کد خبر: ۷۸۸
۰۶ تير ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

خانواده‌ ستاره هشتم از تجربه حضورشان در برنامه عصر جدید می‌گویند

تیم ستاره هشتم از یک سال پیش کارش را با طناب‌زنی شروع کرد. بعد از چند ماه از تشکیل تیم ژیمناستیک اضافه شد و پس از آن رشته‌های رزمی و در مرحله فعلی کراس فیت و فیتنس به تیم پیوسته‌اند. سناریوی فعلی این تیم برای حضور در مرحله نیمه نهایی بیشتر بر پایه حرکت‌های قدرتی است. این گروه شخصی است و آنچنان که رودهی می‌گوید تا الان همه هزینه‌هایش را خانواده‌ها پرداخته‌اند. هزینه‌هایی که حالا 50 میلیون تومان را رد کرده و به بیشتر از این هم می‌رسد، البته رودهی می‌گوید این مبلغ بدون احتساب هزینه‌هایی مانند سالن و مربی است.

عصر جدید حالا دیگر به یک برنامه پرطرفدار و هیجان‌انگیز تبدیل شده که توانسته ‌است در حوزه استعدادیابی موفق عمل کند. در فصل دوم این برنامه گروه ستاره هشتم توانست با اجرایی متفاوت و خاص 4 رأی داوران و همچنین زنگ طلایی رؤیا نونهالی را به دست بیاورد تا بتواند مستقیم به مرحله نیمه نهایی راه پیدا کند. تیم ستاره هشتم تیمی متشکل از دختران مشهدی است. تعداد زیادی از این دختران ساکن محلات مختلف قاسم‌آباد هستند. به همین بهانه به سراغ آن‌ها رفتم و درباره تجربه حضورشان در برنامه با آن‌ها گپ زدم.

 

تنها شرق کشوری‌های فینالیست!

رضا رودهی، مربی جوان تیم ستاره هشتم، است که پیش از این تیم پسران خورشید را نیز از مشهد به فینال عصر جدید برده بود. رودهی متولد 75 است و کارشناس تربیت بدنی. او 17 سال است که در رشته تخصصی طناب زنی کار می‌کند. 6 رکورد ملی و یک رکورد جهانی گینس هم در همین‌باره به ثبت رسانده است. 

او پس از پسران خورشید، امسال هم تیم ستاره هشتم را که ترکیبی از چندین رشته ورزشی شامل ژیمناستیک، ژیمناستیک ریتمیک، طناب‌زنی، رشته‌های رزمی و کراس فیت است رهبری می‌کند. شروع این ماجرا برای او با دیدن تیزرهای تبلیغاتی عصر جدید اتفاق افتاد: «یک گروه طناب‌زنی با برادرم داشتیم که بچه‌های نمایشی‌تر را جمع کردیم و با عنوان تیم پسران خورشید به برنامه عصر جدید رفتیم و موفق شدیم تا مرحله سوم پیش برویم. پس از آن اجرایی در برج میلاد داشتیم و مسئولان برنامه از ما خواستند که این بار تیمی متشکل از دختران تشکیل بدهیم که ترکیبی از چند رشته مختلف باشد.»

تیم ستاره هشتم از یک سال پیش کارش را با طناب‌زنی شروع کرد. بعد از چند ماه از تشکیل تیم ژیمناستیک اضافه شد و پس از آن رشته‌های رزمی و در مرحله فعلی کراس فیت و فیتنس به تیم پیوسته‌اند. سناریوی فعلی این تیم برای حضور در مرحله نیمه نهایی بیشتر بر پایه حرکت‌های قدرتی است. 

این گروه شخصی است و آنچنان که رودهی می‌گوید تا الان همه هزینه‌هایش را خانواده‌ها پرداخته‌اند. هزینه‌هایی که حالا 50 میلیون تومان را رد کرده و به بیشتر از این هم می‌رسد، البته رودهی می‌گوید این مبلغ بدون احتساب هزینه‌هایی مانند سالن و مربی است. او می‌گوید اگر هزینه‌هایی مثل پول سالن و مربی‌هایی که افتخاری با آن‌ها همکاری کردند هم حساب کنند شاید سرجمع به 200 میلیون تومان برسد.

 این تیم از ابتدا یعنی از تابستان پارسال تمریناتش را از زمین‌های آسفالت پارک ملت شروع کرد تا اینکه چند وقت بعد، سازمان جهادکشاورزی خراسان رضوی مکان تمرینی را به آن‌ها داد و حالا آن‌ها در یکی از سالن‌های ورزشی این سازمان تمریناتشان را ادامه می‌دهند.

 رضا می‌گوید: «بعد از اینکه تیم موفق شد زنگ طلایی برنامه را بگیرد و آوازه‌شان پیچید، اداره کل ورزش و جوانان و شهرداری قول همکاری‌هایی در حوزه تجهیزات، اسکان و هزینه‌های رفت‌و‌آمد به ما دادند. ما تنها تیمی هستیم که از شرق کشور به برنامه رفته‌ایم. پارسال از مشهد فینالیستی نداشتیم. تیمی که از مشهد می‌رود باید در شان این شهر باشد»

رضا همیشه به کارهای گروهی بیشتر علاقه داشته تا کارهای انفرادی. برهمین اساس هم بعد از اینکه تصمیم به حضور در برنامه عصر جدید گرفت ترجیح داد که این حضور با یک تیم باشد. تیمی متشکل از رشته‌های ورزشی مختلف که تا حالا کمتر مجالی برای دیده شدن داشته‌اند. 

او تیمش را بر پایه کار فنی خوب و البته اتحاد و اخلاق تیمی چیده است. چه زمانی که پسران خورشید را کار می‌کرد و چه حالا که با ستاره هشتم کار می‌کند و فکر می‌کند همین اخلاق تیمی هم رمز موفقیتشان تا حالا بوده است: «داشتیم کسی را که پارسال در تیم پسران خورشید بود و امسال به صورت انفرادی شرکت کرده، بیشتر دیده شد و بیشتر به چیزهایی که می‌خواست رسید ولی هدف من این نیست. 

همین که می‌بینم ورزشکارانی که سال‌های سال زحمت کشیدند، ولی هنوز به جایی که شایسته‌اش هستند نرسیده‌اند به این طریق حاصل سال‌ها زحماتشان دیده می‌شوند احساس رضایت می‌کنم. کسی که انفرادی شرکت می‌کند در مرحله اول و دوم دیده می‌شود، ولی بعد از آن ماندن و ادامه دادن تا مرحله فینال کار کسانی است که یا به لحاظ فنی سطح کارشان خیلی باید بالا باشد یا کار گروهی بدون نقص انجام دهند.

 ورزشکارانی که در یک تیم دور هم جمع شده‌اند بارها به این نتیجه رسیده‌اند که اگر بخواهند انفرادی شرکت کنند شاید بتوانند وارد برنامه شوند، اما زور رفتن به فینال را ندارند. چون از نظر فنی برای رفتن به فینال مواردی اهمیت دارد که این تیم آن ظرفیت را دارد و با طلایی گرفتنشان هم این را ثابت کردند»

دخترها بیشترشان قهرمان کشوری و برخی هم آسیایی‌‌ هستند. قهرمان بین‌المللی انگشت‌شمار داریم، ولی تفاوت اصلی‌شان طریقه تمرین کردنشان است. دخترها خیلی منظم‌تر هستند. بعد از مرحله اول عصر جدید، در مرحله دوم پسرها تمرین کردنشان خیلی کمتر شد. 

در مرحله سوم واقعا دیگر کم شد. برای مرحله اول ساعت 1 تا 4 صبح می‌رفتیم چون وقت سالن هیچ جا به ما نمی‌دادند. مرحله دوم و سوم در بهترین ساعت‌ها و در بهترین سالن‌ها تمرین می‌کردیم، ولی بچه‌ها کم‌کاری می‌کردند و نمی‌آمدند ولی دخترها کاملا متفاوت‌اند و به شدت تلاش می‌کنند. در ستاره هشتم می‌بینم که همه برای هم دارند تلاش می‌کنند. 

هیچ کس نمی‌گوید من، همه می‌گویند: «ما»؛ «ما» باید برویم طلایی بگیریم، «ما» با هم کیک عصر جدید را برش بزنیم... 

دختران ستاره هشتم پر از انرژی و شوخی و خنده هستند. از خنده‌های ریز ریز دخترانه و درگوشی تا قهقهه‌های پرشر و شور جمعی، همه‌ بدجوری آدم را به یاد سال‌های نوجوانی‌اش هوایی می‌کند!

 

قشنگی کار گروهی

سودابه سبحانی متولد 68 بزرگ‌ترین فرد گروه است. او از مرحله دوم به گروه پیوسته است: «در اینستاگرام فراخوان داده بودند و به دنبال ورزشکاران قدرتی می‌گشتند. من هم چون کراس فیت کار کردم، رفتم آزمون دادم. البته رشته ورزشی خودم دوومیدانی و راگبی بود، ولی الان مشغول مربی‌گری کراس فیت هستم.» 

سودابه 21 سال است که دارد ورزش می‌کند و حدود 18 سال آن به صورت حرفه‌ای بوده است. در دوومیدانی یک مدال آسیایی (سال 88) دارد و نزدیک به 10سال هم عضو تیم ملی دوومیدانی بوده است. سال 92 دوومیدانی را کنار گذاشته و وارد رشته راگبی شده است. برای تیم ملی راگبی نیز انتخاب شده و الان عضو آن است. 

او درباره آزمونی که برای حضور در ستاره هشتم از او گرفتند، می‌گوید: «آزمون انجام یکسری کارهای قدرتی مثل پرتاب‌ها و کشیدن بچه‌ها به بالا بود؛ اسکات، لیفت، شنا، طناب زدن، پرتاب توپ که این حرکت‌ها برای من خیلی راحت بود. کاری که من و سه نفر دیگر الان در این تیم انجام می‌دهیم کار قدرتی محسوب می‌شود. باید بچه‌های کوچک‌تر را پرتاب کنیم بالا. قرار است تعدادمان اضافه شود که کار راحت‌تر انجام شود.»

سودابه باتجربه‌ترین عضو گروه محسوب می‌شود، اما می‌گوید در این گروه بیشتر از اینکه میانگین سنی مطرح باشد اخلاق و رفتار تیمی ملاک است: «کار تیمی شخصی نیست. علاوه بر کار فنی یکسری رفتارهایمان هم باید مورد قبول باشد یعنی نمی‌شود شما یک اخلاق بد داشته باشید و وارد کار تیمی بشوید. در کار انفرادی جواب می‌دهد، ولی در کار تیمی نه. 

من به قابلیت‌های خودم ایمان دارم همیشه حتی در مقایسه با سن‌های پایین‌تر در کار خودم مدعی بوده‌ام ولی در کار تیمی این‌ها همه کنار می‌رود و مفهوم ندارد. قشنگی کار گروهی همین است. وقتی همه تلاش می‌کنند اگر یک نفر خوب کار نکند تلاش‌های بقیه نیز از بین می‌رود.»

 

تا صبح جواب تلفن و پیامک آشناها را می‌دادیم!

عهدیه ایران‌دوست متولد 82 است. از 9 سالگی تا الان طناب‌زنی کار کرده است و در مسابقات منطقه‌ای و استانی مدال دارد. از تابستان کارش را با رضا رودهی و تیم ستاره هشتم شروع ‌کرده است و از ابتدای تشکیل تیم با آن همراه بود. عهدیه درباره حضورش در صحنه عصر جدید می‌گوید: «تجربه خیلی خوبی بود. 

قبل از اینکه روی صحنه برویم خیلی استرس داشتیم، ولی وقتی وارد صحنه شدیم و برنامه شروع شد استرسمان ریخت و برنامه خوب پیش رفت. از برنامه که برگشتیم تا صبح بیدار بودیم و جواب تلفن و پیامک دوستان و آشنایان را می‌دادیم که تبریک می‌گفتند. گوشی من و پدر و مادرم یک دقیقه خاموش نمی‌شد.»نقش عهدیه در تیم کمک به بچه‌های ژیمناستیک‌کار است. 

او می‌گوید: «خداراشکر داریم خوب پیش می‌رویم. این بار قدرتی‌تر هستیم و اگر خدا بخواهد می‌رویم که بترکانیم. این قضیه برایم مهم است و اولویت اول زندگی‌ام شده است. بنابراین با قدرت و تا آخر ادامه می‌دهم.»

فائزه ابوالفضلی دیگر عضو گروه هم متولد 82 است. او هم از نه سالگی طناب‌زنی را در مدرسه شروع کرده و از تابستان پارسال به تیم پیوسته است. او می‌گوید: «همیشه یکی از آرزوهای بزرگم این بود که دیده شوم چون زحمت زیادی کشیدم و حالا هم از اینکه به این تیم پیوستم خیلی خوش‌حالم. امیدوارم به آرزویمان که قهرمانی در عصر جدید است برسیم.»

 

پرتابش کردم بالا، یادم رفت بگیرمش!

ملیکا باقری مقدم متولد 1385 است. او سال 97 در رشته طناب‌زنی مقام اول کشوری را به دست آورده است. او هم از همان ابتدایی که تیم ستاره هشتم تشکیل شد یعنی تابستان سال پیش گروه را همراهی می‌کرد. او می‌گوید: «وقتی وارد این تیم شدم علاوه بر رشته طناب‌زنی خیلی چیزهای دیگری را نیز از بچه‌ها یاد گرفتم. اول از همه اخلاق و بعد رشته‌های ورزشی دیگر . خیلی با هم صمیمی هستیم و اگر اختلافی هم بینمان پیش بیاید خودمان حلش می‌کنیم.»

ملیکا دوست دارد در دانشگاه تربیت بدنی بخواند و استاد دانشگاه بشود. او می‌گوید: «هدف کوتاه مدتمان فعلا عصر جدید است. هدف بلند مدتمان ولی این است که بالاتر از عصر جدید برویم.»

اجرای متفاوت و خوب گروه که باعث شد آن‌ها را با یک بلیت طلایی مستقیم به مرحله نیمه نهایی بفرستد سوتی‌هایی هم داشته است که بچه‌ها با خنده از آن‌ها یاد می‌کنند. ملیکا یکی از همین سوتی‌ها را تعریف می‌کند و می‌گوید: «در یکی از حرکت‌ها قرار بود یک گروه از بچه‌ها یک نفر را بیندازند روی هوا و یک نفر دیگر از رویش بپرد و یک حرکت ژیمناستیک بزند. یکی از اعضا آن فرد را پرتاب کرد، ولی رفت و نیامد بگیردش! من جزو کسانی بودم که قرار بود بگیرمش، ولی یادم رفت!»

 

اجرای تمرینی را خراب کردیم

سنا حیدری 17 سال دارد و ساکن محله فلاحی است. رشته تخصصی‌اش ژیمناستیک است و در هنرستان رشته تربیت بدنی می‌خواند. او از هشت سالگی ژیمناستیک کار می‌کند و مقام‌های ناحیه‌ای استانی و کشوری نیز با این رشته به دست آورده است. به تیم ملی دعوت شده و حالا یک سالی می‌شود که با این تیم کار می‌کند. 

سنا روز قبل از اجرا را به یاد دارد که از همه سخت‌تر بود. چرا که قرار بود اجرای تمرینی داشته باشند و فیلم اجرایشان را شب برای احسان علیخانی بفرستند: «دو بار اجرای تمرینی داشتیم. بار اولی که اجرا کردیم کار خیلی خوب پیش رفت و همه تحت تأثیر قرار گرفتند. بار دوم ولی خراب کردیم. خیلی خسته بودیم. مستقیم از راه که رسیدیم رفتیم برای اجرای تمرینی ولی آقای رودهی آن شب خیلی به ما جرئت داد و گفت فردا را می‌بینم که طلایی می‌گیریم. خیلی انرژی گرفتیم شب رفتیم هتل و فردایش طلایی را گرفتیم.»

رودهی، مربی تیم، درباره آن اجرا توضیح می‌دهد: «به دلیل کرونا مجبور شدیم با یک اتوبوس دربست برویم. سعی کردیم جایی پیاده نشویم که موارد بهداشتی رعایت شود چون اگر یک نفرمان آزمونش مثبت می‌شد کل گروه نمی‌توانستیم ادامه بدهیم. ساعت چهار بعدازظهر رسیدیم و همان موقع تمرین داشتیم. رفتیم هتل وسایل را گذاشتیم و رفتیم استودیو. 

ساعت4 به ما وقت تمرین داده بودند، ولی تا 10 شب معطل شدیم. بچه‌ها خیلی خسته و کلافه شده بودند. دو بار باید اجرای تمرینی را انجام می‌دادیم که اجرای دوم را ضبط می‌کردند و برای آقای علیخانی می‌فرستادند. اجرای اول خوب بود و همه تشویقشان ‌کردند، ولی در اجرای دوم خستگی و ناآشنایی با صحنه باعث شد کارمان خراب شود و همان اجرا را هم ضبط کردند. یک اجرای 5 دقیقه‌ای بود که یک دقیقه از موزیک آن را هم گفتند قابل پخش نیست و باید عوضش می‌کردیم. خلاصه هم لحاظ بدنی و هم از لحاظ روحی بچه‌ها خیلی تحت فشار بودند. 

من به عنوان مسئول سعی می‌کردم آرامشان کنم. چون فردا ظهر ضبط برنامه اصلی‌مان بود و فرصت زیادی برای ریکاوری بدن بچه‌ها نبود. تمام ورزشکارها می‌دانند مهم‌ترین عامل موفقیت این جور وقت‌ها آرامش روانی است. اولین برنامه بعد از کرونا بود و می‌دانستم که وقتی تماشاگرها می‌آیند و همه با هم فریاد می‌زنند چه استرسی به بچه‌ها وارد می‌شود. 

آقای علیخانی وقتی طلایی را گرفتیم از بچه‌ها پرسید که می‌دانستید که طلایی می‌گرفتید؟ بچه‌ها ناخودآگاه همه با هم گفتند آره! آقای علیخانی براساس ویدیویی که شب قبل دیده بود توقعش این اجرا نبود، ولی خداراشکر اجرای خوبی شد که ما هم آن را تقدیم کردیم به پاکبانان عزیز.»

 

اتحاد و اخلاق رمز موفقیتمان است

عطیه نوروزی‌نژاد، عضو دیگر گروه، است که متولد 1385 و ساکن محله حجاب است. او یک سال است که طناب‌زنی کار می‌کند یعنی هم‌زمان با تشکیل تیم، البته تا پیش از آن 6سال ژیمناستیک و یک سال ووشو کار کرده بود. عطیه هم مانند دوستانش اتحاد و اخلاق تیمی را رمز موفقیتشان تا حالا می‌داند: «یک هفته بعد از اجرا فهمیدیم مچ دست و مچ پای دو نفر از بچه‌ها (شیوا ظریف و کوثر محمدنیا که هر دو ژیمناستیک‌کار و قهرمان کشوری‌اند) حین اجرا در رفته بود، ولی به ما هیچی نگفته بودند. 

این موضوع برای من هم تلخ بود و هم زیبا به این دلیل که بچه‌ها صبور و باگذشت و قوی بودند.»او خاطره‌ای را هم با خنده تعریف می‌کند که نشان دهد در عین فضای صمیمی بین بچه‌ها همه تابع مقررات بودند: «شب قبل از اجرا ما دیر خوابیدیم. تمرینمان ساعت11 تمام شد. وقتی رسیدیم هتل، آقای رودهی به کاپیتان گفته بود که بچه‌ها زود بخوابند، ولی ما 5 دقیقه دیر خوابیدیم. کاپیتان آمد جوری داد زد بخوابید که همه ترسیدند و زود رفتند خوابیدند!»

عطیه از روز اجرا در صحنه عصر جدید به عنوان یکی روزهای خاص در زندگی‌اش یاد می‌کند و می‌گوید: «قبل از اجرا ما داشتیم پشت صحنه گرم می‌کردیم داورها خیلی صمیمی آمدند با ما رفتار کردند و به ما انرژی مثبت دادند؛ مخصوصا آقای حیایی. خیلی ذوق کرده بودیم.»

بازیکن از روی هوا روی پشتش فرود آمد، ولی خانم کریمی سریع رفت عقب و جمعش کرد. یعنی اگر خدای نکرده اتفاقی که روز تمرین افتاد روی صحنه می‌افتاد، کل برنامه همانجا تمام می‌شد و بچه‌ها حتی سفید هم نمی‌گرفتند و برنامه نیمه کاره می‌ماند. خانم کریمی این موضوع را جمع کرد طوری که اصلا هیچ کدام از داورها هم متوجه نشدند که این حرکت اشتباه زده شد

 

به زور توانستم جلوی دستم را بگیرم که نیاید بالا!

مونا محبتی، کاپیتان تیم ستاره هشتم، است. او متولد 1381 و ساکن محله حجاب است. او هم فضای عصر جدید را فضایی جذاب می‌داند و می‌گوید: « بیشتر بچه‌های تیم فضاهای قهرمانی و مسابقات را قبلا تجربه کرده‌ بودند، ولی این فضا چیز جدیدی بود.»

مونا طناب‌زن است و طناب‌زنی را 8سال پیش شروع کرده است: «2 سال کار کردم بعدش ولی به دلیل آسیب‌دیدگی نتوانستم ادامه بدهم. دوباره سال گذشته با تشکیل تیم ستاره هشتم شروع کردم. بعد از اینکه برنامه پسران خورشید را در عصر جدید دیدم و به این فکر افتادم که دوباره شروع کنم. به صفحه آقای رودهی در اینستاگرام رفتم و از او کمک خواستم. او هم مرا راهنمایی کرد و از من آزمون گرفت.»

او می‌گوید: «یک روز قبل از اینکه از مشهد راه بیفتیم، یکی از بچه‌ها (مشکات شرقی) چشمش سر تمرین آسیب دید. استخوان بین چشم و بینی‌اش شکست و دکتر به او سه هفته استراحت داد. اصلا نمی‌توانست هیچ حرکتی بزند، اما آمد و ما را در پشت صحنه همراهی کرد. ما در همان زمان کمی که داشتیم یک نفر را از بیرون جایگزین کردیم (عاطفه کریمی) و او توانست خیلی خوب کار را جمع کند. بچه‌ها همه کمک کردند و نقش‌ها جابه‌جا شدند چون یکی از بازیکن‌های مهم بود و کلی حرکت را در اجرا به عهده داشت.»

رودهی درباره این تغییر ناگهانی در تیم توضیح می‌دهد: «عاطفه کریمی از ورزشکارانی بود که از قبل می‌شناختمش. باهاش تماس گرفتم و گفتم ما در شرایطی هستیم که به شدت نیاز داریم یک نفر جایگزین بازیکن اصلی‌مان شود. نمی‌توانستم به کس دیگری اعتماد کنم چون حرکتی بود که فقط یک بازیکن باتجربه که در مسابقات زیادی شرکت کرده باشد می‌توانست با یک روز تمرین آن را انجام دهد. 

او هم از بچه‌های قاسم‌آباد است. اگر نمی‌آمد یک آسیب خیلی جدی و بزرگ می‌دیدیم و احتمال اینکه حتی چهار سفید هم نگیریم بود. روی صحنه با استفاده از تجربه‌اش توانست کار را جمع کند. چون همان اتفاقی که سر تمرین باعث شد بازیکن‌مان آسیب ببیند دوباره روی صحنه ایجاد شد، ولی خانم کریمی با تجربه‌ای که داشت موضوع را جمع کرد. قرار بود یک بازیکن پرت بشود روی هوا از روی یک نفر رد شود و آن بازیکنی که مصدوم شد باید او را می‌گرفت. 

بازیکنی که روی هوا بود به صورت اریب آمد روی بازیکنی که قرار بود او را بگیرد و بازیکنی که مصدوم شد خودش را نکشید عقب که بتواند بگیرد و بازیکن مستقیم خورد توی صورتش. این اتفاق برای خانم کریمی توی برنامه خیلی بدتر اتفاق افتاد یعنی بازیکن از روی هوا روی پشتش فرود آمد، ولی خانم کریمی سریع رفت عقب و جمعش کرد. یعنی اگر خدای نکرده اتفاقی که روز تمرین افتاد روی صحنه می‌افتاد، کل برنامه همانجا تمام می‌شد و بچه‌ها حتی سفید هم نمی‌گرفتند و برنامه نیمه کاره می‌ماند. خانم کریمی این موضوع را جمع کرد طوری که اصلا هیچ کدام از داورها هم متوجه نشدند که این حرکت اشتباه زده شد. از او تشکر می‌کنم.»

مونا هم یک خاطره خنده‌دار از حضور در عصر جدید به یاد دارد و تعریف می‌کند: «در صحنه‌هایی که می‌خواستند برای تیزر معرفی فیلم‌برداری کنند چند پله بود که باید با یک حالت خوش‌حالی از آن‌ها می‌رفتیم بالا و از کنار دوربین رد می‌شدیم. من هر بار می‌رفتم بالا تا به دوربین می‌رسیدم دستم را ناخودآگاه جلوی صورتم می‌گرفتم. از بس خجالت می‌کشیدم! نزدیک هفت هشت بار فیلم گرفتند و هر بار همین کار را می‌کردم. بالاخره به سختی و به زور توانستم جلوی دستم را بگیرم که نیاید بالا!...(خنده)...»

هر بار که اجرا را می‌دیدیم خودمان را دوباره روی صحنه احساس می‌کردیم و هر وقت که زنگ طلایی را می‌زدند همه پا می‌شدیم و دوباره شادی می‌کردیم و جیغ می‌زدیم!

 

از درد دستم فهمیدم که داشتم اشتباه می‌رفتم! 

ساینا زمانی یازده سالش است. او از شش سالگی ورزش می‌کند. 2 سال باله کار می‌کرد بعدش ژیمناستیک ریتمیک. از طریق مربی‌اش با تیم ستاره هشتم آشنا شده و به این تیم پیوسته است. کارش در تیم حرکات انعطافی است. 

ساینا هم با خنده‌ و سرزندگی زیاد سعی می‌کند که خاطرات آن شب اجرا را برایم تعریف کند: «من و پریا توی تمرینات همیشه بعد از اجرا دست‌هایمان را به هم مشت می‌زدیم. این عادتمان شده بود جوری که در اجرای اصلی هم با اینکه جزو سناریو نبود بعد از حرکت باز هم دست‌هایمان را به هم مشت زدیم. ...(خنده)... بعد از اینکه زنگ طلایی گرفتیم فیلم اجرا را بارها نگاه کردیم. 

هر بار که اجرا را می‌دیدیم خودمان را دوباره روی صحنه احساس می‌کردیم و هر وقت که زنگ طلایی را می‌زدند همه پا می‌شدیم و دوباره شادی می‌کردیم و جیغ می‌زدیم!...(خنده).»پریا رمضانی مقدم دوست ساینا هم 11 ساله است و مثل او رشته‌اش ژیمناستیک ریتمیک است. 

پریا 3سال است که این رشته را کار می‌کند و یک مقام طلای کشوری و چند مقام استانی هم دارد.پریا هم موقع تعریف کردن سوتی‌هایش در روز اجرا از فرط خنده سرخ می‌شود و به سختی تعریف می‌کند: «برای اجرا که رفته بودیم باید از راهرویی رد می‌شدیم که مستقیم وارد سن می‌شد. من فکر کردم داریم می‌رویم آنجا که تمرین کنیم. توی راهرو دیدم بچه‌ها دارند گرم می‌کنند گفتم چرا دارید اینجا گرم می‌کنید؟! بعد که داورها رد شدند فهمیدم اجرا داریم. 

به من گفته بودند که اجرا داریم، ولی من آن‌قدر هیجان داشتم که یادم رفته بود. بعد که فهمیدم یکهو جدی شدم شروع کردم به گرم کردن. 5 دقیقه قبل از اجرای اصلی تازه متوجه شدم که اجراست! یک حرکت داشتم که من باید پل راه می‌رفتم یعنی خم می‌شدم و به عقب روی کف دستم راه می‌رفتم. موقع اجرا آن‌قدر هیجانم زیاد بود که روی پشت دستم راه می‌رفتم. دردم می‌گرفت، ولی نمی‌فهمیدم. 

یک دستم کلا خم بود. بعد از اینکه آمدیم پایین از درد دستم فهمیدم که اشتباه می‌رفتم! یا موقعی که من یک حرکت دیگر را می‌زدم یکی دیگر از بچه‌ها باید پایم را هم‌زمان با آهنگ می‌چرخاند و می‌داد بالا. ما یک کم زود شروع کردیم و آهنگ هنوز نیامده بود که آن حرکت را بزنم. بعد به جای اینکه پای من را ببرد دست خودش را برد بالا ولی خب کسی نفهمید! همان کسی بود که مچ پایش در رفته بود.»

 

از ارتفاع سالن وحشت کردم!

سنا حیدری هم از اولین مواجه‌اش با سالن عصر جدید می‌گوید: «طبق سناریو قرار بود ورود من با پارچه باشد. سالن اجرا ارتفاعش خیلی زیاد بود. وقتی روز تمرین رفتیم صحنه را دیدیم دست و پایم داشت می‌لرزید. قرار بود از بالا، از جای ضربدرها از یک شال بگیرم و بیایم پایین، ولی ارتفاع آن صحنه آن‌قدر زیاد بود که حتی شال من که تقریبا 8متر بود کوتاه بود. 

خیلی ترسناک بود. در حدی ترسیده بودم که وقتی برگشتیم هتل بچه‌ها گفتند چرا رنگت سفید شده؟ خوشبختانه همان روز تمرین، عوامل برنامه گفتند آن‌قدر اجرایتان خفن و بی‌نقص است که اصلا لازم نیست این حرکت را بزنید. ما هم نزدیم. قرار شد من یک جور دیگر بیایم توی صحنه. یعنی کلا برنامه عوض شد.6 ماه روی یک حرکت تمرین کرده بودم و توی یک جلسه برنامه‌ام عوض شد.»

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44