برای رضا عشقی که متولد 1353 است اهدای خون نعمت بزرگی است که خدا را بابت آن بسیار شاکر است. آقا رضا افسر بازنشسته هوانیروز ارتش و عضو جامعه نظام مهندسی است. علاوه بر اینها عضو شورای اجتماعی محله رده است. 41 مرتبه اهدای خون مستمر ثبتشده در کارت شناسایی اهدای خونش دارد. پیش از آن هم بارها خونش را اهدا کرده است. او آنقدر از انجام این کار به وجد میآید و لذت میبرد که اهدا کردن خون را به دیگران هم توصیه میکند.
شهرآرامحله از همان بدو تولد تا به امروز با وجود هممحلهایهایش نفس میکشد. ارتباطی که اگر بریده شود دیگر شهرآرامحلهای هم وجود ندارد. صفحات هفتهنامه ما همیشه پر بوده از داستان زندگی آدمها. آنها هستند که به این صفحهها جان دادهاند. ورزشکارها، هنرمندها، مغازهدارها، پیرها و جوانها. هر آدمی داستان خودش را دارد. داستانی که باید شنیده و خوانده شود. در سالگرد انتشار روزنامه شهرآرا و ضمیمه هفتگی شهرآرامحله باز هم بهسراغ آدمها رفتیم. اینبار نور را روی زندگی ساکنانی از منطقه6 انداختیم که بیشتر در تاریکی پشت صحنه بودند.
برای اینکه بانوان محل نیز پاتوقی خصوصی و ایمن برای گفتوگو و بیان درددلهای خود داشته باشند، سوپرمارکتی را در محله چهاربرج مخصوص بانوان راهاندازی کردم که علاوهبر خرید مایحتاج روزمره، پاتوقی خصوصی برای زنان چهاربرج است و طی یک قرار نانوشته هر روز در آنجا جمع میشوند و مشکلات و گرفتاریهای خود را بازگو میکنند و در بسیاری از موارد راهحل بازکردن گره کور این گرفتاریها در همان فروشگاه و به دست بانوان چهاربرجی پیدا میشود.
یکی از همسر خود میگوید، دیگری برای جهیزیه دخترش لنگ است و آن یکی میخواهد پسرش را داماد کند، یکی دنبال سرمایهای برای مشاغل خوداشتغالی است و دیگری شوهر بیکارش او را کلافه کرده است.
حدود یک ماه از زمانی که کلنگ طرح پیادهراهسازی بازار مانتوی «ایثار» به پیشنهاد و درخواست شورای اجتماعی محله به زمین نشست میگذرد؛ پروژهای که بعد از ماهها کشوقوس اداری به نتیجه رسید و برخلاف تصور با ابراز نارضایتی و مخالفت تعدادی از کسبه در همان روزهای نخست همراه شد. این نارضایتی تا جایی شدت گرفت که شهرداری منطقه پیشروی پروژه را متوقف کرد و ادامه آن را مشروط به رضایت حداکثری کسبه دانست؛ حتی اگر قرار بر این باشد که طرح تغییر کند.