نبات درکنار نخود و کشمش برای زائران و مسافران مشهد حکم سوغات را دارد. حاجمحمد دارچینیمراغهای متولد ۱۳۱۳ یکی از نبات و آبنباتپزان قدیمی و بنام مشهد است. او که بیش از هفت دهه، از شاگردی تا استادکاری، در این حرفه کار کرده است این روزها کارگاهش را به پسرش، محمد، سپرده و بعداز هفتادسال، شهد و شکر را کنار گذاشته تا روزگار بازنشستگی را درکنار همسر و همدم همیشگیاش سر کند.
وقتی حاجمحمد سیزده سال بیشتر نداشت، پدرش به رحمت خدا رفت و از آن پس بار زندگی به دوش پسرش افتاد. خودش میگوید: در محله نوغان زندگی میکردیم. وقتی پدرم فوت کرد، در کارگاه تولید نبات یکی از آشنایان در همان کوچه مشغول به کار شدم. آن زمان هم مثل الان، کارگاههای تولید نبات و آبنبات در خود مغازه بود. آبنبات در بخش انتهایی مغازه تولید میشد و جلو مغازه به فروش میرسید. مشتریهایمان بیشتر زوار امامرضا (ع) بودند.
او که حالا گرد پیری بر موهایش نشسته است، از دیگهای بزرگ مخصوص جوشاندن شیرهنبات میگوید که زیر آن هیزمهای جنگلی روشن میکردند. او میگوید: دودهبستن و سیاهشدن اتاق یک طرف و شستن آن دیگهای غولپیکر که کار ما شاگردها بود، یک سمت دیگر ماجرا. تابستانها هم از حرارت زیاد کارگاه نفس بالا نمیآمد، اما مجبور بودیم بمانیم و کار کنیم، بلکه چیزی یاد بگیریم و برای خودمان استادکار شویم.
محله سمزقند، انتخاب محمد جوان در اوایل دهه ۴۰ برای راهانداختن کسبوکارش بود؛ جاییکه سرتاسر زمین زراعی و شالیزار بود و تکوتوک خانههای خشتوگلی در آن به چشم میخورد؛ «زمانی که زمین سیصدمتری اینجا را خریدم، نه از خیابان شلوغ و پررفتوآمد آیتالله عبادی امروز خبری بود و نه سهراه مجلسی وجود داشت.
از اول هم به نیت راهاندازی کارگاه و مغازه نباتفروشی کلنگ خانه را زدم. در این سالها بارها کارگاه و مغازه خراب و دوباره ساخته شده است، اما تا همین چندسال قبل، اصل کار همان تولید نبات و آبنبات بود.»
اکثر قدیمیهای محلات گاز و سمزقند و حتی خواجهربیع، حاجآقا دارچینی و آبنباتهای قندفوتیاش را میشناسند. او تعریف میکند: وقتی اینجا کارگاه راهاندازی کردم، اصلا این دوروبر کارگاه نبات و آبنباتی نبود. از محله گاز و حتی خواجهربیع مشتری داشتم. زائر و مسافرهایی هم که از محله نوغان من را میشناختند، مشتریام بودند.
یکی از خوشیهای حجرهداری حاجمحمد، دوستی با مشتریهای شهرستانی بوده است که در طول زمان، بینشان شکل گرفته و وقتی به مشهد میآمدند، ضمن خرید، ساعتها مینشستند به مرور خاطرات خوش مشهد قدیم و فالی و پشمکفروشیهای دور فلکه حضرت.