کسب و کار

مادر استارتاپی
زندگی منحصربه‌فردی دارد. کافی است یک نفر او و خانواده‌اش را دیده باشد تا همیشه یادش باشد این مادر دهه‌هفتادی و دغدغه‌مند می‌کوشد بسیاری از تابوها را بشکند و زندگی‌اش را طور دیگری بسازد. اگرچه خیلی‌ها مطهره جاویدی را به نام مادر استارت‌آپی می‌شناسند اما او قبل از همه این‌ها امتحانش را برای پذیرش مسئولیت و تغییر در روال همیشگی زندگی گذرانده است. دختری که در کنار همسر و دو فرزندش زیست متفاوتی از مادرانگی را ترویج می‌کند و می‌کوشد تابوهای کارآفرینی را بشکند و به زبان نوجوانان و جوانان حرف بزند.
زندگی با طعم و بوی هل و دارچین
محبوبه اکبری ته و توی همه گیاه‌ها را درآورده و از هر چیزی عرق گیاهی گرفته است. حالا ۶۰، ۷۰مدل عرق گیاهی دارد و چند دستگاه عرق‌گیری که شب و روز کار می‌کنند و لحظه‌ای خاموش نمی‌مانند. هفت‌سال پیش همسرش دچار معده‌دردی عجیب می‌شود. به پزشک‌های مختلف مراجعه می‌کنند و دارو و درمان‌های متفاوت را امتحان می‌کنند اما هیچ‌کدام افاقه نمی‌کند. محبوبه خودش دست به کار می‌شود، یک دستگاه عرق‌گیر کوچک می‌خرد، با پرس‌وجو و مطالعه چند گیاه دارویی برای درد معده هم می‌خرد و عرق‌گیری می‌کند. در این میان از دوست عطارش هم کمک می‌گیرد. بهبودی همسرش باعث می‌شود که انگیزه بیشتری برای ادامه این مسیر پیدا کند.
خیابان چمن باطاقه‌های پارچه معنا پیدا می‌کند
از چهارراه چمن که چند قدمی را به سمت خیابان سرخس پیش بروی، کم‌کم طاقه‌های پارچه‌ای را جلوی دکان‌ها داخل پیاده رو می‌بینی. پارچه‌هایی رنگ به رنگ از همه طرح و همه جنس. در هر مغازه‌ای هم چند تا مشتری پیدا می‌شوند که مشغول وارسی پارچه‌ها هستند. اما شلوغ‌ترین دکان درست در میانه این مسیر قرار دارد. اسم و رسم‌دارترین پارچه‌فروشی این راسته که به گفته بازاری‌ها، قدیمی‌ترین هم هست! ملیحه فرقانی و یحیی محمددوست گردانندگان این مغازه هستند. زوجی که برای سال‌ها اینجا را سر پا نگه داشته‌اند.
آزمون و خطای بانوی هنرمند محله وحید جواب داد
زهره حسینی می‌گوید: سال 88 تصمیم گرفتم برای کسب مهارت بیشتر در این رشته به چند آموزشگاه و کارگاه سر بزنم. متأسفانه هرجا می‌رفتم همان مهارت‌هایی را یاد می‌دادند که پیش از این خودم بلد بودم. دوست داشتم بیش از آن بدانم. البته همین امر باعث شد اعتمادبه‌نفسم بیشتر شود، اینکه می‌توانم دانش و مهارتم را به دیگران آموزش دهم و از طرفی تصمیم بگیرم به دنبال چیزی فراتر از این‌ها باشم و با آزمون و خطا آن را پیدا کنم. خوشبختانه در نهایت موفق شدم و پس از تلاش زیاد، به هدفم برای طراحی یک مدل متفاوت رسیدم.
نویسندگی؛ چراغ روشن زندگی مهندس برق محله کوثر
می‌گوید: عاشق قصه ساختن و نوشتن بودم. تمام دوران کودکی‌ام را یا خاک‌بازی می‌کردم و برای خودم ساخت‌وسازهای گلی راه می‌انداختم یا بزرگ‌ترها برایم کتاب می‌خواندند. مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌هایم با طنین نماز و عطر غذایشان اولین کسانی بودند که در داستان‌های من نقش گرفتند و دنیای کودکی‌ام را پر از رؤیا کردند. وقتی می‌خواستم به مدرسه بروم کلمات را از روی قصه‌ها یاد گرفته بودم و زودتر از هم‌سن و سال‌هایم می‌توانستم بخوانم.
جان دوباره بازار پوشاک ورزشی بعد از 3سال
عطایی از قدیمی‌های صنف لوازم ورزشی است و 46سال از عمرش را در این راه صرف کرده است. او از دوران نوجوانی کارش را با فروش لوازم ورزشی شروع کرده و حالا در زمینه تولید لوازم و پوشاک ورزشی فعالیت دارد. او برایمان تعریف می‌کند: «از دهه50خیابان امام خمینی(ره)با دو مغازه به بورس لوازم ورزشی تبدیل شده بود. مغازه مرحوم حاج آقای خادم و فروشگاه پرسپولیس که هنوز هم با همین نام فعالیت دارند، جزو اولین مغازه‌های این راسته بودند.» این کاسب قدیمی ادامه می‌دهد: «با آنکه در آن سال‌ها مانند امروز سالن ورزشی و زمین چمن نبود، اما خرید لوازم ورزشی بسیار زیاد بود. خاطرم هست، اول مهر که می‌شد دم مغازه‌های لوازم ورزشی صف بود. آن سال‌ها کنار برادرم کار می‌کردم و برای اینکه بتوانیم پاسخ‌گوی مشتری‌ها باشیم پنج نفر پنج نفر مشتری به داخل مغازه راه می‌دادیم.»
ترکه‌های بید و پنجه‌های طلایی آقا ناصر
ناصر حائریان اردکانی هنرمند پنجاه‌وهشت‌ساله و ساکن محله حسین‌باشی است. کسی که در خانواده‌ای مروارباف بزرگ شده و مدعی است یکی از اولین مروارباف‌های مشهد است. اکنون او و برادرانش مشغول این هنر هستند. می‌گوید: بچه بودم که از سر ذوق و شوقی که به این‌کار داشتم به کارگاه برادرم می‌رفتم. بیشتر نگاهم به دست بقیه بود تا کار را یاد بگیرم. اولین کاری هم که یواشکی درست کردم یک سبد بود. اما چون گره‌ها را درست نزده بودم و سبد ایراد داشت اولین دست‌سازه‌ام را لابه‌لای بقیه سبدها قایم کردم تا کسی نبیند.