آن زمان که «طبیعت گردی» و «پیک نیک رفتن» به شکل امروزش باب نبود «اخلمد»، مهمترین «بیرون شهر» مشهدیها بود. تابستان که فرامی رسید، بسیاری از خانوادهها آخر هفته بساط چای و «استانبولی» را ردیف میکردند و راهی این خطه سرسبز میشدند.
با این مقدمه مشخص است که نیازی به معرفی اخلمد به عنوان جاذبه گردشگری در بهار و تابستان نیست، که تقریبا هر مشهدی دست کم یک بار به اخلمد سفر کرده است، اما تا کنون قابهای رنگارنگ پاییزی و آبشارهای یخی زمستانی اخلمد کمتر مورد توجه مشهدیها قرار گرفته است، درحالی که گردشگران خارجی و به ویژه عرب زبان خیلی از این زیباییها غافل نبوده اند.
چنانکه وقتی در وسط یک هفته زمستانی قدم در مسیر اخلمد میگذاریم، آن قدر زبان خارجی و به ویژه عربی اطرافمان زمزمه میشود که احساس میکنیم ما غریبه ایم و به یک کشور خارجی سفر کرده ایم. در گزارش پیش رو علاوه بر معرفی جاذبههای گردشگری اخلمد، توسعه بیست ساله امکانات در این روستای هدف گردشگری را با نگاهی نقادانه بررسی خواهیم کرد.
مسیر روستا تا آبشارهای اخلمد را در تابستان چندین بار پیاده گز کرده ایم، به همین دلیل هم تصور پیمودن این مسیر در زمستان برفی قدری غیرممکن به نظر میرسد، اما شوق تماشای آبشارهای یخی و قندیلهای بلورآجین که پیشتر عکس هایش را دیده ایم، آن قدر وسوسه انگیز است که شال و کلاه کنیم و قدم در راه بگذاریم.
برخلاف ما که تا توانسته ایم خود را باندپیچی کرده ایم، حسین پروازی، یکی از اهالی قدیمی اخلمد علیا که راهنمای سفرمان هست، با لباسی بسیار سبک روبه رویمان ایستاده و سرما را شرمگین میکند. البته حقیقت این است که هوا آن قدر هم سرد نیست، بیشتر تماشای انبوه برفی که کوهها را سپیدپوش کرده است، سرما را به جان آدم میاندازد. راه از روستا تا آبشار اول و دوم، در مسیر سنگ فرش شده هموار است و چوب باتومهایی که دستمان گرفتیم بیشتر یک دکور محسوب میشود.
مسیر دو هزار و پانصد متری تا آبشار اول را به سیر در زیباییها و طرح پرسشهایی درباره روستا میگذرانیم. حسین پروازی که عاشق دیارش است و با دوربین عکاسی خود عکسهای زیبایی از چهارفصل روستا ثبت کرده پاسخهای جالبی برای پرسش هایمان دارد. در جواب وجه تسمیه اخلمد داستان پیشینیان را چنین شرح میدهد: «مردم برای در امان ماندن از سپاهیان اعراب به دره این روستا پناه آوردند و به هنگام خطر برای اطلاع دادن به دیگران میگفتند: «خالد آمد، خالد آمد» و رفته رفته به نام اخلمد مشهور شد.»
او در پاسخ به سؤالمان درباره برگزاری جشنواره یا آیین ملی و مذهبی خاصی در اخلمد میگوید: «جشنواره خاصی نداریم، اما مردم روستا بسیاری از آیینهای ملی و مذهبی را جشن میگیرند. مثلا مردم اخلمد به جشن سده «چله چَختی» (شاید به معنای چله خردو) میگویند. در دهم بهمن اهالی دو منطقه روستای اخلمد یعنی «خَدَر» و «پَرو» در میانه روستا دور هم جمع میشود و آتش روشن میکنند و شعرهایی را در مقابل هم شبیه نوعی کل کَل میخوانند.»
زمان به سرعت میگذرد و خودمان را مقابل آبشارهای اول و دوم که به فاصله بسیار کمی از یکدیگر قرار گرفته اند، میبینیم. آبشار اول اندکی یخ زده و روان آبی از کنارش بر روی قندیلها جاری است. اما آبشار دوم تماما یخ زده و قندیلهای ریز و درشت بر روی هم سوار شده و تصویری زیبا ساخته است.
با ذوق زدگی محسوسی به سمت قندیلها میرویم تا عکسهایی به یادگار ثبت کنیم، اما صدای قندیلهایی که چونان گیوتین بر زمین میخورد و صدایش در میان کوهها میپیچد، ما را وامی دارد به جای نزدیک شدن به قندیلها از قدرت زوم دوربین استفاده کنیم.
حدود ۱۰ آبشار فصلی و ۵ آبشار دائمی در اخلمد وجود دارد، این را پروازی میگوید و بلافاصله به سمت آبشار سوم که از جمله آبشارهای دائمی است، راه میافتند. ما هم تصمیم میگیریم زود جا نزنیم بنابراین راه را پیش میگیریم.
درباره مسافت پیش رو میپرسیم، پروازی هر کوه را به نام مخصوص خود خطاب میکند و میگوید: «کمر سیاه» را که رد کنیم کوه «کوچو» پیش رویمان است. منظورش کوهی دست کم صد متری است. میپرسیم «کوچو» هما کوچک است؟ میگوید: «نمی دانم.
این نام گذاریها از قدیم بوده و ما هم بر اساس آنچه از اجدادمان آموختیم کوهها و چشمهها را میشناسیم.» بیشتر توضیح میدهد: «در گذشته که خبری از جی پی اس و مکان یاب نبود اهالی برای اینکه بتوانند آدرس بدهند، هر کوه را به یک نام خطاب میکردند.»
شیار سیاه دره، سُرخش کوه، میزان، منیجه و. از دیگر کوههای اخلمد است. همچنین چشمهها که سرمنشأ اصلی شکل گیری آبشارهاست نیز نامهای خاص خود را دارند: چاه لیلی، چخونه، آق کریم، پونه زار و... از جمله نامهای چشمه هاست. با یکی دوبار عبور از رودخانهای که سنگچین شده به آبشار سوم میرسیم. این آبشار که دورتادورش را کوههای بلندبالا پوشانده است، کمتر پیش میآید یخ بزند، چنانکه امروز هم روان است و با شدت انرژی اش را بر سر رودخانه تخلیه میکند.
از کنار رستوران چسبیده به آبشار سوم میگذریم و در مخالف مسیر برگشت حدود ۳۰۰ متر دیگر میرویم تا یک مجموعه شامل چشمه، آبشار روان و قندیل بسته را در یک قاب ببینیم. حدود ۵۰۰ متر دیگر را هم پشت سر میگذاریم تا یک دره بزرگ پر از قندیلهای کوچک و بزرگ پیش رویمان باشد. پروازی گویی پرواز میکند و لابه لای این قندیلها میخزد تا عکاسمان عکسی از او ثبت کند.
کاری که برای یک فرد غیربومی غیرممکن است. حتی با وجود چندین بار تلاش پی در پی. تا همین جا به تماشای زیباییها اکتفا میکنیم و رد پاهایمان را برای برگشت پی میگیریم. راهنما میگوید: «تا آبشار چهارم بدون نیاز به تجهیزات کوهنوردی میتوان رفت، اما تماشای آبشار پنجم نیاز به اندکی حرفهای بودن دارد.»
وقتی سرمان را برای تماشای رد پاها پایین میاندازیم تازه متوجه تنوع رد پای حیوانات روی برف میشویم و در همین حال موشی چاق و چله را با رد پاهای کوچکش به سمت لانه دنبال میکنیم. درباره تنوع جانوری اخلمد که میپرسیم راهنما میگوید: «آهو، کل، بز، شغال، گرگ، روباه و انواع پرندههای زیبا در اینجا دیده شده است. حتی بزرگ ترهایمان از دیدن پلنگ هم میگفتند، اما اخیرا کسی پلنگ ندیده است.»
صبح، ما جزو اندک مسافرانی بودیم که این مسیر را در وسط هفته زمستانی میپیمودیم. اما حوالی ظهر در حالی که ما در مسیر بازگشت هستیم، گروه گروه گردشگران عرب، معمولا سوار بر موتورهای زنجیر و طناب (!) چرخ بسته برای صرف ناهار به سمت کافه و رستورانهای مقابل آبشار میروند. با توجه به این استقبال، قیمت بسیار زیاد غذای رستورانهای محدوده آبشار (یک پرس دیزی ۱۲۰ هزار تومان، یک پرس ماهی ۱۶۰ هزار تومان و...) خیلی دور از ذهن نیست.
سیل سال ۷۵ گرچه خرابیهای بسیاری بر جای گذاشت، به اعتقاد اهالی، برای اخلمد برکت بود. بعد از این سیل، نوبت به سیل توجه به اخلمد رسید، بنیاد مسکن دیوار ساحلی روستا را ساخت، به خانهها وام داد و از همه مهمتر نام اخلمد بر سرزبانها افتاد و سیل گردشگران راهی این روستا شدند.
به گفته پروازی، تا پیش از سیل اوضاع اقتصادی و کار و کسب مردم به شدت خراب بود، اما بعد از سیل و زیاد شدن مسافر، کار و کاسبیها رونق گرفت. به طوری که امروز بسیاری از اهالی در خانه خود را باز میگذارند، اما خبری از دزدی نیست.
کشاورزی، باغداری و دامداری شغل پیشینیان اخلمد بوده است. هرچند به دلیل کم بودن زمین قابل کشت، کشاورزی بسیار محدود بوده و از گذشته کسی که موفق به کشت گندم در پشت کوه و تأمین نان یک سال خانواده اش میشده، مرد زندگی لقب میگرفته است.
کشاورزی امروز از میان رفته و کندوداری و پرورش ماهی جای آن را گرفته است، اما باغداری و دامداری همچنان به صورت محدود جریان دارد. کار در کافه و رستوران، اجاره سوئیت و ویلا، اجاره پارکینگ و همچنین حمل و نقل با چهارپایان و موتور امروز شغل بیشتر مردم اخلمد است. چنانکه ۹۵ درصد اهالی روستا از کودک هفت ساله تا پیرمرد هفتاد ساله از طریق گردشگری ارتزاق میکنند و به همین دلیل هم با وجود ترافیک و شلوغیهای فراوان ناشی از حضور گردشگر، کمتر کسی از گردشگری بودن اخلمد ناراضی است.
جنس کوههای اخلمد آهکی است که باعث پیدایش حفرههای ژرف مدور در صخرههای سنگی شده است. وجود این صخرهها با ارتفاع حدود ۳۰۰-۲۰۰ متر است که موجب شده اخلمد یکی از بزرگترین مناطق برای تفریح و ورزش سنگ نوردی شود. همچنین کوهنوردان نیز نزدیک به ۴۰ سال است که در اخلمد پایگاه دارند.
برای سفر به اخلمد باید به سمت شمال غربی مشهد برانید، با گذر از شهرستان چناران تابلوهای اخلمد را در میان سلسله کوههای بینالود دنبال کنید. پس از عبور از بند تاریخی اخلمد، به روستایی سرسبز که هدف گردشگری است، میرسید. اخلمد ۸۰ کیلومتر از مشهد و ۲۴ کیلومتر از چناران فاصله دارد.
به طور کلی هوای اخلمد چند درجهای از مشهد خنکتر است. اما در دل کوه که راه بروید به خوبی تفاوت دما را احساس خواهید کرد. هرجا که کوه دورتادورتان را گرفته نه خبری از برف هست و نه سرما، اما روی بلندی به خوبی شدت باد و سرما حس میشود. به طور کلی هوای اخلمد به شدت نداشتن معروف است یعنی گرمای هوای این دره در تابستان و سوز سرمایش در زمستان جانکاه نیست.
تاریخی دقیق برای زمان یخ بستن آبشارها نمیتوان گفت، به محض سرد شدن هوا در مشهد، آبشارهای اخلمد یخ میزند. گاه حتی تا حوالی نوروز نیز آبشارها یخی است.
۲۰سالی میشود که اخلمد به عنوان یکی از معروفترین و محبوبترین جاذبههای گردشگری طبیعی اطراف مشهد مورد استقبال مشهدیها و گردشگران داخلی و خارجی قرار گرفته. در این سال ها، تغییرات مثبت و منفی فراوانی در این روستا رخ داده است که با هم به مرور آن میپردازیم.
بهسازی مسیر تا آبشار: حدود ۷ سالی میشود که مسیر دو هزار و پانصد متری روستا تا آبشار اول با همت بنیاد مسکن روستایی، سنگ فرش شده و دیگر نیازی به عبور از رودخانه نیست. هرچند این اتفاق مثبت است، اما مسیر جدید دقیقا از کنار رودخانه میگذرد و در صورت تکرار حادثه سیل، با توجه به حجم زیاد گردشگران روستا، این بار سیل تنها به خسارت مالی محدود نمیشود بلکه یک فاجعه بزرگ انسانی خواهد بود.
آن روزها که مسیر رفت و آمد تا آبشار چندان هموار نبود، چهارپایان همواره زحمت حمل برخی از وسایل و آدمها را تا آبشار به گرده میکشیدند. بعد از بهسازی مسیر، گرچه چهارپایان همچنان به شکل سنتی فعال اند، متأسفانه موتور هم به چرخه حمل و نقل وارد شده و مزاحمتهایی را برای عابران پیاده ایجاد کرده است.
فراوانی تعداد رستورانهای مسیر آبشار: فراوانی تعداد کافه و رستورانهای مسیر روستا تا آبشار با توجه به سختی حمل غذا و بار خوب است و به داشتن یک پیک نیک راحت کمک میکند، اما دو نکته در این میان وجود دارد. یکی قرار گرفتن برخی از رستورانها در حریم رودخانه و یا منظر آبشار و دیگری قیمتهای بسیار گران منوی غذاها که با رستورانهای لوکس داخل شهر برابری میکند.
نبود سرویس بهداشتی عمومی: با وجود حجم بسیار زیاد گردشگران در اخلمد، هنوز حتی یک چشمه سرویس بهداشتی عمومی هم در این روستا ساخته نشده است.
نبود آلاچیق: روزگاری «استانبولی» پای ثابت غذاهای بیرون شهر مشهدیها بود که مهمترین حسنش نیاز نداشتن به آتش بود. اما حالا غذای پیک نیکها «جوجه» شده است که نیاز به محوطهای برای برپا کردن آتش دارد. نبود آلاچیق برای اتراق خانوادهها و همچنین محلهایی برای درست کردن آتش کنترل شده، در این روستا به وضوح به چشم میخورد.
نبود مشوقی برای بازگرداندن زباله ها: گرچه در مسیر روستا تا آبشار تعداد زیادی سطل زباله قرار دارد، ریختن زباله در این سطلها موجب میشود شبانگاه شغالها به سراغ زبالهها بروند و صبحگاه شاهد صحنه واژگونی سطلها و پراکنده شدن زبالهها باشیم. اگر هنگام دریافت ورودی روستا کیسه زبالهای به گردشگران داده شود و در ازای بازگشت زباله مبلغی به آنان بازگردانده شود، مشوق خوبی برای جلوگیری از رها شدن زباله در طبیعت خواهد بود.
کمبود پارکینگ: با اینکه ۱۵ پارکینگ بزرگ عمومی در روستا وجود دارد، اما به دلیل ترافیک بسیار زیاد، حجم ماشینهای پارک شده در کوچههای باریک روستا بسیار زیاد است. این خودروهای پارک شده موجب مزاحمت ساکنان روستا میشود و رفت و آمد را مختل میکند.
تغییر سبک ساختمان ها: یکی از مزیتهای گردشگری، بهبود وضعیت اقتصادی اهالی روستاست، اما این امر به دلیل نبود قانون مدون موجب شده است، امروزه ساختمانها و ویلاهای لوکس شهری جای نمای خانههای روستایی را بگیرد و بافت روستا را نامنظم کند.
کوچههای خاکی: گرچه مسیر روستا تا آبشار اول سنگ فرش شده هنوز کوچههای روستا خاکی است.
* این گزارش چهارشنبه ۳۰ بهمنماه ۱۳۹۸ در شماره ۳۰۴۹ روزنامه شهرآرا صفحه گردشگری چاپ شده است.