همه چیز از یک اطلاعیه شروع شد. بچههای مدرسه روی برگه نوشته بودند که میخواهند رادیو معراج را راهاندازی کنند. صادق انشای خوبی داشت و به عنوان نویسنده عضو این گروه شد و به تولید پادکست پرداختند. یکی از این پادکستها در مسابقه فرهنگیهنری آموزش و پرورش مقام اول کشوری را به دست آورد. پس از این تجربه موفق نویسندگی، فکر فیلم نامهنویسی به سرش افتاد و اتفاقا در آن هم خوش درخشید. صادق نظامی، ساکن محله دانشجو، اکنون که در کلاس دهم درس میخواند شش نمایشنامه نوشته که اجرا شدهاند.
فرشتهسادات حسینی که متولد سال1379 است، این روزها مشغول انجام کار تدوین فیلم است و همه حواسش معطوف آن است. علاقه خاصی به کارگردانی فیلم دارد و میداند در این حوزه موفق میشود، اما رشته تحصیلیاش ربطی به این هنر ندارد. فرشته دانشجوی مهندسی کامپیوتر است و دلیل انتخابش این بوده است که میتواند برنامهنویسی را کنار آن داشته باشد.
بعد از انقلاب و در دهه ۶۰، هنرستان شهید بهشتی و رشته مکانیک عمومی یا ماشینافزار را برای ادامه تحصیل انتخاب کرد و در سال ۶۴ موفق به اخذ مدرک دیپلم شد. در همان سال در تابلو اعلانات هلال احمر اطلاعیهای درباره کلاسهای آموزش بازیگری مشاهده کرد. زمانی که به محل مورد نظر مراجعه کرد به او گفتند: «کلاسهای بازیگری برگزار نمیشود، اما کلاسهای تئاتر دایر است و هنگام آموزش تئاتر، بازیگری هم تدریس میشود.» جواد بیدرنگ در این کلاسها ثبتنام کرده و از محضر استادانی، چون رضا صابری(نمایشنامهنویس)، داریوش ارجمند و انوشیروان ارجمند(بازیگر تئاتر و تلویزیون)، کمالالدین غراب مهدی صباغی بهره میبرد. حضور در این دوره آموزشی، پیشزمینهای است برای آغاز فعالیتهای هنری و سینمایی «جواد علیزاده»، کارگردان مشهدی که 25 سال سابقه حضور در سینمای ایران دارد و چندین بار برنده جوایز بهترین کارگردانی، بهترین فیلم نامهنویسی و بهترین فیلم جشنوارههای داخلی، سراسری و بینالمللی شدهاست.
سال 1368 بهطور خیلی اتفاقی با کارگردان و فیلم نامهنویس مشهور سینما، محمدرضا هنرمند برخورد داشتم. ماجرا از این قرار بود که به همراه دو دخترم برای دیدن فیلم دزد عروسکها به کارگردانی ایشان به سینما قدس رفته بودم. در سالن انتظار که منتظر رفتن به سالن سینما بودم ناگهان چشمم به ایشان افتاد. بلافاصله شناختمش و بهسراغش رفتم. خودم را معرفی کردم و به او گفتم که من فیلم های شما را دیدهام و تحلیلهای آنها را در مجلات مختلف سینما خواندهام. خیلی خوشحال شد. درجریان این گفتوگو به او گفتم که چند فیلم کوتاه هم ساختهام. خیلی دوست دارم که این هنر را ادامه بدهم اما تجربه کافی ندارم.
گروه «شمسه فیلم » خودشان را مدیون آنهایی میدانند که دست خالی با تانکهای دشمن جنگیدهاند و برای اینکه نام و یاد آنها را که تا پای جان مبارزه کردهاند زنده نگهدارند تصمیم گرفتهاند با روایتهای مستند و فیلم سازی راوی آن روزهای آن پاکباختگان باشند.
این جمع مستندساز جوان با کشف یکدیگر و درستکردن یک گروه با کمترین امکانات شروع به ساخت مستندهایی درباره جنگ و دفاع مقدس به نام «سیزده پنجاه و نه» کردهاند.
خانواده جیرانی از مفاخر فرهنگیهنری مشهد و خراسانرضوی هستند که در سینمای ایران درخشیدهاند و تأثیرگذار بودهاند. شاید این خانواده هنرمند و فرهیخته بیشتر با فریدون جیرانی شناختهشده باشند، اما هیچ هنردوست و عاشق سینمایی نمیتواند خدمات هنری فرزاد، فرامرز و فرزین جیرانی را در تئاتر و سینمای مشهد و حتی ایران نادیده بگیرد. تهتغاری این خانواده، فرزین جیرانی 41ساله است که خیلیها او را یک مستندساز تمامعیار میدانند.
سال اول دبیرستان، امام جماعتی داشتیم به نام آقای اسماعیلی. ایشان گروه تئاتری راهاندازی کرده و از آنجا که آوازه شیطنتهایم به گوشش رسیده بود، برای اینکه من را زیر نظر داشته باشد در آن تئاتر نقش پدر پیر یک شهید را هم به من داد. در آن نمایشها که در مدارس برگزار میشد، نمایش ما رتبهای کسب نکرد، اما نقش اول بازیگری به من داده شد. این موفقیت برای من خیلی خوشحالکننده بود. از آن به بعد تقلید را کنار گذاشتم. این نتیجه یک کار درست فرهنگی بود؛ اینکه چطور آقای اسماعیلی هوشمندانه دانشآموز شر و شیطان را بدون گرفتن هیجانات و شور نوجوانی از راه برنامههای فرهنگی جذب کرد.