«قالی دستباف به دفترچه خاطراتی میماند که تنها بافنده آن میتواند بخواندش. هر رجش یادگار روز یا حالی است.» این دو جمله خلاصه تمام حرفهای فاطمه خوشدوست است که از نهسالگی پشت دار قالی نشسته و خاطراتش را با تارهای ابریشم گره زده است.
او روی یک قالی دستباف ابریشم نشسته و با دست، ردیف گلی را نشان میدهد که در زمان بافتش شاد بوده است؛ ردیف بعدی، اما یادگار روزهایی است که فقط برای آرامشیافتن پای دار قالی مینشسته و اشکهایش را زیر رجها جا گذاشته است.
این دستباف ترنج ابریشمی با طرح اصیل ترکمنی تازه چندروز است که از یک دار در محله مهرآباد پایین آمده و لابهلای رجهایش روایت دوسال از زندگی زنی را دارد که اصالتا ترکمن است.
فاطمهخانم ۴۷سال دارد و قالیبافی را از نهسالگی کنار «آمان گُزَل» یاد گرفته که مادرش است. برخلاف خیلیها که بهاجبار پای دار نشستهاند، او از عشق و علاقه به این هنر میگوید و ادامه میدهد: کنار مادرم مینشستم و اصرار میکردم اجازه دهد که من هم قالی ببافم. مادرم هم بهناچار سادهبافیها را به من میسپرد.
باید عاشق قالیبافی باشی وگرنه دست و دلت به گرهزدن نمیرود
باقی داستان، اما بیشتر از یک اصرار کودکانه است. فاطمهخانم میگوید: باید عاشق قالیبافی باشی وگرنه دست و دلت به گرهزدن نمیرود. برای من قالی زنده است و با هر رجش خاطرهای دارم. ما پنجخواهر هستیم و همه قالیبافی را بلدیم، اما تنها من علاقهمندم و این کار را انجام میدهم. هرروز پای دار مینشینم و چه شاد باشم و چه غمگین، مشغول بافتن میشوم. خوب یادم است که حین بافتن هر قسمت قالیهایم، چه حالی داشتهام.
نقشی خاص و لوزیشکل بر پسزمینهای زرشکی با نوارهایی دورتادور آن روی قالی چشمنوازی میکند. فاطمهخانم این نقش را «گل صندوقی» معرفی میکند که مختص قوم اوست. میگوید که سالها پیش، کتابچهای حاوی چند نقشه قالی از کشور ترکمنستان به دستشان رسیده و مادرش با نگاهکردن به آن نقشهها، طرح را از بر کرده است. جالب اینکه از آن سال تا امروز، او و مادرش، بدون نقشه و ذهنی مشغول بافت این طرح بودهاند.
میگوید: تمام تاروپود و بافت قالی ترکمنی از ابریشم خالص و رنگها نیز طبیعی است. رنگآمیزی نخ بیشتر قالیهای ترکمن، هنر دست بانوان ترکمنصحراست، اما نخ ابریشم این قالی را زنعمویم رنگ کرده که ساکن روستان جرگلان است در همسایگی کشور ترکمنستان.
فاطمهخانم دو سال تمام و تقریبا هرروز و روزی چندساعت وقت گذاشته تا این رخ زیبا از قالی دستباف نمایان شود. او خودش هر هفته رجهای بافته را پرداخت میکرده که کاری است بسیار سخت و حساس. میگوید: معمولا قالیبافان این کار را به افراد دیگر میسپارند تا با دستگاه انجام دهند.
در مقابل، پرداخت دستی خیلی پرخطر است و ممکن است تمام زحمتمان بر باد برود؛ اما من، چون از کودکی کنار مادربزرگم پرداخت قالی را یاد گرفتهام، میتوانم خودم این کار را انجام دهم. پرداخت قالی را پنجشنبهها انجام میدادم که این کار تمام روز طول میکشید. خیلیها نمیدانند که گوشت قالی (اندازه گرهها) قبل از پرداخت، سهبرابر چیزی است که بعد از پرداخت میبینند.
گویا نقش «گل صندوقی» آنطورکه باید در بین هموطنانمان طرفدار ندارد. طبق گفته فاطمهخانم این قالیها پیش خارجیها ارجوقرب بیشتری دارند. او میگوید: شاید سلیقه ایرانیها این نباشد که قالی دستباف را دکور خانه کنند یا شاید هم توان خریدن آن را ندارند. هرچه که هست، اکثر قالیهای ابریشمباف ترکمنی به خارج کشور صادر میشود. مشتریهایی از آلمان، کانادا و آمریکا با چند دست واسطه، این قالیها را میخرند و به کشورشان میبرند. مادرم تعریف میکند که یک خریدار آلمانی قبل از انقلاب به خانهمان در محله رضائیه میآمده و دستبافتههای او را میخریده است.
فاطمهخانم آنقدر دستبافته آخرش را دوست دارد که بهزحمت راضی به فروش آن شده است. میگوید: اگر نیاز مالی نداشتم، هرگز قالیهایم را نمیفروختم. قالی برای بافنده به معنای زندگی است. تنها عشق به قالیبافی است که من را پای دار مینشاند، وگرنه بافنده زحمت بسیاری میکشد و دلالان سود آن را میبرند. متأسفانه بافنده قالی همیشه کمترین دستمزد را میگیرد.
الان بیشتر خریداران دلال هستند درصورتیکه کاسبهای قدیم انصاف داشتهاند. مادرشوهرم تعریف میکند که در جوانی قصد خرید خانه میکنند، همانجا یکی از کاسبهای بازار فرش، اجرت بافت سه قالی را پیش پیش به او میدهد تا پول خرید خانهاش جور شود.
فاطمه همین دلالبازیها و اجرت ناچیز را علت دلسردی قالیبافان امروزی میداند و میگوید: تا چند سال پیش در اکثر منازل اقوام و نزدیکان خود من دار قالی برپا بود؛ اما حالا با دلالبازی شرایطی پیشآمده که بسیاری از بافندهها دست و دلشان به کار نمیرود و میگویند که این اجرتها به کمردرد یا ضعیفشدن چشممان نمیارزد.
تنها عشق به قالیبافی است که من را پای دار مینشاند، وگرنه بافنده زحمت بسیاری میکشد و دلالان سود میبرند
او ادامه میدهد: دخترعمویم دو سال پیش یک فرش بافت؛ دلال آن را ۵۰میلیونتومان خرید که نیم آن هزینه نخش بود. کمتر از یک هفته بعد آن دلال در کانال خودش تصویری از همان قالی را گذاشت و زیرش نوشت «۱۵۰ میلیونتومان فروش رفت».
شما حساب کنید که اجرت یک سال نشستن پای دار قالی برای دخترعمویم شده بود حدود ۲۵میلیون تومان! درصورتیکه یک هفته دلالی برای واسطه، ۱۰۰میلیونتومان عایدی داشته است. تازه همان پول را هم سر موقع نمیدهند و ششماه طول میکشد تا آن را پرداخت کنند.
فاطمه خانم برخی نمادهای قالی گل صندوقی را معرفی میکند:
* این گزارش دوشنبه ۳۰ مهرماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۹۷ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.