سحر نجفزاده، دانشآموز سال یازدهم مدرسه مصلینژاد، از آن دست بچههایی است که بیکار نمینشینند و بیهوده گذراندن اوقات برایشان معنایی ندارد. در رشته ریاضی تحصیل میکند، در آزمون المپیاد زمینشناسی قبول میشود، فرازهایی از صحیفه سجادیه را حفظ است و ورزش و هنر را در کنار دیگر کارهایش قرار داده است.
مهمترین ویژگی کاریاش را رشد همه دانشآموزان در کنار هم میداند، اینکه همه با هم به پیش بروند، خطشان خوب باشد و نمراتشان سطح بالا. میگوید: اگر کسی در درسی ضعف داشت، همه با هم به او کمک میکردیم تا مشکلش را حل کند. این دو ویژگی آقای توکلی، یعنی مهربانی و قاطعیت، دست به دست هم میدهند تا بیشتر دانشآموزان به حضور در کلاس او علاقه داشته باشند. با خنده میگوید: 10 سال پیش، معلم پیشدبستانی بودم و 43 دانشآموز داشتم و دانشآموزانم هیچگاه از امتحان هراس نداشتند.
وقتی آتش به جان مدرسه افتاد، معلم مدرسه خودش را به دل آتش زد، با اینکه می توانست در همان لحظات اولیه از مهلکه جان به درد ببرد اما در میدان ماند و برای نجات جان دانش آموزان مدرسه و کسانی که خودشان را به صحنه آتش سوزی رسانده بودند، تا آخرین لحظه سوختن و از پا افتادنش تلاش کرد.
محمدتقی میرحافظ که معلم خیلی از بزرگان مشهد و شخصیت های برجسته در کلاس اولشان بوده است. معلم آیت الله سیدابراهیم رئیسی، رئیس جمهور کشورمان، در کلاس اول نیز بوده است.
احمد حاتمی خیّر و سازنده مجتمع ورزشی المهدی(عج) است. کسی که پیش از این هم مدارسی در حاشیه شهر ساخته است.
آسمان همیشه برای انسان جذاب بوده است. چه روز، آن گاه که ابرها در آن می رقصند و چه در شب که ستاره ها بر سقف زمین سوسو می زنند. «انگاریوم» گویی قرار است که ما را به این دنیای عجیب و با شکوه ببرد. قرارمان یکی از همین شب هاست تا جای آسمان خدا به سپهر سه بعدی بشرساز چشم بسپاریم و دل بدهیم تا گوشه ای از شکوه کائنات پیش چشمانمان گشوده شود؛ جایی که روی پرده 360درجه انگاریوم که در پهنای 11متری پیش چشمانمان گسترده شده است، می فهمیم که زمین چه تنها به حیات خودش در بی نهایت هستی ادامه می دهد و ما چقدر کوچکیم.
اکرم منتظرینیا مدیر دبیرستان اعطایی میگوید: بهنظرم یکی از دلایل جذب دانشآموزان این است که دبیر بتواند ارتباط دوستانهای درست مانند ارتباط مادر و فرزندی با آنها برقرار کند. دوست بودن بهترین راه ارتباطی است.
هیچ وقت فراموش نمیکنم آن زمان که مادرم را از دست داده بودم تمام مسئولیتها بر دوش من و خواهرم بود هر بار که به دبیرم میگفتم «من نتوانستم درس بخوانم» ایشان با لبخند میگفتند «دختر گلم هنوز وقت داری. نگران نباش» صحبتهایش به من آرامش میداد. همان ارتباط و محبتی را که دیدم سرلوحه زندگیام قرار دادم و از همان شیوه برای دانشآموزانم استفاده میکنم.