دفاع مقدس

در سنگر انفاق
ساختمان مقر اطلاعات و عملیات، حلقه وصل بچه‌های هیئت انصارالمهدی و بچه‌های جنگ است. این ساختمان که در خیابان امام‌رضا(ع) 40 است، خودش روایت جدایی دارد؛ اما امروز به سراغ کسی رفته‌ایم که این ساختمان را با یاد روزهای جنگ در اختیار بچه‌های رزمنده سابق گذاشته است. او که جبهه، جنگ و آدم‌های وارسته را دیده است حالا به مرام همان‌ها زندگی را می‌گذراند. نمی‌دانم کدام‌یک از انگیزه‌هایش قوی‌تر است تا او بخواهد یک ساختمان میلیاردی را به چنین کاری اختصاص بدهد و راضی باشد.
صیاد، سلمان ارتش
شهید سپهبد صیاد شیرازی از آن شخصیت‌های خاصی است که هر زمانه‌ای کمتر به خود می‌بیند. مردی که ممکن است نامش در جایی از زمان و گوشه‌ای از تاریخ جا بماند ولی شرح منش و مجاهدت‌هایش بر زمان و مکان چیره می‌شود. این پرونده تلاش کوچکی است تا دریچه‌های تازه‌ای از زندگی او را به روی مخاطب بگشاید.
پرستار دوران دفاع مقدس، در پی ابتلا به ویروس کرونا آسمانی شد
زهرا قیداری در تعریف خاطره‌ای از پرستاری در دوران دفاع مقدس گفت: برای من خیلی مهم بود که هر کاری از دستم برمی‌آید برای مجروحان انجام دهم. یکی از رزمنده‌ها 2 تا پایش مجروح شده بود. به دکتر گفتم: یکی از پاهایش کار نمی‌کند. خیلی جوان محجوبی است. دکتر گفت:عصب‌هایش از کار افتاده است و راهی برای نجاتش وجود ندارد. به ایشان اصرار کردم اگر راهی وجود دارد، پیش پای پرستارها بگذارد. دکتر هم بعد از کمی تأمل گفت: روزی هزار مرتبه روی پایش را ماساژ دهید. .با این حرف خوشحال شدم و با پرستارها نوبت گذاشتیم که هر روز یک نفر این کار را بکند و سرانجام هردوپایش خوب شد.
جای خالی موسیقی رضوی
مهدی حسنی می‌گوید: موسیقی رضوی نه‌تنها باید به دور از غنا باشد، بلکه لازم است شنونده را به معرفت و شناخت رضوی برساند. ابیات «ای آستان قدس تو تنها پناه من، بر خاک باد پیش تو روی سیاه من/ می‌آید از درون ضریحت شمیم عشق، پیچیده در هوای حرم سوز و آه من» با وجود اینکه بارها و بارها در محافل مختلف خوانده شده، چون از احساس قلبی شاعر برخاسته باز هم اثرگذاری خود را دارد و هر بار دل شنوندگانش را به آستان حضرت رضا(ع) پیوند می‌دهد. ساخت آهنگ رضوی تأثیرگذار را هم کسی می‌تواند انجام دهد که دل در گنبد و بارگاه شمس‌الشموس داشته و در حریم آن چرخ زده باشد.
با اجازه شهدا... بله!
مسیر زندگی زهرا از روزی که در یک بازدید دانشجویی به معراج شهدا رفت تغییر بزرگی کرد. او در آن روزها علاوه بر پایان‌نامه درگیری فکری دیگری هم داشت و باید به اصرار خانواده‌اش یک تصمیم جدی برای زندگی‌اش می‌گرفت. چند خواستگار پیگیر داشت و از طرفی خانواده‌اش هم سخت‌گیر بودند. او دوست داشت همسر آینده‌اش در وهله اول با او هم‌عقیده باشد ولی مادرش اصرار داشت درباره چند تا از خواستگارانش بیشتر فکر کند. آن روز که به معراج رفت، محمود جنگی از کارکنان آنجا روایت‌های کوتاهی از زندگی تعدادی از شهیدان برایشان بازگو کرد. یک کتاب هم به آن‌ها داد به نام «دریا دریا ستاره» . این کتاب زندگی‌نامه شهید محمدحسین بصیر بود.
7سال، نامم 7701 بود
درد از فشار سیم‌های خارداری بود که بعثی‌ها دستانش را با آن بسته بودند و میخ‌های کوچک روی سیم در دستانش فرو می‌رفت. درد به حدی بود که حضور ترکش درون گردنش را حس نمی‌کرد. تعداد اسرا زیاد بود و جایی برای محمد نبود. یکی از سربازان عراقی او را به بالای برجک تانک برد و 2دستش را از بین لوله تانک رد کرد و او آویزان شد، این بار با دیدن دوستان هم‌رزمش که با بدن‌های تاول زده از سلاح شیمیایی روی زمین افتاده‌ بودند درد دستش را هم از یاد برد. چشمان اشک‌بارش به اطراف می‌چرخید و زیر لب اسم دوستانش را صدا می‌زد. محمد چشمانش را بست و دیگر چیزی نفهمید.
تروریست‌های هزار حجله
ترور شهید صیادشیرازی انتقامی چندوجهی بود. این امیر ارتش جمهوری اسلامی در طول 8 سال جنگ تحمیلی به فراخور نبوغ و استعداد ذاتی‌اش و همچنین اشراف و تسلط بر طراحی‌ها و اجرای نقشه‌های نظامی، به‌کرات اسباب نقشه بر آب شدن نقشه‌های ارتش بعث را فراهم کرده بود. از طرف دیگر، شهید صیاد شیرازی محور اصلی شکست منافقین در عملیات فروغ جاویدان و حماسه مرصاد بود. از همین رو بود که هم صدام و هم منافقین کینه‌ای تاریخی از او داشتند. بنابراین این ترور در یک همکاری کامل میان رژیم صدام و گروهک منافقین صورت گرفت.