همانند بسیاری از خیابانهای قدیمی مشهد این کوچه نیز مزارع و باغ بوده و با ساختوسازهایی که شکل میگیرد معنای خیابان پیدا میکند. خیابان امام خمینی50 در بین مردم به کوچه پست معروف است و دلیل این موضوع قرار گرفتن ادارهکل پست خراسان رضوی در این معبر است. به گفته قدیمیها در گذشته به کوچه پست و تلگراف شناخته میشده است، کوچههای فرعی تا چندی قبل به نام شهید محمود تولائی بود اما از ابتدای امسال کوچهها نیز به نام پست تغییر یافته است.
صدیقه پاشنهطلا از بیستویکسالگی دستبهکار شدهاست. او که قبل از ازدواج هم اهل خلق آثار هنری بوده است، بعد از ازدواج، به دلیل مخالفت همسرش با کار بیرون از خانه، دست به کاری خانگی میزند. «قبل از ازدواج اهل کارهای هنری بودم و به مناسبت تولد دوستانم، برای آنها چیزهایی با خاک رس درست میکردم. همزمان کار بیرون هم داشتم و در آتشنشانی کار دفتری انجام میدادم. ازدواج که کردم، همسرم گفت با کار بیرون مخالف است و دوست ندارد بیرون از خانه کار کنم. من هم قبول کردم. در خانه کارهای هنری انجام میدادم.»
هرجا ردپایی از هنر باشد این بانوی هنردوست ساکن محله رضاشهر خودش را می رساند. روی دیوارهای شهر هم نقاشی های او دیده میشود. چند سالی است مجوز چاپ کتاب های هنری اش را هم گرفته تا از هر روشی برای کمک به شاگردانش استفاده کند. برای یادگرفتن هنر حتی سختی غربت را هم به جان خریده و چند سالی را در اصفهان زندگی کرده است.
هدی اخلاقی، هنرمند و گرافیست جوانی است که در محله احمدآباد سکونت دارد. او که کارش با تار و پود است، به کودکان حاشیه شهر نیز هنر میآموزد تا به قول خودش دنیای آنها را رنگی کند.
علی ذریه حبیب تبریزی با ۷۰ سال سابقه در خلق آثار نفیس تابلوفرش در تازهترین اثرش تابلویی چشمنواز بافته است. این تابلوفرش عزیمت امام رضا(ع) به خراسان و توقف ایشان در نیشابور را روایت میکند.
10سالی میشود که انگشتان هنرمند «سمیه مؤیدی» آثار زیبایی خلق میکنند. شنیده بودیم او در هنرهای مختلف بهویژه «معرق» برای خودش استادکاری ماهر است. قابهایی که به در و دیوار خانهشان آویزان شده بود این نکته را تأیید میکرد. سمیه در انباری خانهاش، کارگاهی نقلی و دنج برای خودش دست و پا کرده و با ابزاری که دارد از میزناهار خوری ششنفره و تابلوهای معرق تا زیورآلات چوبی را ساخته و تحویل مشتریان میدهد. البته معرق تنها هنر سمیه نیست و چرمدوزی و جواهرسازی هم از دستش برمیآید.
محمدجعفر پاکروان میگوید: دلم میخواست حیوانات، گلها و تصاویر نقاشیهایم ساخته ذهن خودم باشد. پذیرش این موضوع برای خیلیها سخت بود. بهویژه که میدیدم بیشتر افراد دنبال تصاویر طبیعی زیباشناسانه هستند. بعد رو میکند به تابلویی که بالای سرش است و توضیح میدهد: این گلها و حیواناتی که میبینید تصویری است که بهطور ذهنی به آن رسیدهام و فقط در آثار خودم وجود دارد. تا این زمان تابلوها و آثار نقاشی او در نگارخانهها نمایش داده میشد و فقط بدین طریق بازخورد آنها را میگرفت.