هادی خوشدل اولین خیاط جاده سیمان و یک جورهایی جعبه سیاه این محدوده است که در حافظهاش تصویری روشن از تاریخ ۵۰-۴۰ سال قبل این محدوده دارد.
قدیم کار خیاط ی در مشهد سکه بود. آن زمان مردم پوشیدن لباس بازاری را بد میدانستند و لباسهای موردنیازشان را به خیاط سفارش میدادند.
هیچ تصویری از چهره مادرم نداشتم، تنها رابط بین من و مادرم، یک دست لباسی بود که هرسال از مشهد برایم میفرستاد، فقط میدانستم که او مجاور و همسایه امام رضا (ع) است.
خیلی دوست داشتم دکتر شوم. درسهایم خوب بود و کنکور هم رتبه کمتر از ۶ هزار آوردم، اما نشد که بشود. تازه انقلاب شده بود و بازار روپوش اسلامی رونق داشت.
زینب الله دوست، بانوی هنرمند و کارآفرین، ساکن محله احمدآباد است. خانمهای بسیاری در کارگاه خیاط ی او آموزش دیدند و با گرفتن وام و خرید چرخ خیاط ی مشغول به کار شدند. او سال1399 موفق به کسب مقام اول دوره نهم کارآفرینان کشور شد.
سید علی عسکری پیرمردی که شش دهه از عمر هشتادودو سالهاش با دوختودوز عجین بوده و اگر چشمانش یاری کند، هنوز قصد بازنشستگی ندارد.سید مثل خیلی آدمهای همنسلش از درس و مدرسه دلزده بود و خاطره خوشی از معلم، ناظم و ترکههای انار نداشت. این میشود که سوم دبستان کتاب و دفتر را میبوسد. شاگرد این حجره و آن حجره میشود تا اینکه بالأخره در ده، یازدهسالگی در مغازه پیراهندوزی «حسین ماه» در خیابان خسروی کنار مسجد بناها پاگیر میشود. میگوید: نوجوان بودم که مرحوم پدرم من را مغازه اوستا خیاط ماهری در خیابان کج گذاشت. آنزمان به خیابان خسروی خیابان کج میگفتند.
علی زارعی میگوید: اوایل که لباس مجلسی زنانه میدوختم روی دیوار برای خودم تبلیغات میکردم. بعد که کارم را به تعمیرات اختصاص دادم خجالت میکشیدم تبلیغات بنویسم. به خواهرم که با او کار میکردم میگفتم زشت است بنویسم تعمیرات. مشتریهای تعمیرات خیلی زیاد بود، طوری که در بعضی ایام مثل شبهای عید، پشت در مغازه صف میکشیدند. آنزمان بیشتر لباسهای نو را میآوردند و برایشان اندازه میکردم.