غزل روحبخشفخارکار مسیر زندگیاش را در ورزش پیدا کرده است. او توانسته است در مسابقات اخیر لیگ استانی تکواندو مقام دوم تیمی را همراه با تیم باشگاهی باران در رده نونهالان به دست آورد.
زندگی محمود باخرد ۴۳سال است که در کوچهپسکوچههای جلالیه سپری شده و از این محله دل نکنده است. او از روزهایی تعریف میکند که بوستان وحدت، پارک جنگلی بود و نماز جمعه در آن برگزار میشد.
در کوچه مالکاشتر۲، سه همسایه با بیش از چهار دهه همسایگی، روابطشان را به سطحی از رابطه خواهرانه رساندهاند که دلشان طاقت یک روز دوری از یکدیگر را ندارد.
باب آشنایی این همسایهها در مسجد چهاردهمعصوم (ع) فراهم شده است. یکی آشپزی مراسم و دیگری آوردن وسایل را برعهده دارد. یکی هم پابهپای دیگران در برنامهها حضور دارد و به این ترتیب حلقه همدلی پابرجاست.
علیاصغر زارعزاده از روزهای جمعآوری کمکهای مردمی برای جبهه یاد میکند: این کمکها از همان سال ۱۳۵۹ شروع شد و تا پایان جنگ تحمیلی ادامه داشت. با بلندگو به مردم اعلام میکردیم که: «خودروی جمعآوری کمکهای مردمی به جبهه» آمده است.
جو کوچه شهید رحیمی۵ آنقدر خوب و صمیمی است که وقتی کسی اینجا ساکن میشود، دیگر به فکر جابهجایی و نقلمکان به کوچه و محله دیگری نمیافتد.اینجا همسایهها از احوال هم باخبرند؛ اما اهل بدگویی و سرککشیدن به زندگی دیگران نیستند.
مهدی بذری میگوید: کل این محدوده به چاه مؤمنی معروف بود و یکی از دو شاخه جوی این چاه به زمینهای کشاورزی پشت خانه ما میرسید که حالا زمین بایر شده است. روزهای تابستان در استخر چاه موتور مؤمنی آب تنی میکردیم.
ساکنان اولیه کوچه کوچه شهیدرحیمی۱۲ چند خانواده نیشابوری بودند و به کوچه «نیشابوریهای حسینآباد کرمانیها» معروف بود. این کوچه در هر مراسم مذهبی و آیینی، آذینبندی یا سیاهپوش میشود.