شهید

شهادت روی خط مرزی
لباس رزم پوشیدند و راهی شدند. با هزاران امید و در همه دوران خدمت منتظر بودند که خاطره های خوب و دوستی های همیشگی را با خود سوغات بیاورند. فرقی نمی کرد چندماه خدمت باشند یا کادر چندساله. مادر، پدر و خانواده ای چشم به راه داشتند در شهرشان. می توانستند نقطه دیگری از کشور خدمت کنند یا در شغل دیگری. می شد آن روز، آن حادثه رخ ندهد و با آسودگی به خانه برگردند اما درگیری با اشرار و متجاوزان رخ داد و همه چیز خیلی زود تمام شد.چه کسی باور می کرد چشم های منتظر نزدیکانشان روزی به عکس تابوتِ روی دوش هم رزمانشان بیفتد.
 بهشتیان «بهشت ثامن الائمه(ع)»
امروز سوای قبور موجود در گوشه گوشه حرم، در حریم آن، سه زیرزمین به نام «بهشت ثامن الائمه (ع)» داریم. هر سه این آرامستان ها پس از پیروزی انقلاب و به دلیل تقاضای زیاد برای دفن در حرم مطهر رضوی احداث شده اند؛ بهشت ثامن الائمه (ع) یک در طبقه زیرین صحن آزادی است، بهشت ثامن الائمه (ع) دو در طبقه زیرین صحن قدس و بهشت ثامن الائمه (ع) سه در طبقه زیرین صحن جمهوری اسلامی.
عاشقانه‌های یک قرار هفتگی
چند سالیست که پویش چهارشنبه‌های امام رضایی یا همان طرح «معین‌الضعفا» حال وهوای عجیبی به شیفتگان امام رضا(ع) داده است. پویشی که همه تلاش می‌کنند در لابه‌لای مشکلات روزانه خدمتی به دلدادگان امام رضا(ع) به‌ویژه سالمندان کنند.مدیریت حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس ارتش در خراسان رضوی نیز تصمیم گرفت به برکت نام‌گذاری روز زیارتی امام رضا(ع) در روزهای چهارشنبه علاوه‌بر سرکشی از خانواده شهدا و تکریم والدین شهید ان، خانواده شهدا را به زیارت امام رضا(ع) ببرند و ساعاتی به یادماندنی را برایشان رقم بزنند.
زن‌ها کجای جنگ ایستاده بودند؟
در سال‌های دفاع مقدس، کار سخت مردان، جنگیدن بود و کار دشوار زن‌ها دل‌کندن؛ دل‌بریدن از همسر، فرزند، برادر، پدر... . چه دل‌هایی که از دیدن جنازه مثله‌شده عزیز خون شد! جز این‌ها بسیاری از زن‌ها خودشان را تاحدامکان به فضای جنگ کشاندند. آن‌ها یا برای همراهی با شوهر، در مناطق جنگی ساکن شدند یا در آغاز جنگ، رویاروی دشمن ایستادند.روایت‌های این زنان از روزهای دفاع مقدس، حقیقت سیاه جنگ را برهنه‌تر می‌کند و روایت‌های کامل‌تری از این رویداد تلخ فراموش‌نشدنی، پیش روی ما می‌گذارد.
وقتی در و دیوار شهر با ما حرف می‌زنند
مشهد بعد از تهران، جزو اولین شهرهایی بود که دیوارهای کوچه‌ها و خیابان‌هایش با یاد شهدا زنده شد. حالا که روی بیش‌از صد دیوار شهر، تصویر شهدا نقش بسته است، بیش از هرزمانی می‌توان به درستیِ تصمیم دهه 60 و 70 پی برد. امروز دیوارهای شهر رنگ دارند، نقش دارند و از همه مهم‌تر اینکه هویت دارند.
مردم ستون جنگ بودند
مردم در جنگ حاضر بودند. جنگ متعلق به آن‌ها بود انگار. آن‌ها جایی سرباز بودند و جایی فرمانده. جایی رزمنده بودند و جای دیگر مدافع. همه‌چیز بر گُرده آن‌ها می‌چرخید تا درکنار نیروهای ارتشی بایستند و دفاع از مرزوبومشان را پیش ببرند؛ دفاعی مقدس از کشوری که برای حفظ هر متر از آن، خونی بر زمین ریخت و پیکری بر زمین افتاد. چهره جنگ برای ما، چهره مردمی بود که آموخته‌اند با جانشان از میهنشان دفاع کنند؛ گاهی اشک بریزند و گاهی بخندند.
گریز به خط مقدم/ راهکارهای نوجوانان برای اعزام به جبهه
داستان نوجوانان در حماسه هشت‌ساله، داستانی شگفت‌انگیز است. اعداد و ارقام آن‌قدر بزرگ است که نمی‌‌توان به‌همین‌راحتی از کنارش عبور کرد و آن را نادیده گرفت. جنگ که مردان خانواده، برادرهای بزرگ‌تر و پسرهای فامیل و همسایه را به جبهه کشاند، مادران را مضطرب کرد و نقش نان‌آور به آن‌ها داد، روی نوجوانان خانه نمی‌توانست بی‌اثر باشد. پسرهای کوچک خانه هم که هنوز محاسن به صورتشان ندویده بود، دنبال نقش در این دفاع گسترده بودند. آن‌ها نمی‌توانستند بنشینند و نگاه کنند. همین شد که داستانی مکرر در محل‌های ثبت‌نام و اعزام شکل گرفت.