درباره الهام ظریفیان

الهام ظریفیان خبرنگار سرویس فرهنگ و هنر است. او از سال ۱۴۰۱ این مسئولیت را برعهده دارد و هر هفته ظرفیت‌های هنری و فرهنگی مشهد را به مخاطبان معرفی می‌کند.

ورود ظریفیان به دنیای مطبوعات در سال ۱۳۸۳ با هفته‌نامه شهرآرا بود و پس از آن با روزنامه قدس، هفته‌نامه حرم، پایگاه اطلاع‌رسانی آستان قدس رضوی، ماهنامه تاک، ماهنامه جوان و... همکاری کرده است.

او از سال ۱۳۹۴ در روزنامه شهرآرا مشغول به کار است.

الهام

نوشته های الهام ظریفیان در سایت مشهد چهره

یکی از چهارچشمه

قدیم‌ها جایی که در حال حاضر کوچه سرافرازان۱۳ و کوچه‌های حوالی آن قرار دارند، کوره‌های گچ‌پزی بود. گاری‌ها بارشان را پر گچ می‌کردند و به خانه‌های در حال ساخت در کل شهر می‌بردند. حالا دیگر خبری از آن کوره‌ها نیست و سرافرازان13 محل تردد بسیاری شهروندان حتی از دیگر محله‌هاست. در انتهای این کوچه می‌توان تصویر کوه را دید و یک مجتمع بزرگ تفریحی که روی کوه جاخوش کرده است.
کد خبر : ۹۵۴
۱۴۰۰/۰۴/۲۳ - ۰۰:۰۰

از «بهارآباد» تا «بحرآباد»؛ روایتی از ماجرای عجیب الحاق روستای بهرآباد به شهر مشهد

روستای بحرآباد یا آنچنان‌که بومی‌های قدیمی آن می‌گویند «بهرآباد» یا «بهارآباد»- وجه تسمیه آن به علت آب و هوای خوش و قنات‌های متعددی بوده که داشته است- یکی از همان روستاها بود که اربابش، محمد حبیب‌اللهی، توانست قبل از انقلاب سفید شاه تمام 1100 هکتار «بهرآباد» را قطعه‌بندی و از اصلاحات ارضی حفظ کند. حبیب‌اللهی از اولاد حاج میرزا حبیب‌ا... مجتهد معروف خراسانی و از رهبران دینی معروف مشهد در عصر مشروطه بود.
کد خبر : ۹۳۶
۱۴۰۰/۰۴/۲۲ - ۰۰:۰۰

شهر سنگ بر گُرده‌ پهلوان حسنعلی غلامی می‌چرخید

حاج آقا برای همه ما الگو بود. یادم است پدرم یک بار معامله سنگینی با او انجام داد و قله‌ای را به پهلوان حسنعلی غلامی فروخت. بعد فهمیدیم قیمت قله‌ها گران‌ شده است. مرحوم غلامی آمد به پدرم گفت: این‌طوری ضرر می‌کنی، بیا یک چیزی بیشتر بگیر که پدرم گفت: نه دیگر، صحبت کردیم. چند نفر بیشتر نبودند در شهر سنگ که بچه‌ها قلبا دوستش داشتند. یک روز خانه یکی از کارگران شهر سنگ آتش گرفت و با خاک یکسان شد. ظرف 3 روز برایش پول جمع کرد و از نگرانی و استرس درآمد. اول خودش مبلغی می‌گذاشت، بعد می‌رفت سراغ بقیه.
کد خبر : ۹۳۴
۱۴۰۰/۰۴/۲۲ - ۰۰:۰۰

از سنگر قاسم‌آباد ؛ درباره مرتضی عطایی، شهید مدافع حرمی که شیعه را تنها نگذاشت

در کربلا رفتن‌ها گاهی بعضی اذیتش می‌کردند، غر می‌زدند. یک روز بهش گفتم: داداش! این‌هایی را که اذیتت می‌کنند خب با خودت نبر، بگو جا ندارم، یک بهانه‌ای بیاور. به من گفت: آن‌ها را من دعوت نکردم که بگویم نیایید. به آسانی که به آدم اجر نمی‌دهند، اجر مال سختی‌اش است. من اگر پیرها یا آن‌هایی که غر می‌زنند را ببرم، به من اجر می‌دهند. با اینکه خودش جثه درشتی نداشت، سالمندانی که در پیاده‌روی‌ها خسته می‌شدند را کول می‌کرد. خیلی وقت‌ها می‌شد که با هزینه خودش می‌بردشان کربلا. حتی اگر دستشان تنگ بود، خودش پول می‌داد و سوغاتی برای بچه‌هایشان می‌گرفت که دست خالی برنگردند.
کد خبر : ۹۱۳
۱۴۰۰/۰۴/۲۱ - ۰۰:۰۰

نبض «رازی»

کوچه شریعتی6 را می‌توان مرکز محله رازی محسوب کرد. این کوچه پایگاه اصلی اعضای شورای اجتماعی محله است و از قدیمی‌ترین کوچه‌هایی است که در محله توسعه پیدا کرد. مهم‌ترین ویژگی این کوچه وجود مسجد و حسینیه سیدالشهدا(ع) در آن است که با داشتن خیریه و کانون فرهنگی، محل اتفاقات خیر زیادی در محله است.
کد خبر : ۸۷۱
۱۴۰۰/۰۴/۱۶ - ۰۰:۰۰

کارکنان شهرداری اولین ساکنان گلدیس بودند

از ابتدا شهرک ولیعصر(عج) نام گرفته بود اما از آنجایی که اولین ساکنان آن کارکنان شهرداری بودند به شهرک شهرداری شناخته می‌شد. فرعی‌های گلدیس12 حالا «شهرآرا» نام دارند. قدیمی‌ها می‌گویند اینجا در گذشته زمین‌های کشاورزی روستای پاچنار بوده و حتی تابلوهای راهنمای کوچه‌ها هم مدتی همین نام را داشته‌اند اما بعد به درخواست اهالی تغییر پیدا کرده است. حالا این کوچه محوری‌ترین کوچه محله گلدیس است.
کد خبر : ۸۱۳
۱۴۰۰/۰۴/۰۹ - ۰۰:۰۰

خانواده‌ ستاره هشتم از تجربه حضورشان در برنامه عصر جدید می‌گویند

تیم ستاره هشتم از یک سال پیش کارش را با طناب‌زنی شروع کرد. بعد از چند ماه از تشکیل تیم ژیمناستیک اضافه شد و پس از آن رشته‌های رزمی و در مرحله فعلی کراس فیت و فیتنس به تیم پیوسته‌اند. سناریوی فعلی این تیم برای حضور در مرحله نیمه نهایی بیشتر بر پایه حرکت‌های قدرتی است. این گروه شخصی است و آنچنان که رودهی می‌گوید تا الان همه هزینه‌هایش را خانواده‌ها پرداخته‌اند. هزینه‌هایی که حالا 50 میلیون تومان را رد کرده و به بیشتر از این هم می‌رسد، البته رودهی می‌گوید این مبلغ بدون احتساب هزینه‌هایی مانند سالن و مربی است.
کد خبر : ۷۸۸
۱۴۰۰/۰۴/۰۶ - ۰۰:۰۰

روایت ماندن؛ درباره سیده صدیقه سیدی اولین مامای شهید سلامت در مشهد

برادرم بارها بهش گفت اصلا فکر کن اخراج شدی... بیا بیرون. ولی خودش دوست داشت. می‌گفت اگر من نروم این همه زن حامله چکار کنند؟ من مسئول آن‌ها هستم... 3 ماما داشتند. یکی از آن‌ها قبل از صدیقه کرونا گرفته و رفته بود. می‌گفت اگر من هم بروم یک ماما با این همه زن باردار چه کند؟ می‌گفتیم لااقل درمانگاه را نرو، خسته می‌شوی. می‌گفت آن موقعی که کار نداشتم درمانگاه بهم کار داد، الان توی این وضعیت که پرستار نیست بگویم نمی‌آیم؟
کد خبر : ۷۴۱
۱۴۰۰/۰۴/۰۱ - ۰۰:۰۰

نویسنده داستان‌های «مملی»: من در کودکی مانده‌ام

با کتاب می‌خوابیدم و با کتاب بلند می‌شدم. بوی کتاب را دوست داشتم. یکی بوی کتاب را دوست دارم و یکی بوی چرم. چون همه دوران کودکی‌ام با چسب و چرم بوده. همیشه عروسک‌های چینی یا کارهای چرمی درست می‌کردیم تا اینکه پدرم وارد کار پرورش پرنده شد و گفت دیگر نمی‌خواهد پشت من باشید. این اواخر که داشت پیشرفت می‌کرد، درگیر مریضی شد و آخر هم از سرطان کبد مرد. دکترها گفتند به خاطر اینکه مدت زیادی در محیط آلوده به میکروب بوده مریض شده است.
کد خبر : ۷۲۷
۱۴۰۰/۰۳/۳۱ - ۰۰:۰۰

مرد «رزم» در روزهای نبرد

اصغر ده ساله بود یا دوازده ساله، درست یادش نیست، فقط می‌داند که یک روز پدر آن‌ها را راهی مشهد کرد تا خودش بماند و دشت‌های سرسبزی که بی‌هیچ منت گوسفندانش را پروار می‌کردند و چرخ زندگی‌اش را می‌چرخاندند. خانواده عیالوارشان در محله پایین خیابان در کوچه چهنو ساکن شدند و پدر گاهی به آن‌ها سر می‌زد. اصغر در همان محله‌ قد کشید و در گودهای کشتی‌اش مرام پهلوانی را یاد گرفت. حالا استاد اصغر دهقان پیش‌کسوت جودو را همه می‌شناسند.
کد خبر : ۷۰۹
۱۴۰۰/۰۳/۳۰ - ۰۰:۰۰