شهید - صفحه 99

«حسین فولکسی» از کما تا شهادت
روایت مردان جنگ همیشه شنیدنی است، اما گاهی این قصه آن قدر پر غمزه و کرشمه است که چاره ای جز مات شدن در مقابلش نداری؛ گاه فقط رشک و حسرت برایت می ماند؛ گاه فکر می کنی صفحات افسانه ای دور را تورق می کنی و گاه می مانی چرا آن روزگار آن ها بودند و این روزگار تا این حد غریب اند و تنها. روایت سردار شهید محمدحسین بصیر، فرمانده شجاع گردان کوثر لشکر ٢١ امام رضا(ع) از همان روایت هاست.
ما افسانه نبودیم
سال‌های سال ادبیات و کتاب‌های منتشر‌شده در‌زمینه دفاع مقدس، با غلو و بزرگ‌نمایی، مقدس‌سازی و متمایز جلوه‌دادن رزمندگان همراه بود و در اکثر قریب‌به‌اتفاق این آثار، نقد شرایط موجود در جبهه، انسان‌های حاضر در جنگ و انتقاد از برخی رویه‌ها، شیوه مدیریت در جنگ و‌... به تابویی تبدیل شده بود که شکستنش کار آسانی نبود اما طی سال‌های اخیر از روایتگری صرف در این‌گونه آثار به ثبت تاریخ شفاهی رسیده‌ایم.
روایت ماندن؛ درباره سیده صدیقه سیدی اولین مامای شهید سلامت در مشهد
برادرم بارها بهش گفت اصلا فکر کن اخراج شدی... بیا بیرون. ولی خودش دوست داشت. می‌گفت اگر من نروم این همه زن حامله چکار کنند؟ من مسئول آن‌ها هستم... 3 ماما داشتند. یکی از آن‌ها قبل از صدیقه کرونا گرفته و رفته بود. می‌گفت اگر من هم بروم یک ماما با این همه زن باردار چه کند؟ می‌گفتیم لااقل درمانگاه را نرو، خسته می‌شوی. می‌گفت آن موقعی که کار نداشتم درمانگاه بهم کار داد، الان توی این وضعیت که پرستار نیست بگویم نمی‌آیم؟
 عبور از اروند وحشی
دو شب قبل‌از عملیات کربلای‌٨، از زانو تا کشاله ران حاج علی تفقد آسیب دید و در همین عملیات خمپاره‌ای در‌کنار پایش منفجر شد و از کف پا تا قفسه سینه‌اش جراحتی عمیق برداشت. در کربلای‌۵ هم بازوانش ترکش خورد و در یکی دیگر از حملات دشمن، هدف بمب‌های خوشه‌ای قرار گرفت و از ناحیه کمر و پشت گردن مجروح شد. او در کارنامه جانبازی‌اش چند بار شیمیایی‌شدن و چندین‌بار موج انفجار را هم به ثبت رسانده است. آثار آن روزها به‌گونه‌ای است که با کوچک ترین صدای بوق ماشین، روح و روانش آزرده می‌شود. از عوارض شیمیایی هم تنگی نفس برایش باقی مانده است.
هسته اولیه سپاه در مشهد چگونه شکل گرفت؟
پدرم در شهرک شهید ‌رجایی (قلعه‌ساختمان) فردی با‌نفوذ و معتمد مردم بود و من هم در‌جریان مبارزان انقلابی، پدرم را در مسجد جامع شهرک همراهی می‌‌کردم. همان زمان بود که با‌توجه‌به ناامنی‌‌های موجود، با همراهی تعدادی از روحانیون و افراد امین و تعدادی از جوانان تلاش کردیم پایگاهی مردمی در این مسجد ایجاد کنیم تا با ناامنی‌‌ها مقابله و مبارزات انقلابی را سامان‌دهی کنیم. عده‌‌ای از اهالی هم سلاح‌ شکاری داشتند و به ما پیوستند. ما هم تعدادی سلاح از تربت جام خریداری و آن‌ها را در یک کامیون جاسازی کردیم تا برای پشتیبانی مبارزات انقلاب در مشهد از آن‌ها استفاده کنیم.
از حفاظت بیت امام تا رشادت در «خیبر»
کارنامه حضور سردار شهید رمضان عامل در دفاع مقدس با فهرست بلند‌بالایی از عملیات‌ها گره خورده است. او پیش از این نیز در روزهایی که ضد‌انقلاب با هدف جبران کینه شکست در انقلاب، در لجاجت انتقام از مردم بود، اوایل سال۵٩ به افتخار خدمت حفاظت از بیت امام‌خمینی(ره) در جماران رسیده بود. در طول دوران دفاع مقدس همواره از او به‌عنوان یکی از بهترین‌های حوزه اطلاعات و عملیات، طراحی عملیات و فرماندهی گردان‌ها و یگان‌های خراسان در سال‌های ۵٩ تا ۶٢ یاد می‌شد.
 انگشتری که شناسنامه یک پیکر شد
سیاهه بلندبالایی از اقدامات و سازندگی‌هایش در دوران دفاع مقدس، از او چهره شاخصی ساخت که تا سال‌ها پس‌از شهادتش همچنان به یادگار مانده است. سردار حمیدرضا شریف‌الحسینی، شغل معاون وزیر را نپذیرفت تا همچنان در جبهه حضور داشته باشد. او در کارنامه پربار خود منشأ خدمات بسیاری بود؛ از ساخت پادگان و جاده گرفته تا بیمارستان و پل و ده‌ها اقدام عمرانی دیگر در جبهه و مناطق عملیاتی.