کوچه لادن7 بخشی از محله اقبال است. در سیر تاریخی شهر مشهد این معبر تا سال1365 جزو محدوده شهری محسوب نمیشد و بنیان آن از اواخر دهه60 بنا شده است. این معبر با داشتن کاربریهای مذهبی، فضای سبز و تجاری، پای اهالی را به این محدوده باز کرده و برای مرکز محلهبودن بافتی مستعد است. کوچه لادن7 از بولوار لادن آغاز میشود و به سبب معابر بههمپیوسته تا محله اقبال امتداد دارد.
مؤذنی، مکبری و قرائت قرآن فقط بخشی از فعالیتهای امیر سیزدهساله است. نوجوان محله چهنو که علاقهاش به تلاوت قرآن از همان دوران کودکی نمایان میشود. پدر متوجه این علاقه میشود و او را با خودش در جلسات قرآن همراه میکند. استعداد امیراشکان میری در همین جلسات هفتگی و خانگی باعث میشود چند سال بعد در چهلمین دوره مسابقات قرآن، عترت و نماز مقام اول را در سطح ناحیه5 کسب کند.
خیابان صاحبالزمان(عج) یا دانشگاه3بیش از یک دهه پیش معبر کم عرضی به نام «مشاق» بود به گفته کاسبان قدیمی، از میدان صاحبالزمان تا ابتدای این معبر فقط هشت مغازه بود. وقتی هوا تاریک میشد، مغازهدارها سر شب به خاطر نبود رفتوآمد و روشنایی کافی، کار و بارشان را تعطیل میکردند.
سمتوسوی فعالیتهای مسجد قائم(عج) به تربیت نسلی غیور و آزاده معطوف است و هنوز هم ادامه دارد. این مسجد در سال 1336تأسیس شده است و کانون و پایگاه بسیجش طی سالهای اخیر مقامهای مهمی در سطح کشور به دست آورده است.
در حال حاضر نزدیک به 400کودک و نوجوان جذب برنامههای این مسجد شدهاند. باشگاه ورزشی، کتابخانه، استودیوی چندرسانهای، پایگاه بسیج خواهران و برادران از امکانات این مسجد است.
آنطور که آقای ایمانی، از قدیمیهای کوچه، میگوید: بیشاز صدسال قبل بیشتر ساکنان کوچه یزدی بودند. آن زمان چون این کوچه نسبت به کوچههای مجاورش آفتابگیرتر بود، آنها نام آفتاب را روی آن گذاشته بودند. البته این کوچه امروز بهنام شهید محمدآبادی خوانده میشود.
خیابان توس70 از نظر وجود کاربریهای اصلی همچون مذهبی، آموزشی، درمانی، فضای سبز و ورزشی در وضعیت مناسبی قرار دارد. وجود تمام کاربریهای مورد نیاز شهروندان در این محدوده با عملکرد محلی، مجموعهای سازگار را ایجاد کرده که بهویژه جوانان و دانشآموزان و کودکان را به خود جلب کرده و مرکز محلهای پویا و زنده را در تمام ساعات شبانهروز رقم زده است.
زمانی که ایده راهاندازی کارگاه سمنوپزی به ذهنش میرسد، هیچ سرمایهای در بساط ندارد که بتواند مواد اولیه را تهیه کند، اما باز هم نمیگذارد ناهمواریهای راه، او را از مسیر منحرف کند. یکمیلیون تومان وام میگیرد و با همان مبلغ مقداری گندم، بادام و آرد گندم را تهیه میکند؛ «خیلیها میگویند با دست خالی نمیشود کاری را شروع کرد، اما من اینکار را انجام دادم. کارگاه کوچک سمنوپزی ما خیلی زود به درآمدزایی رسید و من مبلغی را که وام گرفته بودم، در اقساط پنجاههزارتومانی برگرداندم.»