بعد از طواف اول، درست در پشت مقام ابراهیم از شدت گرما و ازدحام جمعیت روی زمین افتادم. خیلی سریع برادران بنگلادشی و مصری دور من حلقه زدند. آب روی سر و صورتم ریختند.
ساعت۱۴:۲۶ بعدازظهر، صدای مهیب انفجار به گوش میرسد، اما حیرت از چنین جنایتی آن هم در زمین مقدس مشهد و در روز عاشورا سبب میشود تا همه دیر و سخت باور کنند که در حرم بمبی منفجر شده است.
ناهید پورعباس میگوید: با امکانات موجود، هر توانیاب حداکثر ماهی یک بار نوبتش میشود. برخی از زائرانمان ماهها و حتی برخی دو سال است که رنگ حرم را ندیدهاند و بهشدت دلتنگ هستند.
دخترم دو ساله بود که به دلم افتاد برای اجابت خواستهای ۴۰روز به زیارت حرم بروم و در همان روزها با دختری آشنا شدم که او نیز مرا با دورههای قرآنی که در حرم برگزار میشد آشنا کرد.
بنعیسی ۳۵ سال دارد و زینب ۲۶ سال و هر دو اهل شهر بندری «دوالا» از کشور کامرون هستند. بنعیسی با گرفتن بورسیه برای تحصیل در رشته علوماسلامی به ایران آمده است.
علی دلیری درباره سختی کار میگوید: یکی از تفاوتهای مشاغل داخل حرم این است که برخلاف دیگر شغلها ما در تعطیلات و مناسبتها حجم کارمان چندبرابر بیشتر میشود.
سالها پیش، وقتی جوان بودم یکی از سحرهای ماه رمضان که دلم گرفته بود، رفتم زیارت امامرضا (ع) و سحر روز بعدش هم رفتم و روز بعدی و این قرار بعد از سی سال همچنان ادامه دارد.