مسجد

ترمینال انبارها!
از کوچه میرزاکوچک خان٣ تا حرم مطهر رضوی حدود ٣کیلومتر راه‌ است و اگر کسی با چشم‌های خودش نبیند، باور نمی‌کند چنین جایی در قلب مشهد وجود داشته باشد؛ کوچه‌ای که در قرق انبارهای بزرگ ضایعات و لوازم خانگی است، زمین‌های افتاده و خانه‌هایی که با دیوار راه‌آهن محصور شده و گودال‌هایی که یادگار زندگی کارگران کوره‌ آجرپزی‌ است.این خیابان بین قدیمی‌های محله به حسین‌آباد کرمانی‌ها و قائنی‌ها معروف بوده که بعدها به‌واسطه وجود درمانگاه حضرت ابوالفضل و مسجد ی به همین نام به کوی ابوالفضلی تغییر نام پیدا کرد. کوی ابوالفضلی یا همان میرزاکوچک خان٣ اکنون بخشی از محله سجادیه است.
کلاسی با زنگ‌های مختلف
اهالی محله فاطمه هنرمند گلشن را به عنوان جوان فعال اجتماعی، فرهنگی و مذهبی محله امیرالمؤمنین(ع) می‌شناسند. او مسئول فرهنگی پایگاه بسیج ریحانه النبی(س) در مسجد حضرت ابالفضل العباس(ع) و مربی کودکان این پایگاه است. فاطمه خانم توانسته در دو سال گذشته مربی خوبی برای 40کودک محله‌اش باشد و از طرف ناحیه مقاومت بسیج میثم به عنوان مربی برتر تجلیل شود.
«پیله‌وران» و «کفش‌دوزان»، مالکان قدیمی یک کوچه
خبری از ساختمان‌های بلند نیست. از آن کوچه‌هایی است که آدم را یاد عبور چرخ‌وفلکی‌های گذشته می‌اندازد. قدوقواره و رنگ خانه‌ها با هم هماهنگ نیست و به قولی هرکس ساز خودش را زده است. مردی که رهگذر است و سن‌وسال‌دار، می‌گوید: بیشتر ساکنان این کوچه از روستای استاد قوچان هستند.
اصلاح به سبک شاه‌غلام
غلام عباس کیهانی‌منش آرایشگر قدیمی محله پورسینا است که حالا آرایشگاهش چند وجب بیشتر جا ندارد، همه محله قبولش دارند و همیشه خدا مشتری دارد. او چند سالی است که عضو پایگاه شهید کاوه این محله شده و کار افرادی را که از طرف پایگاه معرفی شوند رایگان راه می‌اندازد.
تکواندوکارِ روان‌شناس محله پورسینا دغدغه استعداد‌های هرز رفته را دارد
امیرمحمد دلیر از شانزده‌سالگی می‌شود مربی بچه‌های محله پورسینا و آشپزخانه مسجد می‌شود باشگاه تمرینشان. او در مسابقات استانی مقام اول تکواندو را کسب می‌کند. بعد هم مربیگری تیم تکواندو دانشگاهشان را برعهده می‌گیرد و تیم را تا سطح کشوری جلو می‌برد. حالا مدرک کارشناسی تربیت بدنی را گرفته است و در رشته روان‌شناسی تربیت‌بدنی در مقطع کارشناسی‌ارشد مشغول به تحصیل است.
همه چیز از مسجد «توکلی» شروع شد
پدرم حاج علی‌اصغر، قاری قرآن است و به همین دلیل همیشه در خانه ما صوت قرآن پخش می‌شد و فضای منزل معطر از آن بود. مادرم نیز در زمان بارداری بسیار قرآن می‌خواند. سال 76در محله طبرسی به دنیا آمدم. بعد از تولدم باز هم نوای قرآن در خانه ما شنیده می‌شد. در چنین شرایطی قد کشیدم. به خاطر دارم در شش سالگی در یک جلسه قرآن خانگی سوره تبت را در حضور دیگران تلاوت کردم. پدرم وقتی علاقه و اشتیاقم را دید من را در شش‌سالگی نزد آقامصطفی و حاج محسن کارگر برد و از آن‌ها خواست تا قرائت قرآن را یادم دهند.
«چهار کوچه»، قلب تپنده بحرآباد
امام هادی 3 معروف به چهارکوچه قلب «بحرآباد» یا همان «بهرآباد» یا به بیان بهتر «بهارآباد» است. از چهار سمت آن کوچه‌هایی منشعب می‌شد و به همین دلیل به آن «چهار کوچه» می‌گفتند. در قدیم اینجا مظهر قنات بحرآباد و محل ارتباطات اجتماعی مردم به‌ویژه زنانی بوده است که هر روز برای برداشت آب و شست‌وشو می‌آمدند. «چهار کوچه»همچنین محل تولد اتفاقات انقلاب و نیز اتفاقات مهم تاریخی در منطقه بحرآباد بوده است.