«روغنجوشی» چراغبرات، آنقدر برای ما مشهدیها خاطره ساخته است که نمیتوانیم تصور کنیم تقریبا بقیه ایرانیها در این روز و شبها، هیچ آیینی برای درگذشتگانشان برگزار نمیکنند.
باید در حیاط پشتی آزمایشگاه پزشکی قانونی زیپ یک کاور سیاه را بکشم و تن و صورت دوخته شده او را نشان عمویش بدهم تا بزند زیر گریه و بگوید که: «خودشه.»
خانوادههای مشهدی به رسم ادب و قدرشناسی برای زندهنگهداشتن یاد عزیزان درگذشته خود به بهشت رضا (ع) آمدهاند تا با خواندن فاتحه و دادن خیرات این روزهای چراغبرات را دلنشین کنند.
عذرا دولتی میگوید: شاید تعریف مرگ برای هر کسی متفاوت باشد و برای خودش یک زمان مشخص و یک نقطه پایان قرار داده باشد اما خانم دولتی آن را به اندازه یک پلک زدن نزدیک میبیند. میگوید: من مرگهای عجیبی در سن و سالهای مختلف دیدهام که شاید فرد حتی فرصت یک پلک به هم زدن هم نداشته است. اینکه کسی بخوابد و اصلا بلند نشود هم فراوان بوده است. مثلا جوانی را آورده بودند که اصلا علت مرگش معلوم نشد. چند دقیقه سرش راگرفته بود و بعد هم فوت کرده بود. برای همین، مرگ را بسیار نزدیک میبینم.
سال1360 فرماندهی نیروی زمینی ارتش ایران را به عهده گرفت و عملیاتهای بسیاری را با منطقهای نظامی و حسابشده راهبری کرد. بااینحال هیچگاه داشتن تانک و تفنگ را ملاک پیروزی نمیدانست و همواره تأکیدش بر خداباوری بود. این فرمانده متعهد ۲۱فروردین۷۸ درحالیکه با خودرو شخصی بهقصد عزیمت به محل کارش از خانه خارج شده بود، هدف گلوله تروریست منافق قرار گرفت و به شهادت رسید.
آنطور که قدیمیها میگویند، در گذشته این مکان برای دفن کودکان استفاده میشده است و دیگر اموات در کنار ایوان طرق دفن میشدند تا سالی که وبا میآید.
محمود سالاری سابقه ۲ سال تحصیل در حوزه علمیه داشت و پیش از شهادت خیاط بود. شهید به روایت دوستانش برای اینکه جزو مدافعان حریم حضرت زینب (س) شود، مجبور شد از مدارک شناسایی برادری افغانستانی کمک بگیرد. شهید سالاری به هیچکدام از افراد خانوادهاش نگفته بود که به سوریه اعزام میشود. اما به گفته پدرش، ورزش را مدتی بود که بهطورجدی پیگیری میکرد.