هر قوم و گروهی که به مشهد آمده، گوشهای از فرهنگش را بهجا گذاشته و قدری هم از انبوه فرهنگهای این شهر برداشته است. گاه خردهفرهنگ مهاجران در شهر حل شده است و گاه برعکس.
حسینآقای میوهفروش ۴۳ نوروز پشت پیشخوان، میوه دست مشتریهایش داده است؛ بدون اینکه یک بهار مرخصی رفته باشد یا دست زن و بچهاش را گرفته باشد و رفته باشد به طرفی پی تفریح.
پس از کیسهکشی، آبهای جوش بر سر و بدن فرد ریخته میشد تا بدنش برق بیفتد و دستکم در پانزده روز عید تمیز باقی بماند.
مردم در روزهای مانده به نوروز هفت نوع میوه خشک شامل بادام، چهارمغز، پسته، کشمش، سنجد، غولینک یا زردآلوی خشک و انجیر را میشویند و در یک ظرف بزرگ در آب گرم خیس میکنند.
خانوادههای مشهدی به رسم ادب و قدرشناسی برای زندهنگهداشتن یاد عزیزان درگذشته خود به بهشت رضا (ع) آمدهاند تا با خواندن فاتحه و دادن خیرات این روزهای چراغبرات را دلنشین کنند.
خانواده محسن از کاشمر به خواستگاری آمدند. چون از راه دور آمده بودند، دو شب در خانه ما ماندند. حالا که فکر میکنم خیلی عجیب است که داماد شب خواستگاری به خانهاش برنگردد و با اقوامش در منزل عروس بماند.
حاجی همان سال ۴۰ که چندین ملک پانصدوهزارمتریاش را در ابوذر غفاری احمدآباد فروخت، گاو و گوسفندهایش را به کلاتهسرهنگ آورد. حالا او و ۹پسرش همه در همین روستا زندگی میکنند.