از وقتی تلویزیون اعلام کرد که مصطفی ماریان در مسابقات پاراآسیایی بحرین مقام اول را از آن خود کرده و صاحب مدال طلا شده است، بیشتر از دو ماه میگذرد. خیلیها بهواسطه همین خبر او را شناختند، اما کسانی که از قبل در مسیر زندگی او بودند، میدانستند او اعجوبه پرتاپ دیسک است؛ ورزشکار همیشه خندانی که در هرحالی دوست دارد هرچه خودش میداند و یاد دارد، به دیگران هم یاد بدهد. دو ماه از آن ماجرای شیرین و خاطرهانگیز قهرمان هفدهساله میگذرد. مصطفی شلوار و جوراب پایش است و طوری راه میرود و کارهایش را انجام میدهد انگار نه انگار پاهایش از زانو نیست. محکم و باصلابت حرف میزند، امیدوار و مطمئن.
اگر اهل فضای مجازی باشید شاید مطلع شده باشید که خودرو پراید مهرداد محمدپور را یک ماهی بود که دزدها سرقت کرده بودند. او هم از ظرفیت شبکههای اجتماعی برای پیداکردن خودرویش که تنها سرمایهاش بود، کمک گرفت. هر چند وسیله پیدا نشد، اما اتفاقهای بسیار خوبی برایش رقم خورد که در ادامه میخواهیم این موضوع را از زبان خودش بشنویم.
میلی به ایستادن ندارد. ماجرای زندگیاش پر از رفتن است. رفتن و ادامهدادن آن هم با یک پا. پایی که سالها پیش در دهسالگی طی حادثهای تلخ، زیر یک ماشین سنگین جا میماند. او روزها با پایی له شده روی تخت بیمارستان با مرگ دست و پنجه نرم میکند تا جایی که سرانجام مجبور میشوند پای عفونت کرده و کرمخورده او را قطع کنند. این شاید آغاز ماجراجوییها و تکاپوهای روح پرتلاطم «محمود میلی» باشد. ورزشکار دوچرخهسواری دنیادیده و سرد و گرم چشیده، با کولهباری از تجربههای تلخ و شیرین که سرانجام بهعنوان یکی از 3نماینده ایران در رشته دوچرخهسواری به مسابقات پاراالمپیک آتن در سال2004 راه پیدا میکند. او اکنون خادم یار مسجد بقیهالله(عج) و از اهالی محله کارمندان است.