کد خبر: ۱۰۲۰۰
۱۶ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۰:۰۳

جغرافیایی به وسعت ایران روی بوم من است

هدیه جهان‌بخش، هنرمندی که عشقش به ایران را با آبرنگ به تصویر کشیده، دختری ایرانی‌الاصل است که نیمی از زندگی خود را در آلمان سپری کرده، اما عشق به وطن دوباره به ایران بازگشته است.

شیرین شجاعی| خوب گوش کنی، صدای خنده یا هق‌هق گریه‌ها را از بوم نقاشی می‌شنوی. فقط چند شاخه گل بود، اما پر از حرف‌های دل. این اولین تابلویی بود که چشمم را خیره خود ساخت و افکارم را وادار به صحبت درباره معنای آن. انگار تمام حرف‌ها و درد دل‌های یک آدم را در خود جای داده بود.

هدیه جهان‌بخش، هنرمندی که عشقش به ایران را با آبرنگ به تصویر کشیده، دختری ایرانی‌الاصل است که نیمی از زندگی خود را در آلمان سپری کرده، اما عشق به وطن او را دوباره به ایران بازگردانده و بازگشت خود را با برپایی نمایشگاه نقاشی در نگارخانه رضوان واقع در منطقه ما همزمان کرده است. با وی که خود ساکن منطقه سجاد مشهد است، به بهانه برپایی نمایشگاه آبرنگش به گفتگو نشسته‌ایم.

تخت‌جمشید؛ سوگولی تابلو‌ها

«شاید، چون واقعاً عاشق ایرانم در تمام تابلوهایم جلوه‌ای از وطنم به چشم می‌خورد. جلوه‌ای از جغرافیای ایران و تمام سنّت‌ها و باور‌های دینی که متعلق به ایران است. من ساز ایرانی را به تصویر کشیده‌ام؛ جاز یا ساز‌های غربی جایی در تابلو‌های من ندارد. من به ایرانی بودنم افتخار می‌کنم. مهم نیست که سال‌ها از این خاک دور بودم، مهم این است که تمام وجود من پر از حس تعلق به ایران است.»

این آغاز حرف‌های هدیه در بیان مضمون کلام هنری است که روی بوم نقاشی خرج کرده است. راست می‌گوید، این را از تخت‌جمشید که به قول خودش سوگولی تابلو‌ها بود، می‌شد فهمید. تخت‌جمشیدی که مظهر عشق و قدرت ایران است. این همان عشقی بود که به خاطرش در ایران مانده بود.

 

جغرافیایی به وسعت ایران روی بوم من است

 

هنرها به هم وابسته‌اند

او ادامه می‌دهد: شاید لطافت و صمیمیتی که آبرنگ همراه خود دارد، یا آن حس سرکشی که برای حرکت و تلاش در آبرنگ دیده می‌شود، من و تابلوهای مرا به ایران نزدیک می‌کند.«ساز پدر» عنوان دومین تابلویی بود که خیلی دوستش داشت. درباره آن می‌گوید: این تابلو تصویری از ساز پدرم و گل مورد علاقه‌ ایشان است و رنگ سوسنی که برای زمینه کار شده، رنگ دلخواه خودم است.

هدیه می‌افزاید: به عقیده‌  من هنرها به هم وابسته‌اند. وقتی چشمی یک اثر هنری را می‌بیند و گوشی نوای سازی را می‌شنود، متوجه این ارتباط مستقیم بین هنرها می‌شویم. امکان ندارد من شخصاً در سکوت نقاشی کنم و قطعاً آن صدایی که می‌شنوم بر روی اثر من تأثیر خواهد گذاشت و شاید به همین دلیل است که هنرهای ایرانی تا عمق وجود بیننده را لمس می‌کند.

 

اگر در نقاشی هنر و ذهنیت هنرمند نباشد، مانند یک عکس   است و دیگر دلیلی برای به تصویر کشیدن وجود ندارد

تا تفاوت‌ها نباشد، هیچ چیزمعنا ندارد 

این هنرمند جوان بیان می‌دارد: تابلوهای من تکه‌ای از طبیعت هستند، قطعاً طبیعت همیشه به یک شکل نیست؛ شاخه‌ شکسته جزئی از طبیعت است. جدا از این اگر در نقاشی هنر و ذهنیت هنرمند نباشد، مانند یک عکس یا اصل شیء است و دیگر دلیلی برای به تصویر کشیدن وجود ندارد. این تضاد‌ها و تفاوت‌ها هستند که طبیعت و یک اثر هنری را زیبا می‌کند و روحیات انسان‌ها را نشان می‌دهند. تا تفاوت‌ها وجود نداشته باشد، هیچ چیز معنا پیدا نمی‌کند.

 

تابلویی با امضای مادر

«فرزانه ۵۸».  این امضایی بود که در پایین تابلویی پر از رنگ جا خوش کرده بود! تابلویی پر از رنگ، رنگ‌هایی که هرکدام یک حس خاص را در بیننده به وجود می‌آورد.  وی تاکید می‌کند: من آن زمان به دنیا نیامده بودم. این تابلو متعلق به مادرم است که در زمان جوانی کشیده است. اما من به دلیل علاقه زیادی که به این تابلو دارم، دوست داشتم آن را در اولین نمایشگاه خودم همراه داشته باشم.

 

* این گزارش شنبه ۱۷ تیر ۹۱ در شماره ۱۲ شهرآرامحله منطقه یک چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44