ناصرالدین شاه قاجار دوبار عزم زیارت میکند و در هر دو نوبت، شرح این پابوسی را مینویسد؛ شرحی که درقالب سفرنامه است، اما در روزنامهای به نام «اردوی همایون» چاپ میشود.
کوچه چهل پایه روزگاری بهعنوان میانبر چهارباغ به بازار سرشور، رونق داشت، اما این روزها بدون سکنه دائمی است.
روزنامه «نوبهار» در محرم سال ۱۳۲۹ قمری در گزارشی مینویسد: «مردم در مجالس تعزیه اباعبدالله (ع) بهجای قند و چای، قهوه با عسل مینوشیدند.»
ناصر دیانتی کلیددار تمام صندوقهای زرد کنار خیابانهای محله آبوبرق بوده است آن هم زمانی که کار و زندگی مردم با پست و همین صندوقهای زردرنگ کنار خیابان گره کوری داشت.
زمان ممنوعیت عزاداریها هم جایی مخفیانه به نام «منبرخانه» بود که مردم آنجا میرفتند و عزاداری میکردند. مثل منبرخانه مرحوم آقای شاهرودی در کوچه «زمرد».
اطعام عزاداران در ایام محرم و صفر در خراسان و مشهد در دوره قاجار رواج پیدا میکند و شامل انواع حلوا، پلو و آشهای مختلف میشده است.
اسماعیل امکانیمقدم، عمری را به آهنگری گذراند، اما آنچه او را سخت کرده بود، آهن و آهنگری نبود؛ بیکسی و تنهایی بود. آهن، تنها سهم او از زندگی بود. دستهای گرم او از هر ورق آهن سرد چیزی میساخت.