روضه - صفحه 18

روضه‌خوان محله زرکش به دیدار حق شتافت
زین‌العابدین سراجی یکی از قدیمی‌ترین روضه ‌خوان‌های خیابان توس85 بود. خودش در مصاحبه آخرش گفت 88سال دارد و نزدیک به 38سال در محله زرکش زندگی کرده است. اما هنوز آرامش روستای کودکی‌اش رویین اسفراین را فراموش نکرده است. صدای آقا زین‌العابدین هنوز توی گوشم مانده است: روستای ما به شکل پلکانی بود، روستایی در دره‌ای سرسبز که زمستان‌های پربرف و سردی داشت و تابستان‌های معتدل. در این روستا چهار اصله درخت چنار با قدمتی پانصدساله وجود دارد.او ده‌ساله بود که پدر دستش را گرفت و به مکتب‌خانه فرستاد:معلم مکتب وقتی قرآن می‌خواندم تشویقم می‌کرد و می‌گفت زین‌العابدین صدای خوبی داری. من هم از تعریف میرزا جلو بچه‌ها ذوق می‌کردم.
محافل معنوی همیشه جاری
دورهم‌نشستن خانواده‌ها، دوستان و هم‌محله‌ای‌ها و تلاوت قرآن‌کریم از رویدادها و جلسات زیبایی است که در هر گوشه شهر می‌توان دید؛ جلساتی که برگزاری آن‌ها در دو سال اخیر و با شیوع ویروس کرونا کم‌رنگ شده بود، اما اکنون بار‌ دیگر احیا شده است‌ و صدای تلاوت آیات قرآن در این جلسات شنیده می‌شود. جلسه قرآنی «عترت» از همین محافل قرآنی است که حدود چهارده سال پیش در محله سیدرضی تشکیل شد.
دست گشاده صاحب نخستین موسسه حمل و نقل مدرن در مشهد
کمی بالاتر از چهارراه کوشش، گاراژی قدیمی در محله کوشش به چشم می‌خورد با نمای ورودی آجری‌شکل و کاشی‌کاری‌هایی روی سر در که در گذر سال‌‌ها شکسته و بخشی از آن نیز از بین رفته است. مرحوم «محمد برج‌علی» مالک قبلی این گاراژ یکی از معتمدان محله گاراژدارها (کوشش کنونی) بوده است که با خرید زمین مقابل گاراژ خود و ساخت مسجد امام علی(ع) نامش را برای همیشه زنده نگه داشته است.
کوچه گودال نمازگاه در ۱۷شهریور
تا پیش‌از دهه پنجاه، چند گودال بزرگ در اطراف حرم‌مطهر قرار داشت که یکی از آن‌ها «گودال نمازگاه» در اطراف پنج‌راه پایین‌خیابان، درست در انتهای کوچه کنونی 17شهریورشمالی یک بود؛ گودالی بزرگ که طبق گفته‌های حاج‌آقا محسنی، از قدیمی‌های پایین‌خیابان، محل برگزاری نمازجماعت، به‌خصوص در عیدها بود و مردم برای ورود و خروج از آن باید از پله استفاده می‌کردند. نام این گودال با پرشدنش در اواخر دهه1350 بین مردم به‌مرور کم‌رنگ شد.
مادرم گفت اگر به رادیو بروی شیرم را حلالت نمی‌کنم!
بعد سه سال و نیم تمرین و آموزش، مرحوم امیرمظاهری که در جریان پیشرفت و تمریناتم بود، گفت پسرم دیگر کافیست دو سه روز دیگر که اول برج است، بیا برای کارهای اداری و استخدام در رادیو. اما چون مرحوم مادر‌م خودش به دخترهای محله در خانه قرآن یاد می‌داد و زن مؤمن و باخدایی بود گفت: مادر! من راضی نیستم تو به رادیو بروی و نان حرام سر سفره زن و بچه‌ات بگذاری. همان یک جمله شیرم را حلالت نمی‌کنم کافی بود تا به حرمت حرف مادر، علی‌اکبر پا روی دل و خواسته‌اش گذاشته و از رفتن به رادیو صرف‌نظر کند.
من از مادرم آموختم و مادرم از مادرش
خاطرات فاطمه آخوندی از سال‌هایی که مراسم عزاداری دهه فاطمیه در خانه‌ها برگزار می‌شد شنیدنی است: آن موقع بیشتر خانه‌‌های اینجا بزرگ و حیاط‌دار بود. هر هفته و هر ماه خانه یکی از همسایه‌ها روضه بود. مادرم دهه فاطمیه روضه می‌گرفت و روز آخر آبگوشت بار می‌گذاشت سال اول 100نفر مهمان خانه او بودند و حالا بیش از 1500نفر سر این سفره می‌نشینند. همسایه‌ها از یک هفته قبل برای کمک به خانه می‌آیند و اینجا را سیاه‌پوش می‌کنند. به جز روز آخر که خودمان آبگوشت داریم روزهای دیگر اگر همسایه‌ها نذری داشته باشند می‌پزند و به اینجا می‌آورند.
از بچگی حرم خانه‌ام بود
از سر این ارادت است که در هر گوشه از حرم مطهر روضه ‌خوانی نشسته که کارش نوشتن روضه ‌های درخواستی و خواندن برای دل بی‌قرارمان است. سیدعلی‌اصغر بامشکی، پیرغلام اهل‌بیت(ع)، یکی از همین روضه ‌خوان‌هاست که خادمی‌اش در حرم امام‌رضا(ع) امسال 48ساله شد؛ سنتی‌خوان مشهدی که پیرهای شهرمان با صدای روضه ‌هایش آشناتر‌ند.