بهشت رضا

قدیمی‌ترین بانوی غسال مشهد که هنوز مشغول به کار است
عذرا دولتی می‌گوید: شاید تعریف مرگ برای هر کسی متفاوت باشد و برای خودش یک زمان مشخص و یک نقطه پایان قرار داده باشد اما خانم دولتی آن را به اندازه یک پلک زدن نزدیک می‌بیند. می‌گوید: من مرگ‌های عجیبی در سن و سال‌های مختلف دیده‌ام که شاید فرد حتی فرصت یک پلک به هم زدن هم نداشته است. اینکه کسی بخوابد و اصلا بلند نشود هم فراوان بوده است. مثلا جوانی را آورده بودند که اصلا علت مرگش معلوم نشد. چند دقیقه سرش راگرفته بود و بعد هم فوت کرده بود. برای همین، مرگ را بسیار نزدیک می‌بینم.
فرماندهان خراسان از نگاه رزمندگان
سال‌1360 فرماندهی نیروی زمینی ارتش ایران را به عهده گرفت و عملیات‌های بسیاری را با منطق‌های نظامی و حساب‌شده راهبری کرد. با‌این‌حال هیچ‌گاه داشتن تانک و تفنگ را ملاک پیروزی نمی‌دانست و همواره تأکیدش بر خداباوری بود. این فرمانده متعهد ۲۱فروردین‌۷۸ درحالی‌که با خودرو شخصی به‌قصد عزیمت به محل کارش از خانه خارج شده بود، هدف گلوله تروریست منافق قرار گرفت و به شهادت رسید.
هویت خفته طرقی‌ها در قبرستان یک قرنی
آن‌طور که قدیمی‌ها می‌گویند، در گذشته این مکان برای دفن کودکان استفاده می‌شده است و دیگر اموات در کنار ایوان طرق دفن می‌شدند تا سالی که وبا می‌آید.
اعزام به سوریه با شناسنامه قرضی
محمود سالاری سابقه ۲ سال تحصیل در حوزه علمیه داشت و پیش از شهادت خیاط بود. شهید به روایت دوستانش برای اینکه جزو مدافعان حریم حضرت زینب (س) شود، مجبور شد از مدارک شناسایی برادری افغانستانی کمک بگیرد. شهید سالاری به هیچ‌کدام از افراد خانواده‌اش نگفته بود که به سوریه اعزام می‌شود. اما به گفته پدرش، ورزش را مدتی بود که به‌طورجدی پیگیری می‌کرد.
مادر شهید «مجید توکلی‌نژاد» با دستان خودش فرزندش را به خاک سپرد
شنبه برای وداع آخر با مجید به معراج شهدا رفتم، درست مثل همین روزها بود اواخر دی‌ماه 1365 در کش‌وقوس عملیات کربلای5. سر تا پایش را بوسیدم، می‌دانستم این آخرین بوسه‌های یک مادر بر صورت فرزندش است. می‌دانستم او امانتی از جانب خداست، پس روز خاک‌سپاری به داخل قبر رفتم و با دستان خودم امانت را به صاحبش پس دادم. این گوشه‌ای از خاطرات زهرا کشیک‌نویس رضوی، مادر شهید مجید توکلی‌نژاد است که از جگرگوشه‌اش برایمان تعریف می‌کند. فرزندی که آمدنش 23آذر 1345 و رفتنش 23دی‌ماه 1365 بود.
شهید حنایی را به خاطر یک اعتراض در تظاهرات کشتند
محمدعلی حنایی قهرمانی است که شجاعانه در مقابل ظلم پهلوی ایستادگی کرد و به شهادت رسید اما آن گونه که بایدوشاید موردتوجه قرار نگرفته و نامش در صفحات تاریخ انقلاب اسلامی مشهد گم شده است. دکتر جعفر حنایی، پسر این شهید انقلاب درباره او می‌گوید: آن زمان من هشت ساله بودم و معمولا همراه پدرم در بیشتر راهپیمایی ها حضور داشتم. در آن روز یادم است که من و مادرم، برخورد کوتاهی با ایشان در خانه مادربزرگم داشتیم و بعدها مادرم تعریف می کرد که آن روز پدرم گفته است: «جعفر را با خودت ببر؛ بهتر است در تظاهرات امروز حضور نداشته باشد.» گویی به پدرم الهام شده بود که قرار است آن روز به شهادت برسد.