میان صحبتهای شهروندانی که سرگرم روزمرگیها شدهاند بهسختی میتوان چند عبارت مستند از زندگانی پهلوان ی بیرون کشید که نخستین اهداکننده بازوبند پهلوان ی به حرم امامرضا (ع) بود.
برخلاف آن چیزی که همه فکر میکنند، نسل پهلوان های معرکهگیر هنوز منقرض نشده است.
میرسعیدی، پهلوان ی باستانیکار و صاحب زنگ گود زورخانه در کشور، تا دو ماه دیگر، 79بهار را پشت سر میگذارد. کافی است یک روز آفتابی از کوچه «مهربان» در محله کلاهدوز عبور کنید. اول صبح، یکی از اولین مغازههایی که باز است، نجاری مرد باستانیکار است. او بین تختههای چوب، سرش به کار گرم است.
احداث این گود زورخانه هم قصه شیرینی دارد. گویا هدایتی، شهردار وقت منطقه5 شبی به گود زورخانه بولوار وحدت میآید و ورزش و ضربزدن آنها را میبیند و میگوید: سعی میکنیم در این منطقه زورخانهای احداث کنیم.
در نهایت گود زورخانه سال1397 در خیابان شهیدآوینی5 احداث میشود. آداب و رسوم زورخانه از زبان باستانیکاران این گود، شنیدنی است.
سال1342 در روستای پهلوان پرور گوارشک، خاطرهای رقم خورد که تا امروز زنده است و دهانبهدهان بین مردم میچرخد. بازماندگانی که این روز را به خاطر دارند، هنوز با شور و اشتیاق خاصی از آن صحبت میکنند. در این سال، روستای گوارشک که در بیستوچهارکیلومتری مشهد قرار دارد، میزبان جهان پهلوان غلامرضا تختی بود. در این روز، حدود 2 تا 3هزار نفر به دیدار تختی آمدند و آنقدر گاو و گوسفند و شتر جلو پایش کشتند که خود پهلوان از مردم خواست دیگر برایش خون نکنند.
جهان پهلوان تختی نمیدانست که این وصیت کوتاه، در سال1368 وقتی بابک بیستوسهسالگی را پشت سر میگذارد، توسط او اجرا میشود تا جرقه شکلگیری یکی از گنجینههای ارزشمند موزه آستان قدس، زده شود. ایجاد گنجینه مدالها حاصل همین چند خط وصیت قهرمان مردم است.
روایت های کوتاهی که در ادامه می خوانید، برش هایی کوچک از حس و حال خوب نوجوان هایی است که با کمک خانواده، راه خود را در زندگی پیدا کرده اند. سردرگم نیستند؛ چون فهمیده اند از زندگی چه می خواهند و باید به دنبال چه باشند. روز آن ها و همه کسانی که در حال سپری کردن این سال های سرنوشت ساز و اثرگذار هستند، مبارک!