احمد قربانی، یکی از هنرمندان مشهدی، همسایه ما در محله صیاد شیرازی است؛ هنرمندی که شاید صدایش را بارها و بارها از رادیوخراسان یا شبکههای مختلف استانی و ملی شنیده باشید.
سیبچه را از سالها قبل میشناسم و گاه و بیگاه داستانهایش را از قاب تلویزیون دنبال میکردم. مرد ساده میانسالی که با رفتار و گفتاری خودمانی از جنس مردم کوچه و بازار موضوعهای اجتماعی خرد و کلان را در قالب طنز به ما گوشزد میکرد. حالا هر جای دیگر در برنامهها و آیتمهای مختلف که او را میبینم باز با همان نام سیبچه میشناسم و همان آدم ساده و بیغل و غش برایم تداعی میشود.
باوجود تصورم قرار مصاحبهمان در یک لوکیشن هنری نیست و کلاس درس یک مدرسه رسانهای محل صحبت ماست.
در حوزه که درس میخواندم موضوع ادیان و مذاهب مرا به فکر فروبرد، یک حوزوی میتواند کاری فراتر و ماندگارتر از وظایف منبر و سخنرانی انجام دهد. روزها و ساعتها فکر میکردم، اینکه در منبر و سخنرانیها داریم مسیری تکراری را پیش میرویم، آن هم در شرایطی که دشمن با جدیدترین روشها حمله میکند و مقابله با روشهای سنتی جواب نمیدهد و قادر به مقابله با آن نیستیم.دنبال ایدهای بودم که بتوانم کارم را بهتر انجام دهم. برای حل دغدغههای تلنبار شده در ذهن با آدمهای مختلف حرف میزدم و راهکار میخواستم. هرچه جلوتر میرفتم مصممتر میشدم که با توجه به ناهنجاریهای پیشروی نسل جدید باید کاری انجام داد. میدانستم باید از بچهها شروع کرد.
فاطمه رادمرد، مجری خوشخلقی است که با تسلط کارش را اجرا میکند. آنقدر ذوق و اشتیاق برای صحبتکردن دارد که خستگی را از تن شنونده بگیرد. اعتقاد دارد: اجرای رو در رو خیلی مؤثرتر است چون با زبان دست و اشاره میشود حرف زد اما در گویندگی خبر رادیو، فقط صداست که باید همه حس را منتقل کند. لازمه کارش این است که بتواند سریع با آدمها ارتباط بگیرد و این مردمدوستی حلاوتی در زندگیاش دارد که خستگیهای اجرا را میگیرد.
علی انوریان یزدی ماجرای گرفتن نقش در سریال نوروز را اینطور تعریف میکند: یک روز عصر یکی از دوستانم با من تماس گرفت و گفت علی مسعودی میخواهد در مشهد سریال بسازد برای تست بیا. روز بعد قبل از رفتن پیش علی اول به حرم رفتم. به امام رضا(ع)گفتم خودت میدانی چقدر دلم میخواهد این کار را بگیرم. خودت میدانی علی مسعودی سختگیر است و اگر بازی بلد نباشم ردم میکند خودت کارم را درست کن. از همانجا پیش علی رفتم. تا من را دید گفت تو نیازی به تست نداری تعریفت را خیلی شنیدهام. فقط بیا با من عکس بگیر میخواهم برای رضا عطاران بفرستم. آنجا بود که فهمیدم رضا سفارشم را کرده است.
اگر چهره یا سن و سالش را نمی دیدیم گفتن اینکه فقط 17سال دارد برای ما نیز جای تعجب داشت، با دقت و وسواس زیاد از کلمات استفاده می کند و حواسش کامل جمع است که پاسخ هر سؤالی را باید چگونه بدهد، چهار سال کار کردن به عنوان مجری رادیو به او یاد داده که صحبتش را به موقع تمام کند و از زیاده گویی بپرهیزد. سیده محدثه شفیع زاده نوجوان محله 17شهریور است که با وجود سن کم، تجربه اجرای رادیویی در صدای خراسان و رادیو ملی زیارت و همچنین اجرای روی صحنه را دارد.
سارا الهی 32سال دارد و ساکن محله امام رضا(ع) است. از کودکی به نوازندگی علاقه داشته و همین موضوع سبب شده است که به سمت آموختن ساز پایه پیانو برود. او برای اولین بار در هشتسالگی مقابل پیانو قرار میگیرد و از آن روز تا به حالا آموختن و نواختن این ساز را ادامه داده است. الهی در این مدت 5کتاب در زمینه موسیقی تدوین و تألیف کرده است. همچنین آلبوم بیکلامی به نام «پرواز خیالانگیز» را تنظیم و منتشر کرده است.