حقیقت این است که «هیچ» خانهای را نه در روستای پاژ و نه در هیچجای دیگر نمیتوان به فردوسی بزرگ نسبت داد؛ زیرا هزار سال از زمان حیات فردوسی میگذرد و اکنون دیگر نشانی از خانههای آن زمان باقی نمانده است.
سیل هولناک سال ۱۳۲۹، عملا بخشهای بزرگی از محله عیدگاه و پایینخیابان را از بین برد و نیروهای نظامی برای مهار بحران، وارد عمل شدند.
من جزو اولین کسانی هستم که اوایل سالهای ۵۰ به اینجا آمدم. یک جاده از مردارکشان به سمت شهر میرفت که آن هم مالرو بود. یعنی اصلا آن زمان ماشینی وجود نداشت که بخواهد به این قسمت بیاید.
روزنامه اطلاعات مینویسد: دهها نفر نامه مینویسند یا تلفن میکنند که ما حاضریم قلب خود را دراختیار پروفسور برنارد بگذاریم تا برای پیوند به انسانهایی که در آستانه مرگ قرار دارند، مورد استفاده قرار گیرد!
پهلوانبرات محمدی و همسرش طاهره فرزانه از قدیمیهای مردارکشان هستند. آنها برایمان از زمستانهایی میگویند که تنها سرگرمی اهالی شاهنامهخوانی و خواندن قصه حسن کرد شبستری بود.
سکینهجبلی در نامهای به وزارت معارف مینویسد: مدت مدیدی است که شغل قابلگی را دارم و از طرف بلدیه جلوگیری شده است که باید تصدیق داشته باشید و داوطلبان باید بر طبق مقررات در مدرسه قابلگی تحصیل کرده باشند. من در این مدت بیست سال، یک نفر شاکی ندارم.
محمدعلی پوروکیل که کارش قلع اندود کردن قابلمههای مسی است میگوید: بعضی از مشتریها حالا که خاصیت مس را فهمیده تصمیم گرفتهاند دوباره قابلمههای مسیشان را سفید کنند.