نجار - صفحه 3

واسطه اشتغال ۳۰ هزار نفر شده‌ام
از من خواستند شرکت تعاونی تأسیس کنم و از اعضا بخواهم که آمادۀ خروج از شهر شوند. ماحصل این‌کار تأسیس بزرگ‌ترین شهرک صنعتی چوب در شرق کشور بود.
اوستا محمد؛ خالق درهای خاص!
درِ ورودی مغازه حاج محمدرضا چوبی است. همه بهانه ما از رفتن سراغ صاحب آن، همین در جادویی و جذاب است که کوچه را به نما آورده است؛ خیلی از رهگذران کوچه جذب همین در شدند.
هنر تراش خورده خراط روستای گجوان
شش‌سال پیش در فضای مجازی نگاه می‌کرده و تصاویر و فیلم‌های هنر دست دیگران را می‌دیده است که ناگهان ظروف خراطی شده را می‌بیند و جذب آن می‌شود. کار نجار ی را کنار می‌گذارد و کنار خانه، کارگاه کوچکی برای خودش راه می‌اندازد.
ناگفته‌هایی از مرام‌های از یاد رفته در زورخانه
میرسعیدی، پهلوانی باستانی‌کار و صاحب زنگ‌ گود زورخانه در کشور، تا دو ماه دیگر، 79بهار را‌ پشت سر می‌گذارد. کافی است یک روز آفتابی از کوچه «مهربان» در محله کلاهدوز عبور کنید. اول صبح، یکی از اولین مغازه‌هایی که باز است، نجار ی مرد باستانی‌کار است. او بین تخته‌های چوب، سرش به کار گرم است.
این منبت‌کار در 40 سالگی به استادی رسیده است
وقتی کسی از چهارده‌سالگی حرفه‌ای را دنبال کند، معلوم است که در جوانی، پیر کار می‌شود. او آن‌قدر شیفته هنر منبت‌کاری است که در همان سال‌های نوجوانی قید ادامه تحصیل را زده و همه وقتش را وقف نقش‌زدن روی چوب و تراش ظریف آن کرده است. تا پیش از خدمت سربازی پیش اوستامحمدرضا کار کرد و پس از آن همراه پسرخاله‌اش که کارگاه نجار ی داشت، منبت را شروع کرد. یکی از مشکلات کار آن‌ها این است که این حرفه ناشناخته مانده است و تعریف دقیقی برای آن نیست. متأسفانه جوانان هم علاقه‌ای برای آموزش آن ندارند، درحالی‌که منبت هنری است که در ایران بیش از هزار‌و 500 سال قدمت دارد.
در کارگاه من هیچ شیئی دورریختنی نیست!
در واقع هیچ چیزی نیست که به این کارگاه بیاید و از آن بهره‌ای برده نشود. اینجا هیچ شیئی دور ریختنی نیست، چون محمدرضا احمدپناه که برای بسیاری از کارگران، کارمندان و حتی مدیران شهرداری منطقه شناخته شده است، نمی‌گذارد در کارگاهش هیچ چیز بدون استفاده بماند. کارگاه او در انبار مرکزی شهرداری منطقه ۷ در صبای ۹۱ واقع است. جایی که ما مجذوب خلاقیت و کارآفرینی این مرد پر تلاش می‌شویم.
اکبر آقا آرتیست
سال 1368 به‌طور خیلی اتفاقی با کارگردان و فیلمنامه‌نویس مشهور سینما، محمدرضا هنرمند برخورد داشتم. ماجرا از این قرار بود که به همراه دو دخترم برای دیدن فیلم دزد عروسک‌ها به کارگردانی ایشان به سینما قدس رفته بودم. در سالن انتظار که منتظر رفتن به سالن سینما بودم ناگهان چشمم به ایشان افتاد. بلافاصله شناختمش و به‌سراغش رفتم. خودم را معرفی کردم و به او گفتم که من فیلم‌های شما را دیده‌ام و تحلیل‌های آن‌ها را در مجلات مختلف سینما خوانده‌ام. خیلی خوشحال شد. درجریان این گفت‌وگو به او گفتم که چند فیلم کوتاه هم ساخته‌ام. خیلی دوست دارم که این هنر را ادامه بدهم اما تجربه کافی ندارم.