در این روزهای کرونایی مشاغل بسیاری آسیب دیدهاند و کسب و کارهای بسیاری از افراد تعطیلشده و این بیکاری و تعطیلی تبعات زیادی برای خانوادهها به همراه داشته است. همین دغدغهها باعث شده است رابط کسبه شورای اجتماعی محله مهدیآباد که دستی به خیر دارد و اجازه نمیدهد خانوادههای نیازمند در این محدوده گرسنه سر بر بالین بگذارند، روند حمایت از خانوادهها را با کمک خیران در دوره کرونا افزایش بدهد.
از میان انبوه مغازههای حاشیه خیابان مصلی که بگذری، به کوچهای برخورد میکنی که ورودی آن، ساختمان بزرگ و قدیمی است با حیاطی که نردههای سبز رنگ و رو رفتهای آن را احاطه کرده و به گفته ساکنان محله، زمانی پاسگاه یا کلانتری شماره5 مشهد بوده است. کوچه مصلی16 برخلاف دیگر کوچههای خیابان قدمتدار مصلی که مملو از مغازهها و بنگاههای تجاری و انبارهای مواد غذایی است، هنوز چیدمان یک محله مسکونی را دارد؛ یعنی در آن هم مسجد و حسینیه است، هم مجتمع آموزشی و زمین ورزشی. خانهها هم شکل و شمایل سنتی خود را حفظ کرده است.
رسالت33 خیابان بزرگی است که روی تابلوی ورودی آن «المهدی شرقی» حک شده است، اما بیشتر اهالی آن را به نام بیستمتری المهدی میشناسند. نام عجیب محله خیرآباد که این خیابان هم جزو آن میشود، کنجکاومان میکند که درباره وجه تسمیه آن بپرسیم. بیشتر پاسخها شبیه هم است؛ اینکه در قدیم که محله حالت روستا داشته، فردی زمینها را خیرات میکرده و اسم روستا خیرآباد شده است.
کارکردن و تمرین با گروه سنی کودکونوجوان خاطرات ماندگار و شیرینی را برای آدم رقم میزند، اما آسان نیست و صبر و حوصله زیادی میخواهد. حوصلهای که در صدای آرام و پرطمأنینه حمیدرضا نجار موج میخورد . جوان سیسالهای که بعد از گرفتن دیپلم، رو به تواشیح و مداحی آورده و پس از چندسال تمرین تصمیم گرفته است به عرصه سرود قدم بگذارد و آموختههایش را در اختیار دیگران بگذارد و بهصورت کاربردی از آن استفاده کند. حالا خودش سرپرست گروه سرود نوجوانان «سوره» در محله عباسآباد است.
سید دانیال حسینیکارگر ماجرای جذب قلدر محله را اینگونه روایت میکند: یک درگیری لفظی اتفاق افتاد. در همین حین خادم پیر مسجد که شاهد این ماجرا بود از مسجد بیرون آمد و چون اکبر قلدر را میشناخت از او خواست که با او به داخل مسجد برود. بعد از نیمساعت اکبر بیرون آمد و به نوچههاش گفت: بچهها من میخواهم به سید دانیال در نصب پرچمهای ماه محرم کمک کنم. اگر شما هم هستید بسما.... نوچهها هم که جرئت نه گفتن نداشتند قبول کردند. بعد از این ماجرا او به هیئت نوجوانان محله احمدآباد پیوست و خالصانه به هیئت کمک میکرد و تحول زیادی در اخلاق و رفتارش به وجود آمد و هنوز هم رابطه دوستیمان ادامه دارد.
«محمد اسماعیل انصاری» 85ساله بازنشسته ارتشی است که دل بزرگی دارد و تمام تلاش خود را میکند تا اگر دست کمکی به سوی او دراز میشود، این دست را خالی بازنگرداند. او چند وقتی است که طبقه پایین منزل مسکونی خود را رایگان در اختیار افراد کم بضاعت قرار میدهد تا از این طریق در شرایط کنونی که مبالغ اجارهبها برای بسیاری از افراد کمرشکن است، به آنها کمکی کرده باشد.
به ما گفتند ترکیب کلر و وایتکس برای ضدعفونی کردن خوب است. رفتیم سراغ یکی از کشاورزهای قدیمی محله و موتور سمپاشش را قرض گرفتیم و شروع کردیم به ضدعفونی کردن خیابانها. هر سه چهار روز یکبار ماشین را راه میانداختیم و همهجا را ضدعفونی میکردیم. اشتباه نکنم فقط بچههای ما 9 بار کل نهضت و یوسفیه را گندزدایی کردند. جاهایی هم که ماشینرو نبود بچهها با سمپاش دستی میرفتند. آنطور که به آمار دادند، شیوع کرونا در یوسفیه کم بود.