منطقه ۵

منطقه ۵

همسایگان میهمان‌نواز

گلشهر یکی از بخش‌های حاشیه‌ای و پرتراکم منطقه ۵ است که در ۴ دهه گذشته جمعیت زیادی از مهاجران افغانستانی را در خود جا داده و اکنون بزرگ‌ترین محله مهاجرنشین ایران است. فراوانی رستوران‌ها و لباس‌فروشی‌های افغانستانی موجب شده «گلشهر» به عنوان یک جاذبه گردشگری در مشهد شناخته شود. «شلوغ‌بازار گلشهر» از خیابان‌های مهم این منطقه است. برگزاری بازی‌های گروهی چون: بادبادک‌بازی، چوب دنده، فوتبال و... در این منطقه به جذابیت‌های آن افزوده است. 
خیابان سرخس (شهدای فاطمیون) که فعال‌ترین راسته مشاغل سنتی و قدیمی مشهد است و ۲ میل کوره آجرپزی با قدمت بیش از ۷۰ سال که ثبت ملی شده، هویتی تاریخی به این منطقه می‌دهد. زمین‌های بایر و رهاشده یکی از معضلات جدی این منطقه به‌شمار می‌آید که مشکلاتی ازجمله حضور معتادان، ایجاد گردوغبار و بیماری‌های مختلفی را به‌همراه داشته است.  شهرداری منطقه ۵ سال ۱۳۷۴ شکل گرفته و در مساحت ۱۴۳۸ هکتاری آن ۱۷۶ هزار نفر زندگی می‌کنند.

 کوچه سینما «شهر قصه»
خیابان شهید شفیعی32 برای اهالی محله شهید آوینی و محدوده گلشهر بسیار خاطره‌انگیز است. همگی این معبر را به نام کوچه سینما می‌شناسند. در سال‌های دور زنده‌یاد حسین پورحسین از چهره‌های فرهنگی و هنری مشهد، سینما «شهر قصه» را در حاشیه این کوچه دایر کرد. با اینکه سینما تعطیل و جای آن ساختمانی ساخته شده است اما هنوز حال و هوای اینجا متفاوت از کوچه‌های دیگر است. رستوران‌های قابلی، شورنخود و آب‌میوه‌فروشی‌هایی که شیریخ می‌فروشند در حاشیه این کوچه، انگار هنوز انتظار تماشاچیان سینما را می‌کشند.
 دنیای رنگی دختران گلشهر در کارگاه نقاشی محله شهید آوینی
راضیه صفدری هنر نقاشی را در آموزشگاه‌های مختلف شهر و نزد استادان مختلف آموخته است. در این سال‌ها مدتی آموزش می‌دیده و تمرین و تکرار می‌کرده تا دوباره فرصتی ایجاد شود و بتواند آموزش ببیند. نتیجه تمام این سال‌‌ها به اینجا رسیده است که در حال حاضر خودش آموزش می‌دهد. درباره سابقه‌اش در تدریس می‌گوید: چهار سالی می‌شود که نقاشی تدریس می‌کنم و دو سال است که کارگاه در این مکان دایر است.
 داستان پنهان میدان میرزا کوچک خان
تندیس میرزا کوچک خان جنگلی، سردار شهید گیلانی و قهرمان ملی کشور. کسی که حدود 30سال پیش نامش را روی این میدان می‌گذارند و چندی بعد مجسمه‌اش را هم می‌سازند. میدان میرزا کوچک خان در منطقه5 شهرداری مشهد قرار دارد، درست در تقاطع سه بولوار امت، میرزا کوچک خان و مجلسی. نام دیگر این میدان را میدان کلاه گذاشته‌اند، به دلیل وجود انبوه کلاه‌فروشی‌هایی که در دهه اخیر یکی یکی اضافه شده‌اند و دور میدان جا خوش کرده‌اند. حالا تقریبا ١٦کلاه‌فروشی دور میدان هستند که انواع و اقسام این جنس را دارند.
 28سال دربانی با عصای نقره‌ای
محمدرضا مهدی‌زاده باغدار متولد 1332 است. پدربزرگ آقا محمدرضا اولین فرد خاندان بوده که به کسوت دربانی درمی‌آید. حالا آقا محمدرضا در این باره می‌گوید: آن‌زمان این‌طور بوده که هرکسی وقف یا پیشکش درخوری برای حرم مطهر انجام می‌داده است به کسوت دربانی آستان مقدس نایل می‌شده است. خدمتی افتخاری بوده ولی آن‌زمان برای این افراد، خدمت رسمی موروثی به همراه داشته است. محمدرضا به‌درستی نمی‌داند که پدربزرگشان چه چیزی وقف کرده است اما می‌گوید: فقط همین را می‌دانم که حدود سه هزار تومان هزینه این وقفیات شده است. برای اینکه مشخص شود چقدر بوده باید بگویم که در آن‌زمان فرد متمول را حاجی صد تومانی می‌گفتند.
 کوچه دبستان قدیمی گلشهر
کوچه شهید شفیعی56 یکی از مهم‌ترین معابر محله امیرالمؤمنین(ع) است. این معبر از یک‌سو به خیابان اصلی شهید شفیعی و از سوی دیگر به مجموعه آبی گلشن، مجموعه ورزشی شهدای مدافع حرم و بوستان گل‌آرا راه دارد. البته انتهای این کوچه خاکی است و باید از میان زمین‌های بایر و کشاورزی عبور کرد. اهالی قدیمی این محله از جوی آب زلال آن در قدیم می‌گویند که در حال حاضر کثیف و بدمنظره است. درختان قدیمی دوسوی معبر هم نشان از قدیمی بودن کوچه دارد.
مبارزه برای استعدادیابی ووشوکاران
طاهره سروری‌زاده، ورزشکار جوان محله شهید آوینی این روزها در کناره مبارزه در مسابقات، دست استعدادها را هم می‌گیرد و با آموزش‌هایش پشت رؤیای دختران کودک و نوجوان ایستاده است. تازه‌ترین موفقیت او هم سال گذشته رقم خورد و موفق شد حکم داوری درجه1 و مربیگری درجه2 را بعد گذراندن دوره‌های آموزشی در دو بخش تالو و ساندا از فدراسیون ووشوی کشور دریافت کند.
سربلندی «آرمون» در آزمون بیت‌المقدس
پدرش هم ابتدا با رفتنش به جبهه مخالف بود، اما او به پدر می‌گوید اگر به جبهه نروم سادات نیستم و سرانجام هم می‌رود. حدود 50 روز در منطقه عملیاتی بوده و در نهایت در 14خرداد 1361 در خرمشهر به شهادت می‌رسد. نه منزلشان و نه اطراف آن‌ها کسی تلفن نداشته و تنها یک‌بار نامه می‌نویسد که آن نامه هم گم‌ شده است. هم‌رزمانش «قوامی، رستگار و کیخواه» چندباری دیدن بی‌بی کبری می‌آیند و می‌گویند که سید خادم در آن دوره از دیگر بسیجی‌ها جدا می‌شده و در گوشه‌ای با خدا راز و نیاز می‌کرده است. از زبان او می‌گویند که آرزویش غلبه اسلام و ایران بر کفار و دشمنان بوده است.