اینجا کودکان فقط هزینه عضویت را برای فعالیتهای کتابمحور پرداخت میکنند اما استفاده از کارگاههای تخصصی شهریه دارد که نسبت به آموزشگاههای آزاد کمتر است.
گزارش پیش رو نیم نگاهی دارد به داستان زندگی کارآفرینان مشهدی که برخی از صفر شروع کردند برخی سعی کردند با هرآنچه پیش رویشان قرار دارد طرحی نودراندازند و برخی نیز از شکستهایشان درس گرفتند و قدم در راهی نو گذاشتند که از قضا برای آنها همان سرمنزل مقصود بود. برخی نیز همان نقطه ضعفشان را تبدیل به نقطه قوتی برای تولید و کارآفرینی کردند. در حقیقت کارآفرین با راهاندازی کارهای بزرگ و کوچک، به اطرافیانش فرصت شاغل بودن و درآمدزایی میدهد. با ما همراه شوید تا کارآفرینان موفق مشهدی را بهتر بشناسید.
رضا بقایی قرائت قرآن را برای عاقبت به خیر شدن و زندگی درست کافی نمیداند و معتقد است باید در این مسیر افرادی که به سمت تلاوت قرآن میروند عامل به قرآن هم باشند.قرائت قرآن و فعالیت قرآنی برای زندگیام برکات زیادی داشته است و نکته مهم این است برای اینکه انسان کاملی باشیم، تلاوت و خواندن قرآن کافی نیست.
از همان اول دبستان با حمایتهای پدر و مادر و تشویق معلم و مدیر مدرسه قرائت و حفظ قرآن را شروع میکند. حالا 17جزء قرآن را از حفظ است. در مسابقات زیادی شرکت کرده و جوایز استانی دارد. زهرا رضایی دانشآموز پایه یازدهم در رشته علوم انسانی است. خودش میگوید: از کودکی پدر و مادرم من را تشویق به خواندن و حفظ قرآن میکردند. ابتدا علاقهای به شرکت در مسابقات قرآنی نداشتم چرا که استرس زیادی به من میداد اما به مرور و با کسب تجربه این اضطراب کم شد.
10سالی میشود که انگشتان هنرمند «سمیه مؤیدی» آثار زیبایی خلق میکنند. شنیده بودیم او در هنرهای مختلف بهویژه «معرق» برای خودش استادکاری ماهر است. قابهایی که به در و دیوار خانهشان آویزان شده بود این نکته را تأیید میکرد. سمیه در انباری خانهاش، کارگاهی نقلی و دنج برای خودش دست و پا کرده و با ابزاری که دارد از میزناهار خوری ششنفره و تابلوهای معرق تا زیورآلات چوبی را ساخته و تحویل مشتریان میدهد. البته معرق تنها هنر سمیه نیست و چرمدوزی و جواهرسازی هم از دستش برمیآید.
آنطور که خودش گفته است، به بازیگری از همان دوران کودکی علاقه داشت. حدود ۱۵ سالگی به پیشنهاد برادرش، سعید، به کانون «ادب و هنر» در کوچه باغ عنبر میدان شهدا معرفی شد. آنجا کلاس بازیگری برای دانشآموزان راه انداخته بودند. در زیرزمین کلاس برگزار میشد و آهنگ «آفتاب مهربانی» از محمد اصفهانی هم پخش میشد. نوجوانان مشغول گرم کردن بدن برای شروع کلاس بدن و بیان بودند. بالاخره هم آموزش دیدند و هم نمایشی به کارگردانی آقای کریمی به نام «خط سرنوشت» را نهایی کردند. این نمایش یکبار روی صحنه رفت و دو نفر تماشاچی داشت. همین و دیگر هیچ! کارش از اینجا شروع شد.
گاهی معلمها فقط همان شیوه سنتی را یاد دارند و با همان روش خشک قدیمی میخواهند درس شیرین شیمی را به بچهها آموزش دهند که قطعا نتیجه خوبی ندارد. در بسیاری از مباحث کلاس، بچهها خود شیمی را بلد هستند ولی در بخش ریاضی و حل مسائل اشکال دارند. من فکر میکنم ایراد در آموزش ریاضی دبستان و پایه است. احساس میکنم بچهها از ریاضی میترسند و ارتباط برقرار نمیکنند. روش تدریس در جذب بچهها به یک درس خیلی مؤثر است. با اینکه شیمی در ظاهر درس سختی به نظر میرسد اما شاگردان من با عشق و علاقه این درس را میخوانند.