محمد حداد، زابلی است، اما به قول خودش از وقتی چشم باز کرده، در مشهد بوده است، در محله قلعهساختمان. کارگاه دوتارسازی او همیشه خدا، زیر تلی از تراشههای چوب گم است؛ زیرانبوهی از کاسههای دوتار. یک دوتار کندهکاری نگینشده هم به دیوار آویزان است که نشانه هنرنمایی اوست.
استاد حداد، سرشناسترین دوتارساز مشهدی است. بسیاری از دوتارسازهای دیگر افتخار میکنند که شاگرد او بودهاند. او دوتارسازی را از یک هنردستی به یک صنعت نزدیک کرده است.
قدمزدن زیر سقف آسمان همراه با خنکای مطبوع تابستانی آن هم در نزدیکترین نقطه به حرممطهر شرایط را مهیا میکند تا شببازار قدیمی مشهد رونق بگیرد.اینجا شارستان شهید شوشتری است که یکطرف آن بهواسطه شببازار پر از جمعیت است.
شببازاری که با همه سختیها و جابهجاییهایش هنوز بعد از هجده سال زنده است. همهچیز در این بازار پیدا میشود؛ از عروسک و اسباببازی بگیرید تا لباس و بدلیجات و ابزار کار.
تولید سوغات زیارت از آن موضوعاتی است که همیشه از حد حرف فراتر نرفته و کمتر مشهدی بهصورت تخصصی به آن ورود کرده است. بههمین دلیل وقتی تولیدات یک گروه جوان مشهدی را در فضای مجازی میبینیم، توجهمان جلب میشود. ساخت گنبد و بارگاه امام رضا(ع)، زینبیه، تندیس سردار سلیمانی، شمعدان رضوان تنها بخشی از محصولات آنهاست که ازسوی زائران با استقبال روبهرو شده است.
همه آنهایی که از سر ارادت هدیهای به امامرضا(ع) میدهند، خودشان هم میدانند اگر قرار به استفاده از آن هدیه در حرم مطهر است، باید بهنحوی تبدیل به احسن شود. فرقی هم نمیکند هدیه طلا باشد یا تکه پارچه دستباف. هدیه هرچه باشد بعد از جمعآوری و قیمتگذاری بهنحوی فروخته میشود تا پول آن صرف حرم مطهر شود. از زبان حسین حاجیزاده روایتهایی خواهیم خواند که از هدیههای متبرک در مغازه او آغاز میشود و در نهایت به خانه علاقهمندان میرسد.
داستان تسبیحفروش معروف خیابان امامرضا (ع) و کارآفرینی را میخوانید که تسبیحهای دستساز و صنعتیاش در بازار سوغات مشهد و بازارهای مذهبی کشورهای همسایه حرف اول را میزند. محمد فیروزی، کوچکترین پسر حاججعفر (نوه پسری حاجمیرزای تسبیحفروش) است که به نمایندگی از پدر و برادرانش با ما به گفتگو نشسته است.
او پارچه و پردهفروش محله مهرآباد و رابط کسبه این محله در شورای اجتماعی است. هممحلهایها را خوب میشناسد و اخلاق نیکویی هم دارد. چراغ مغازه حسن آقا غیبعلی سالهای سال است که در این محله روشن مانده است و پر از طاقههای پارچه، حولهها، پردهها و لوازم جانبی پرده است. تقریبا هر چیزی که مشتریهای محلیاش در این شغل نیاز دارند.
در گذشته نهچنداندور، بیشتر کسانی که این دیگهای سنگی یا هرکاره را میساختند، اهل نوغان بودند.
کارگرها با بیل و کلنگ بهسختی سنگهای کوهسنگی را استخراج میکردند و آنها را به کارگاههای سنگتراشی و هرکارهسازی در نوغان میآوردند. شاید الان دیگر خبری از این کارگاههای تولیدی نباشد، اما هنوز هم مغازههای صنایعدستی در محله نوغان قرار دارند که دیگهای سنگی را به زائر و مجاور میفروشند