صدای فریادهای همراهانش ورزشگاه محل برگزاری رقابتهای دوومیدانی پاراالمپیک ۱۹۹۶ آتلانتا را فراگرفته بود. غریو شادی نهفقط برای او، برای همه کسانی بود که به چشم میدیدند پیرمرد شصتویکساله با موهای سفید مدال طلای رشته پرتاب دیسک پاراالمپیک را از آن خود کرده است؛ آن هم با پرتابی جادویی که هنوز هم کسی مانندش را ندیده است.
نابغه البته بسیار پیش از این حرفها نشان نبوغ را بر پیشانیاش به همه نشان داده بود و همه میدانستند آقاحسینخان برقچی مردی است با دو چهره که زندگی سراسر افتخار را برایش رقم زده بود. با این وصف، چهره کهنسال ورزش جانبازان و معلولان ایران در جریان رقابتهای پاراالمپیک آتلانتا کاری کارستان کرد تا نامش را در صفحه ورزش کشور و جهان جاودان کند.
مرحوم حسین برقچی مرداد سال ۱۳۱۴ در مشهد دیده به جهان گشود تا سناریو زندگیاش در ورزش خراسان نوشته و ثبت شود.
کسی چه فکرش را میکرد روزگاری خوشبختی به بچه محله گنبدسبز مشهد چراغسبز نشان دهد. حسینآقا برقچی که دوران درس و مشق را در دبیرستان ابنیمین محله احمدآباد گذرانده بود، از همان کودکی دستهای بلندی داشت و شاید به همین دلیل بود که ابتدا در مدرسه بر فراز تور والیبال پرواز میکرد و با آبشارهایش در جستوجوی خوشبختی در سرزمین ورزش بود.
با این همه، برقچی بهدلیل فیزیک بدنی ویژهاش در ادامه به رشته دوومیدانی روی آورد و دیسک و وزنه و نیزه پرتاب میکرد؛ پرتابهایی به سمت هدف که زندگی او را در مسیر خوشبختی قرار داد.
زندگی ورزشی آقای نابغه به دو دوره تقسیم میشود؛ دوره اول که زمان سلامت جسمش بود و از سال ۱۳۳۴ تا ۱۳۵۳ با ورزشکاران سالم در مسابقات و میادین ملی و بینالمللی رقابت میکرد و دوره دوم که از سال ۱۳۵۳ و پس از حادثه تلخی که برایش رقم خورد تا شصتوچندسالگیاش ادامه داشت. برقچی در دوره اول حیات ورزشیاش در بیشتر مواد دوومیدانی مسابقه میداد، اما مواد پرتابی برایش جذابتر بود و در آنها تبحر بیشتری داشت.
او قهرمان بیچونوچرای پرتاب دیسک مسابقات کشوری بود و در بازیهای آسیایی هم با تیمملی دوومیدانی ایران دو بار عنوان چهارمی را به دست آورد و با بدشانسی دستش از کسب مدال کوتاه ماند. با این همه، بیشتر افتخارات تاریخی و عجیبوغریب برقچی پس از بروز حادثه ناگوار آلمان برایش رقم خورد؛ یعنی جایی که او توانست در میدان پاراالمپیک مدالها را درو کند!
مرحوم برقچی جایی روایت میکند که پس از کسب اولین عنوان قهرمانی کشور، به آنها بهعنوان جایزه بلیت سینمای رایگان دادند. بلیتهایی که او و رفیقانش با آنها یک ماه هر روز به سالن سینما رفتند و فیلم میدیدند. اما شاهکلید زندگی ورزشی برقچی به حادثه تلخ آلمان برمیگردد؛ وقتی او برای آمادگی رقابتهای آسیایی و برپایی کمپ تمرینی ایران به کشور آلمان سفر کرد و آنجا حادثهای تلخ گریبانش را گرفت.
سال۱۳۵۳ در اردوی آمادگی تیمملی ایران در شهر ماینتس آلمان، چکشی هفتکیلویی که ورزشکار آلمانی پرتاب کرده بود، ناخواسته به چانه برقچی برخورد کرد. نابغه یکماه به کما رفت و بهدلیل ضربه مغزی نصف بدنش فلج شد. پس از بازگرداندن او به تهران، با فیزیوتراپی و آبدرمانی دستهایش را تکان داد و روی پاهایش ایستاد.
پنجسال از بروز حادثه ماینتس برای برقچی گذشت و نابغه ورزش خراسان بهجای آنکه کنج عزلت برگزیند، با تلاش بسیار به میدان ورزش برگشت. او آمد تا در ورزشهای جانبازان و معلولان فعالیت کند و در این بین پرتاب دیسک، محبوب همیشهاش در مواد دوومیدانی، بهترین بهانه بود تا او باری دیگر بدرخشد.
برقچی پس از معلولیت توانست یک مدال طلا، یک نقره و دو برنز پاراالمپیک را به دست آورد و رکوردی خارقالعاده از خود در دنیای ورزش بهجا بگذارد. او در در سه دوره پاراالمپیک شرکت کرد و توانست در پاراالمپیک بارسلونا۱۹۹۲ یک نشان نقره و یک نشان برنز، پاراالمپیک۱۹۹۶ آتلانتا یک نشان طلا و پاراالمپیک۲۰۰۰ سیدنی یک نشان برنز را به نام ایران ثبت کند.
نابغه خراسانی درشصتویکسالگی با تیمملی پارادوومیدانی جمهوری اسلامی ایران به المپیک آتلانتا رفت. او در این مسابقات و در ماده پرتاب دیسک موفق به کسب مدال طلا شد تا جهان ورزش را شگفتزده کند؛ طلایی که پایان راه او نبود و برقچی چهار سال بعد هم برنز پاراالمپیک را گرفت و سرانجام در شصتوپنجسالگی ورزش را کنار گذاشت.
او در هشتادسالگی در مشهد دار فانی را وداع گفت، اما توانست با افتخارات ورزشی، چه در دوران سلامت تن و چه بعد از آن، نامش را در میان جامعه ورزش برای همیشه زنده نگه دارد.