جشنواره

تنیدن عشق در دار قالی
میترا مرامی، یکی از دانش‌آموختگان رشته صنایع دستی، گرایش بافت فرش دست‌باف در دبیرستان راه‌نور است. او با اینکه تنها 20سال دارد، چندین بار در رقابت‌های کشوری «بافت فرش» و «بافت زیلو» رتبه برتر را به دست آورده و از بافنده‌های متبحر بولوار شاهنامه و محله چهاربرج به حساب می‌آید. او سال 97 در جشنواره کشوری هنرهای تجسمی که در استان چهارمحال و بختیاری برگزار شد، شرکت کرده و رتبه اول مسابقات را در رشته «بافت فرش» از آن خود کرده‌است.
داستان‌‌پردازی المان‌های منطقه ۱۲ بر پرده نمایش نوروزی
بیش از 10سال است که نوروز‌های مشهد فقط با سرسبزی و طراوت بهاری زیبا نمی‌شوند بلکه المان‌های استقبال‌ از بهار بخشی از شاخصه‌های نوروزی شهر شده‌اند که به این ایام زیبایی بیشتری می‌بخشند. نمادهایی که از دیوار‌های ساختمان‌ها گرفته تا معابر و تقاطع‌ها خودنمایی می‌کنند و نشاط و شادابی را به شهر هدیه می‌دهند. منطقه۱۲ هم در این سال‌ها میزبان طرح‌ها و آثار مختلفی از هنرمندان مشهدی بوده است که قصد داریم در این گزارش تعدادی از این طرح‌های خاطره‌ساز در پنج سال اخیر‌ را مرور کنیم.
ردپای هنر شرقی در برندهای غربی
سلماز آخوندی جزو اولین دانش‌آموختگان مقطع کارشناسی در رشته طراحی دوخت و لباس در استان است و از آنجایی که تخصص اصلی او طراحی لباس برای مشاغل مختلف است، لباس‌های گوناگونی برای کارگران کارخانجات، رستوران‌ها و... طراحی کرده است اما در این بین، سال95 لباسی برای پاکبانان پایتخت معنوی ایران طراحی کرد که مورد استفاده 6هزار پاکبان قرار گرفت و تا چند روز دیگر هم از لباس جدید این گروه که او طراحی کرده رونمایی می‌شود.
در زندگی «ماه‌گل» نباشیم؛ «نازگل» باشیم
نمایش عروسکی- موزیکال «نازگل» که برای اکران در دهه فجر سال 98 تهیه شده‌بود، داستان سه خواهر است که هر کدام از آن‌ها نماینده یک قشر از جامعه هستند. «گل اندام» نماینده آدم‌های معمولی و ساده‌لوح است، خواهر دومی «ماه گل» نام دارد. او نماینده آدم‌های زرنگ و فرصت‌طلب است و اما «نازگل» که نقش اصلی داستان را برعهده دارد، نماینده انسان‌های دلسوز و یاری‌رسان بوده که همیشه به فکر دیگران هستند. این نمایش که بازیگران آن را هنرمندان معلول و بچه‌های حاشیه شهر تشکیل داده‌بودند، در هشتمین جشنواره تئاتر معلولان مناطق کویری و خلیج فارس رتبه برتر را به دست آورد.
دوست دارم تا جان دارم تدریس کنم
اعظم میراولیایی، با 42سال سابقه کار علاقه خاصی به کودکان دارد و گرچه 12سال است که بازنشسته شده است اما هنوز هم دوست دارد در کنار کودکان باشد. می‌گوید: هیچ‌گاه خسته نشده‌ام بلکه از خدا همیشه خواسته‌ام که در مدرسه جان دهم. زیرا عاشق مدرسه هستم و تا روزی که توان راه‌رفتن داشته باشم و مورد پذیرش مسئولان آموزش و پرورش، اولیا و دانش‌آموزان باشم مشغول به کار خواهم بود. همیشه سعی کرده‌ام برای بچه‌ها یک دوست خوب باشم و محیط مدرسه را برای دانش‌آموزان به محیط امن تبدیل کنم زیرا ما می‌توانیم در آموزش و تربیت و حتی ایجاد یک حس و حال خوب بسیار تأثیرگذار باشیم.
برای اثبات وجود خدا به هم‌کلاسی کمونیستم یک کتاب نوشتم
محمد حنیف‌پور، استاد فلسفه، روان‌شناس و پژوهشگر مسائل اجتماعی ساکن محله جاهدشهر است. او بیش از 3دهه سابقه تدرس روانشناسی مدرن در مراکز آموزش عالی کشور را دارد و تاکنون 4کتاب و 22 مقاله بین‌المللی را در زمینه فلسفه اسلامی به رشته تحریر درآورده است. او در مقاطعی عهده‌دار سمت‌هایی همچون بخشدار داورزن، معاون فرماندار تربت جام و درگز و معاون مدیرکل امور اجتماعی، انتخابات و تقسیمات کشوری استانداری خراسان بوده و تاسیس 10 شهرستان جدید، برگزاری بزرگ‌ترین جشنواره توانمندی‌های شهرستان‌های خراسان و راه‌اندازی و تأسیس ۳۰۰ تشکل غیردولتی و سمن‌ها از جمله خدمات محمد حنیف‌پور در ارگان‌های دولتی است.
اهالی جوان قاسم‌آباد در انتظار افتتاح یک سالن تئاتر!
علیرضا اسدی 15سال است که در محله رسالت سکونت دارد و شناخت خوبی از منطقه به دست آورده است. او درباره هنر نمایش در این منطقه می‌گوید: بیشتر ساکنان این منطقه کارمند هستند و جمعیت جوان این محدوده زیاد است و استعدادهای بالقوه‌ای در منطقه وجود دارد. اما قاسم‌آباد برای بالفعل‌کردن این استعدادها نیاز به حمایت‌های دولتی دارد. در مدت سکونتم با فرهنگ‌سراهای مختلف این منطقه فعالیت داشتم. اما امکانات آن‌ها برای اجرا و تمرین نمایش محدود است و نیاز به بازبینی در ساختار آن‌ها احساس می‌شود. در صورتی که امکانات تئاتر در این منطقه مهیا شود استعدادهای درخشانی را به تئاتر شهر معرفی می‌کند. مطمئن هستم اگر سالن تئاتری اینجا افتتاح شود هر شب چراغ آن روشن می‌ماند.