کد خبر: ۳۳۷۴
۳۱ مرداد ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰

30سال روضه‌داری «بی‌بی کلاتی»

کوچه به رسم هر ساله مشکی‌پوش شده است. از همان خانه اول، پرچم‌های «باز این چه شورش است» و «یا حسین(ع)» خبر از عزاداری اباعبدالله (ع) در این نزدیکی می‌دهند. در یکی از خانه‌‌ها از دهه اول محرم تا انتهای دهه دوم به روی عزاداران باز است؛ خانه صدیقه سادات قریشی معروف به بی‌بی کلاتی. خانه‌ای در محله امیرالمؤمنین(ع) که برای مراسم عزاداری و ولادت ائمه(ع) درنظر گرفته شده است و هر کس بخواهد مراسم روضه و مولودی برگزار کند، در خانه بی‌بی را می‌زند.

کوچه به رسم هر ساله مشکی‌پوش شده است. از همان خانه اول، پرچم‌های «باز این چه شورش است» و «یا حسین(ع)» خبر از عزاداری اباعبدالله (ع) در این نزدیکی می‌دهند. در یکی از خانه‌‌ها از دهه اول محرم تا انتهای دهه دوم به روی عزاداران باز است؛ خانه صدیقه سادات قریشی معروف به بی‌بی کلاتی. خانه‌ای در محله امیرالمؤمنین(ع) که برای مراسم عزاداری و ولادت ائمه(ع) درنظر گرفته شده است و هر کس بخواهد مراسم روضه و مولودی برگزار کند، در خانه بی‌بی را می‌زند.


زندگی بعد از همسر و پدر

در و دیوار خانه بی‌بی سیاه‌پوش است. هنوز مهمان‌ها از راه نرسیده‌اند. بی‌بی چادر رنگی تیره‌اش را روی روسری سبز رنگش جابه‌جا می‌کند و خوش‌آمد می‌گوید. حدود 70سال دارد و اهل یکی از روستاهای کلات نادر است. صدیقه سادات قریشی در خانواده‌ای مذهبی و عاشق اهل بیت(ع) بزرگ شده است. از وقتی به یاد دارد مادر مرحومش در روستا روضه ماهانه خانگی داشته و ماه محرم سیاه‌پوش اباعبدالله(ع) بوده است.

ساعت‌ها اشک ریختم و با امام رضا(ع) درددل کردم و از خودشان کمک خواستم تا بتوانم دست تنها فرزندانم را سر و سامان دهم

 بی‌بی هم بعد از مادر این روضه‌ها را در روستا و در مشهد برگزار می‌کند. همسرش سال84 به رحمت خدا می‌رود و بی‌بی در حرم امام رضا(ع) از امام مهربانی‌ها مدد و کمک می‌خواهد تا هشت فرزندش را بزرگ کند و سرو سامان دهد. می‌گوید: «ساعت‌ها اشک ریختم و با امام رضا(ع) درددل کردم و از خودشان کمک خواستم تا بتوانم دست تنها فرزندانم را سر و سامان دهم. از همان سال به مشهد آمدم و ماندگار شدم.

 سال بعد پدرم به رحمت خدا رفت و با ارثیه‌ای که برایم به جا گذاشت این خانه را بزرگ‌تر کردم. دیگر نمی‌توانستم برای عزیزانم خیرات کنم برای همین خانه را وقف مراسم عزاداری و شادی اهل بیت(ع) کردم. ساخت خانه که تمام شد به مسجد امام جعفر صادق(ع) رفتم و به روحانی آنجا گفتم که می‌خواهم تا زنده هستم برای شادی روح رفتگانم خانه‌ام محل برگزاری مراسم عزاداری و شادی باشد تا خیراتی برای رفتگانم بفرستم.»


شفای بی‌بی در روضه خانگی

یکی از همسایه‌ها که چند سالی از صدیقه سادات کوچک‌تر است از راه می‌رسد. بی‌بی می‌گوید: «صدیقه فخری از همسایه‌های قدیمی ماست که با هم دست خواهری داده‌ایم. در روضه خانگی همین خواهر و با دعای همه حالم خوب شد.»

بی‌بی قبل از فوت همسرش و پیش از اینکه برای همیشه در مشهد ساکن شوند، اینجا خانه‌کوچکی داشته و بین روستا و مشهد رفت و آمد می‌کرده است. اوایل دهه70 سکته می‌کند و نیمی از بدنش فلج می‌شود. او آن سال در روضه‌های دهه اول محرم در منزل صدیق خانم فخری شرکت می‌کند و با توکل به خدا و دعای خانم‌ها بهبودی‌اش را به دست می‌آورد.

از همان سال به بعد بی‌بی تصمیم می گیرد دهه دوم محرم برای اباعبدالله(ع) و سه روز آخر صفر برای امام رضا(ع) روضه بگیرد و یک ماه مبارک رمضان جلسه قرآن برگزار کند. حالا تقریبا همه ایام سال در خانه‌اش باز است و اهل محل اینجا روضه و مولودی برگزار می‌کنند. 

بی‌بی می گوید: «با کمک اهل محل و هیئت منتظران ظهور(عج) که خانم‌های محله تشکیل داده‌اند، همیشه در خانه مراسم داریم. دهه اول محرم همین هیئت اینجا روضه دارد. از دور و نزدیک و از روستاهای اطراف برای مراسم می‌آیند. هر روز یک نفر بانی می‌شود و پذیرایی را در حد توان به عهده می‌گیرد یا با کمک خانم‌ها هر چه از دستمان بربیاید، انجام می‌دهیم. همه اینجا کمک می‌کنند.»

بی‌بی یخچال کوچک گوشه اتاق، فرش و تعدادی مبل راحتی را نشان می‌دهد و می‌گوید: «کسانی که در این روضه‌ها شرکت می‌کنند، ‌این وسایل را خریده‌اند تا فضا راحت‌تر و مناسب‌تر باشد.»
مهمان‌ها کم‌کم از راه می‌رسند. همه همدیگر را می‌شناسند و از حال هم جویا می‌شوند. فضای خانه برای مراسم آماده است. روحانی مجلس را با صلوات و زیارت عاشورا شروع می‌کند.

 بعد از اتمام زیارت حاج آقا طبق معمول هر روز احکام می‌گوید و بعد هم درباره سبک زندگی اسلامی و اهمیت تفکر صحبت می‌کند. آخر هم روضه امام حسین(ع) می‌خواند. بی‌بی در حالی که اشک چشمانش را پاک می‌کند از خدا می‌خواهد تا همه را حاجت‌روا کند و شعری برایم می‌خواند و می‌گوید: «رشته‌ای بر گردنم افکنده دوست/ می‌کشد هر جا که خاطرخواه اوست. امیدوارم پیرو راه ائمه(ع) باشیم.»

 

اخلاص روضه‌های خانگی ساده

روحانی مراسم عباس علی پورمفتح مدیر کاروان کربلا هم هست. بی‌بی یک‌بار مکه و چهاربار کربلا رفته است. دو کربلای اخیر را با کاروان همین روحانی همراه شده است. بی‌‌بی می‌گوید: «حاج آقا روضه‌های خوبی می‌خوانند و روزی نیست که اشک از چشمان کسی جاری نشود. این چند سال اخیر برای مجالس روضه از حاج آقا دعوت می‌کنیم. با اینکه راهشان دور است اما خودشان را به اینجا می‌رسانند.»

آقای پورمفتح روضه بی‌بی را با برکت می‌داند و می‌گوید: «با اینکه از قاسم‌آباد می‌آیم اما هر بار حاج خانم دعوت کند خودم را می‌رسانم. اینجا مردم اعتقاد قوی‌تری دارند و استقبال بیشتری از روضه‌های خانگی می‌شود. مراسم را ساده برگزار می‌کنند و درگیر تشریفات نمی‌شوند. این سادگی اخلاص خاصی دارد. شرکت در این روضه‌ها مردم را بیشتر با اهداف امام حسین(ع) و اینکه چرا قیام کرده‌اند، آشنا می‌کند.»

 

همه خانم‌ها کمک حال هم هستند

با اینکه بیشتر همسایه‌ها در این کوچه روضه دارند، اما خودشان را حتما به روضه بی‌بی می‌رسانند. پری براتی یکی از همسایه‌های قدیمی است حدود 70سال دارد و هر زمان بتواند خودش را به این مجلس معنوی می‌رساند. می‌گوید: «شرکت در روضه و اشکی که می‌ریزم باعث آرامشم می‌شود. روضه‌ها برکت خانه‌هایمان است و بارها حاجتمان را همین جا گرفته‌ایم.»

زهرا رضایی یکی دیگر از خانم‌هایی است که همراه دختر و پسر کوچکش به روضه آمده است می‌گوید: «بی‌بی سید است و روضه‌هایش حال و هوای دیگری دارد. در این روضه‌ها با زندگی ائمه(ع) بیشتر آشنا می‌شویم و از آن‌ها درس زندگی می‌گیریم. همه اینجا کمک‌حال هم هستند و هر کس کاری از دستش بربیاید برای همسایه انجام می‌دهد. امسال حاجتم را گرفتم و دهه اول به کربلا رفتم. حال و هوای آنجا وصف‌شدنی نیست و هر کس باید خودش آنجا حضور داشته باشد.»

 

 

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44