کامیاب تا یک جایی از جهان تصمیم میگیرد خبرنگار باشد و به یکی از خبرنگارهای جسور روزگار خودش تبدیل شود، اما از یک جایی میایستد و در مسیرش تجدیدنظر میکند. او اینبار به سراغ کاری میرود که با خبرنگاری زاویهای 180 درجهای میسازد، با این حال از این تغییر مسیر ناگهانی نمیهراسد. کامیاب راننده ماشین سنگین و سپس موزع آرد روستایی میشود تا از دنیای سیاست و خبر فاصلهای همیشگی بگیرد.
از سیزدهسالگی شاگرد یکی از بهترین پرچمدوزهای مشهدی شد، اما هرگز فکر نمیکرد دست سرنوشت چه برایش رقم خواهد زد. فکر میکرد قرار است پرچمدوز سادهای باشد، اما اتفاقات جالبی در مسیر زندگی او قرار گرفت. اتفاقی مانند خودنمایی هنر گلدوزیاش بر گلدستههای حرم حضرت رضا(ع).
عباسعلی کمالی که 77بهار از زندگیاش میگذرد از ابتدای انقلاب در محله بهشتی ساکن است و هر روز صبح برای ورزش به بوستان کوهسنگی میآید. او بانشاطتر از بسیاری از جوانانی است که در اطرافم میبینم و میشناسم. آنقدر او را در بوستان دیده وبا یکدیگر سلام و علیک کرده ایم که اکنون با یکدیگر دوست شدهایم.
گلایه شهروندان از پمپ بنزین انتهای خیابان شهید نامجو و ترافیک پمپ گاز انتهای خیابان ثامنالائمه است. برخی از آنها بهاندازهای شاکی هستند که چیزی از بمب ساعتی کم ندارد و چهبسا ممکن است زودتر از پمپها حادثهساز شوند.
خانواده ساعیها در طرق که اکنون بیشتر به نام شهیدشان معروف هستند، پیشتر به نام صابونپزها شناخته میشدند. خانوادهای که صابونپزی خانگی و سنتی نسل به نسل در میان زنان آن گشته است تا به حاجیه خانم علیتنه، مادر شهید ساعی، برسد. تا پیش از اینکه صابونهای صنعتی در میان مردم رواج پیدا کند هرکس در طرق صابون میخواست خانواده صابونپزها را میشناخت. مهارتی که حالا به یکی از فامیلهای دورشان رسیده است تا همه مادر محمد را در طرق به صابونهایش بشناسند.
بنای تاریخی «منبع آب خردو» در کوچه سیابان بعد از دستور دولت وقت و ساختش توسط سازمان آب مشهد، با تصمیم مسئولان استانی در نزدیکی قبرستان خردوی مشهدیها نصب شد.
بازارچه وقفی این کوچه به نام بانیاش، یعنی حاجآقاجان، شناخته میشود و مهر خورده است. بعضی قدیمیها هم آن را به نام «آقبابا»میشناسند. حاجآقاجان ملاک بزرگ نوغان بود که در اواخر دوره قاجار بهواسطه هنر و اعتبار فامیلیاش با دربار و همچنین با مهربانی و دست خیرش در نزد مردم بسیار محبوب بود.