سوز پاییزی است و باد، اما زیر سقف حرم، دستِ دل، گرم است. عاشق شوق حضور دارد و در این تردیدی نیست ولی وسعت حرم با یک میلیون متر مربع همیشه این سؤال را توی ذهن هر آمده و رونده ای یک بار نشانده است که اینجا در فصل های سرد، خاصه در قدیم که اواخر پاییز و زمستانش، زمین را برف فرش می کرده، در نبود امکانات امروزی چطور گرم می شده است؟
درهای چوبی حرم که حلقه دلهای بسیاری را هر روز به دست میگرفتند جایشان را به آهنها و فلزها دادهاند و هر کدام به رنگی و شکلی نقش خوردند تا آیینه ارادت زائران و مجاورانی باشند که هر ساعت و دقیقه منتظرند تا در آیینه خشتبهخشت و چوببهچوب حرم جلوه محبوب ببینند.
عبدالله خان وظیفه داشته هر روز به نیابت از شاه وقت، یعنی ناصرالدین شاه، به زیارت حرم مطهر رضوی برود و به جای شاه که در پایتخت بوده است، آستان حضرت رضا(ع) را بوسه دهد.
شهیدغلامرضا قدسی بهعنوان دومین شهید مشهد و اولین شهید محله آبکوه است. او در نخستین راهپیماییهای مشهد علیه رژیم، پیشقراول گروه بود و شجاعتی مثالزدنی داشت. زمان حکومتنظامی و حتی ساعات شلوغی خیابانها که خیلیها جرئت نصب اعلامیه بر دیوارها یا توزیع آن را نداشتند، راهی کوچهها میشد و این کار را انجام میداد. شهید قدسی روز ۲۶آبان سال۱۳۵۷ در تظاهرات چهارراه شهدا، با تیری که به سرش شلیک شد، به مقام والای شهادت رسید.
نخستین خبر مکتوب را «اربلی»، نویسنده کتاب «کشف الغمه فی معرفه الائمه»، نوشته است که عمر آن به قرن هفتم هجری قمری می رسد. او در سطرهایی، ماجرای مسافری را حکایت می کند که شبانه وارد حرم می شود و از خادمان آستانه طلب چراغ می کند، اما هیچ نبوده تا به دستش دهند.
«قرآن قدس» که قدیمیترین قرآن دارای ترجمه در جهان اسلام است و اکنون در موزه آستان قدس رضوی نگهداری میشود، ازجمله نمونههای نفیس ترجمه به یادگار مانده از قرون اولیه اسلامی است.
ایرانیان ورود چاپخانه به کشور را در میانه قرن یازدهم تجربه میکنند. برابر اسناد تاریخی، نخستین کتابی که در ایران چاپ شده، «زبورداوود» یا «ساغموس» است که کشیشان ارمنی آن را در سال ۱۰۱۶ خورشیدی به زبان و خط ارمنی در ۵۷۲صفحه در جلفای اصفهان چاپ میکنند.
محمد شریعتی متولد1348 و اصالتش سبزواری است، اما نزدیک به 4دهه پیش به مشهد آمده است. او 40سال است که در محله فاطمیه به کار تابلوسازی و هنر خوشنویسی مشغول است. بچه زبروزرنگ خانواده شریعتی که از نوجوانی روی پای خود ایستاده است، از حدود دوازدهسالگی آنقدر به خود مطمئن بوده که سفارش کار قبول میکرده است. البته بزرگشدن کنار یک برادر هنرمند در این اتفاق بیتأثیر نبوده است: حسن 7سال از من بزرگتر بود. او خط خوشی داشت. یکی از علتهایی که به خوشنویسی علاقهمند شدم، همذاتپنداری با او بود.
در جوار مضجع نورانی امام هشتم (ع)، درست زیر سقف گنبدی مسجد گوهرشاد، چشم، حُکم پرندهای را دارد که در باغهای بهشت از شاخهای به شاخه دیگر میدود. نقشهای اسلیمی تافته درهم، شکست نور در آینه ایوان مقصوره و دستی که سبز و فیروزهای را در کنار هم نشانده است تا اُخرایی گلهایی که هرگز به خزان نمینشینند، بیشتر به صورتت لبخند بزند، تنها گوشهای از زیبایی مکانی است که کلمات در توصیفش الکن هستند؛ مکانی که یادگار برجایمانده از بانویی فاضل است؛ «گوهرشاد» که نامش دوبار در کتیبههای این بنای تاریخی و مذهبی نقش خورده و مانا شده است. همت او بوده که مشهد قرن نهم را به شهری آباد تبدیل کرده و از آن پایتختی برای گسترش فرهنگ و توسعه علم میسازد. برابر اسناد برجایمانده و جوهر تقویمها 26 آبان سالروز پایان کار معماری این مسجد است که حالا خشتهای آن پانصدوهشتادوسومین سال از عمر خود را پشت سر میگذارند.
ساکنان نخستین قلعه آبکوه، کشاورزانی بوده اند که مأموران آستان قدس رضوی، آن ها را از ولایات اطراف می آوردند تا روی زمین های آستانه کار کنند. در این میان آستانه مقرر می کند که مردم در ازای سرپناه و کشت در زمینها هر ساله یک دهم محصول برداشتی خود را به آستانه بدهند.