اتاق خانه هفتادوپنجمتریمان راه انداختم و تابلو خیاطی رویال را سردر خانه زدم.
درکنار سفارشات و آموزشهای خصوصی در خانه، به مساجد محلهمان هم برای آموزش دعوت میشدم. دو سال پیش هم ازطریق یکی از دوستانم با فرهنگسرای انقلاب آشنا و در آنجا هم مشغول آموزش شدم.»
او که حالا در چهلسالگی، دو فرزند شانزده و دهساله دارد و درکنار همه مشغلهها، لباسهای همسر و فرزندانش را هم تأمین و ازاینطریق به اقتصاد خانواده نیز کمک میکند، ترجیح میدهد بهجای دریافت سفارشات خیاطی، بیشتر درزمینه آموزش فعال باشد؛ «هزینه تمامشده هر لباس برای خودمان بین یکچهارم تا نصف قیمت بازار است؛ بنابراین داشتن هنر خیاطی صرفه اقتصادی خوبی دارد.
تاکنون چندصد هنرآموز داشتهام ولی آنها که تا آخر پای کار میمانند و خیاط میشوند، تعدادشان کمتر است، چون مثل هرکار دیگری سختیهای خود را دارد؛ از تأمین هزینه آموزش و پارچه تا حوصله کار و آسیبهای فیزیکی و... شاگردی داشتم که سال گذشته حتی سوزن نخکردن را بلد نبود ولی آنقدر خوب پیشرفت کرد که حالا با همان چرخ خیاطی قدیمیاش باکیفیتترین لباسها را میدوزد و به درآمدزایی رسیده است. یکی دیگر از هنرآموزان از برشزدن پارچه وحشت داشت ولی حالا چنان حرفهای شده که درآمدش از من هم بیشتراست.»
با اینکه روش متریک از بهترین و دقیقترین متدهای خیاطی است، هنرجویان معمولا از سختی آن گلایه دارند؛ باوجوداین مریمخانم، هم خودش این روش را به خوبی آموخته است و هم با هنر سادهسازی آن را تدریس میکند و همین سبب شده است علاقهمندان خیاطی برای حضور در کلاسهایش سر از پا نشناسند؛ حتی آنها هم که خیاطی را به روشهای دیگر آموختهاند، از کلاسهایش استقبال میکنند.
این خیاط ماهر محله پنجتن که مدام درحال بهروزکردن اطلاعات خود و یادگیری فنون جدید خیاطی است، بعد از طی فرازونشیبهای بسیار، این روزها آنقدر سرش شلوغ است که نمیتواند همه سفارشات را بپذیرد و به همان درآمد کمتر از ۱۰ میلیونتومان آموزش بسنده کرده و تنها زمانیکه برای استراحت دارد، صرف ناهار و آوردن بچهها از مدرسه به خانه است.
او که علاوهبر خیاطی، به نقاشی و گریت روی پارچه و گلدوزی نیز مسلط است، درباره رمزوراز علاقه وافرش به خیاطی میگوید: دیدن اینکه پارچهای بیروح و جان، به زیباترین اشکال در قالب لباس بر تن افراد جان میگیرد، برایم خیلی جالب و هیجانانگیز است؛ هنوز بعداز سالها با هر لباسی که مشتری پرو میکند، ذوق میکنم.
همیشه سر کلاس به هنرجویانم میگویم خیاطی برای خانمها از واجبات است؛ ولو در حد رفع نیاز خانواده؛ درواقع کنار تحصیل علم و زندگی، یک هنر لازم است تا آدم را نگه دارد؛ مال تمام میشود ولی هنر همیشه باقی است.
مریمخانم ذبیحی هرچند از نبود آموزشهای هنری مناسب در محله پنجتن گلایهمند است، اعتقاد دارد و ثابت کرده است که از کمترینها هم میتوان شروع کرد و با تلاش و پشتکار به امکانات رسید.
توصیه میکرد زمانی پای خیاطی بنشینیم که حوصله داشته باشیم تا اگر کار خراب شد، از اصلاحش خسته نشویم
این روزها او به راهاندازی آموزشگاهش فکر میکند و دوباره با موانع مالی مواجه است؛ «از دوسال پیش به بنیاد علوی برای حمایت درخواست دادهام ولی پاسخی نگرفتهام. فنیوحرفهای و صنعت و معدن را هم برای دریافت وام کارآفرینی پیگیری نکردم، ولی میبینم که همکارانم پساز مدتها هنوز موفق نشدهاند. این درحالی است که راهاندازی آموزشگاه هم باعث اشتغالزایی میشود و هم به توانمندسازی بانوان منطقه کمک میکند.»
زهره صائبیپور/ دیپلم/ ساکن محله پنجتن
بااینکه خانهدار هستم و سه فرزند دارم، اصلا سوزن دست نگرفته بودم و کوچکترین کارهای خیاطی را پیش خواهرم میبردم تااینکه سال گذشته به اصرار همسایهمان همراهش به کلاس خانم ذبیحی رفتم و با دیدن شیوه تدریس خوبش آنقدر علاقهمند شدم که ثبت نام کردم و با چرخ ساده و قدیمیام آنقدر خوب میدوختم که همه تعجب میکردند.
حتی یکی از خواهرانم که خودش خیاط است، مشتاق شد و او هم در کلاسها شرکت کرد. همه اینها درحالی بود که تا پیش از آن اصلا به آموزشهای فرهنگسراها خوشبین نبودم ولی خانم ذبیحی با کمترین هزینه، بهترین و مفیدترین آموزشها را ارائه کرد تاجاییکه بعداز سه ترم حضور در کلاسش از اشخاص و مغازهداران گرفته تا تولیدیها که کارم را دیدهاند، مشتری شدهاند و پیشنهاد کار دارند ولی به خاطر نداشتن چرخ صنعتی امکان همکاری ندارم.
از دیگر نکات خوب کلاس خانم ذبیحی این بود که از یک طرف آموزشها برای سایز واقعی بود، نه عروسک و از طرف دیگر همیشه توصیه میکرد فقط زمانی پای خیاطی بنشینیم که حوصله داشته باشیم تا اگر کار خراب شد، هرگز از بازکردن و اصلاحش خسته نشویم؛ حتی دهبار هم شده، کار را باز کنیم و بدوزیم تا مسلط شویم.
فرزانه طیبی/ کارشناسی شیمی / ساکن محله طلاب
کمکپرستار هستم و حدود ۹سال در بیمارستان قائم (عج) کار کردهام، اما با مدرسهرفتن فرزندم ناچار خانهنشین شدم. بااینحال دوست نداشتم بیکار باشم و وقتم تلف شود. این شد که وقتی ازطریق کانالهای ایتا درجریان کلاس خانم ذبیحی قرار گرفتم، فوری ثبت نام کردم؛ البته به خیاطی علاقه داشتم و مادرم هم خیاط بود ولی از بس سرش شلوغ بود، فرصت نمیشد از او یاد بگیرم.
من که حتی نخکردن سوزن را هم بلد نبودم و اصلا فکر نمیکردم بتوانم خیاطی کنم، بهخاطر علاقهام و تدریس خوب و متفاوت خانم ذبیحی امروز بهراحتی برای خودم و خانواده لباس میدوزم و دوست دارم به سطوح بالاتر خیاطی برسم. کلاسهای ایشان، از صمیمیت و شوخطبعیشان با ما تا تدریس ساده و قابل فهم، وقتگذاشتن و رفع اشکال با حوصله و خارج از زمان کلاس و ارزش قائلشدن برای یادگیری هنرآموز واقعا یک تجربه خاص و شیرین درزمینه خیاطی است.
زینب قناد/ سیکل / ساکن محله وحید
به خاطر علاقهام به خیاطی همیشه پیگیر آموزشدیدن بودم ولی، چون شیوههای تدریس، سخت بود و متوجه نمیشدم، رها میکردم تا اینکه تابستان پارسال ازطریق فضای مجازی با کلاس خانم ذبیحی که در مسجد امیرالمؤمنین (ع) محلهمان برگزار میشد، آشنا شدم و همان جلسه اول دیدم خیلی با کلاسهای قبلی متفاوت است و راحت متوجه میشوم؛ این شد که با داشتن دو فرزند، سه ترم بدون غیبت شرکت کردم.
کلاسمان آنقدر شاد و بانشاط بود که هنرآموزان کلاسهای دیگر حسرتش را میخوردند. همیشه وقتی لباسهای ژورنال را میدیدم یا خانمهای خیاط را میدیدم که پارچه میخرند و خودشان میدوزند، حسرت میخوردم؛ چون نه خودم خیاط بودم و نه توان مالی خانواده اجازه میداد هزینه خیاط بدهم ولی حالا هم لباسهایم را با مدلهای دلخواهم میدوزم و هم حداقل هزینه را میپردازم و این علاوهبر کمک به اقتصاد خانواده، حس خیلی خوبی هم هدیه میدهد.
* این گزارش یکشنبه ۲۷ آبانماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۹۲ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.