جشنواره

میلاد صفار؛ دست‌فروش دیروز، ‌کارگردان امروز
لباس‌هایی تنمان کردند که به‌شدت کثیف بود و بوی بسیار نامطبوعی داشت، بعد از اینکه آن لباس‌ها را پوشیدم دو روز تن و بدنم به خارش افتاد،ما حتی یک سرویس رفت و برگشت هم نداشتیم و باید با اتوبوس و مینی‌بوس و مترو از محله‌ای در بالای شهر تا خانه‌های خودمان برمی‌گشتیم.راستش آن روز خیلی ناراحت شدم، دلیل این همه بی‌احترامی را درک نکردم، همان‌جا به خودم قول دادم آن‌قدر تلاش کنم تا روزی به جایگاه خیلی خوبی در سینمای ایران برسم.
موفقیت در رقابت «جابربن حیان»
هلیا ابراهیمی نوجوان سیزده‌ساله محله چهارچشمه است که توانسته در مسابقه ریاضی جابربن حیان که سال گذشته در نیشابور برگزار شد رتبه برتر گروهی را به دست آورد. او از نسل همین دانش‌آموزانی است که با درس ریاضی ارتباط خوبی برقرار کرده‌اند. می‌گوید: پارسال یک گروه پنج نفری در مدرسه تشکیل دادیم و با مشورت و هم‌فکری سؤالاتی راکه سطح پیشرفته‌ای داشت حل کردیم و توانستیم رتبه اول را به دست بیاوریم، چون از قبل همه موضوع‌ها را یاد داشتیم. اگر تمرین کافی نداشتیم و مباحث را خوب بلد نبودیم نمی‌توانستیم برنده مسابقه شویم.
ترکیب هنر و مامایی در کالیگرافی الهه علویان
قلبی را به تصویر کشیده که دیوار آن با حروف سرخ و سبز در هم تنیده شکل گرفته‌اند؛ حروفی که کلمات «هنر در مامایی» و «فرزندآوری» را می‌سازند، با زیبایی و ظرافت. در وسط قلب هم مادری نوزادش را در آغوش گرفته و روی ضربان قلب ترسیم شده است. الهه علویان با این اثر، در رقابتی کشوری که امسال به مناسبت روز جهانی ماما از سوی دانشگاه علوم پزشکی خراسان شمالی،‌ شهرستان بجنورد برگزار شده بود برگزیده شد. او، 22سال سابقه کار دارد و در این مدت زایمان‌های زیادی گرفته است. دوره نوجوانی به هنر علاقه داشته و هیچ‌گاه فکر نمی‌کرده روزی ماما شود ولی حالا او هنر و مامایی را با هم تلفیق کرده است.
المپیادی شدن با طرح اسلیمی
الهه تاج پور، نوجوان موفق محله خاتم الأنبیا(ص)، توانسته در چهاردهمین المپیاد دانش آموزی فرش دست باف ایران1401، مقام سوم را به دست آورد.الهه 18سال دارد و فرزند چهارم و آخر خانواده و دانش آموز پایه دوازدهم رشته طراحی فرش است. می گوید: نقاشی و طراحی را دوست نداشتم. برخلاف من خواهرم عاشق نقاشی بود. او همیشه نقاشی های مدرسه ام را می کشید و لوح های افتخارش نصیب من می شد.
سرزمین رنگ‌ها در خانه هنرمند مشهدی
هرجا ردپایی از هنر باشد این بانوی هنردوست ساکن محله رضاشهر خودش را می رساند. روی دیوارهای شهر هم نقاشی های او دیده می‌شود. چند سالی است مجوز چاپ کتاب های هنری اش را هم گرفته تا از هر روشی برای کمک به شاگردانش استفاده کند. برای یادگرفتن هنر حتی سختی غربت را هم به جان خریده و چند سالی را در اصفهان زندگی کرده است.
یادگیری هنر هفتم زیر دست روحانی
در حوزه که درس می‌خواندم موضوع ادیان و مذاهب مرا به فکر فروبرد، یک حوزوی می‌تواند کاری فراتر و ماندگارتر از وظایف منبر و سخنرانی انجام دهد. روزها و ساعت‌ها فکر می‌کردم، اینکه در منبر و سخنرانی‌ها داریم مسیری تکراری را پیش می‌رویم، آن هم در شرایطی که دشمن با جدیدترین روش‌ها حمله می‌کند و مقابله با روش‌های سنتی جواب نمی‌دهد و قادر به مقابله با آن نیستیم.دنبال ایده‌ای بودم که بتوانم کارم را بهتر انجام دهم. برای حل دغدغه‌های تلنبار شده در ذهن با آدم‌های مختلف حرف می‌زدم و راهکار می‌خواستم. هرچه جلوتر می‌رفتم مصمم‌تر می‌شدم که با توجه به ناهنجاری‌های پیش‌روی نسل جدید باید کاری انجام داد. می‌دانستم باید از بچه‌ها شروع کرد.
لذت نقالی در کودکی
زمانی که در مقطع پیش‌دبستانی درس می‌خواندم، دکلمه‌‎خوانی را تجربه کردم و از این‌کار لذت بردم. این‌کار مقطعی بود و دیگر ادامه نداشت تا اینکه در کلاس دوم از اداره آموزش و پرورش مربی‌ای به نام خانم روحانی برای آموزش شاهنامه به دانش‌آموزان مدرسه ما آمد و هفته‌ای یک جلسه در این زمینه به دانش‌‌‌‌‌آموزان آموزش داد. پس از تدریس مقدمه‌ شاهنامه باید آن را اجرا می‌کردم. تصمیم گرفتم برای جلوگیری از اشتباه متن را روی کاغذ نوشته و آن را زیر پای خودم نگه دارم تا از روی آن بخوانم، اما هنگام اجرا متوجه شدم که می‌توانم مقدمه را به‌خوبی بخوانم بی‌آنکه از روی کاغذ نگاه کنم.این اتفاق باعث شد که به خواندن شاهنامه و حفظ‌کردن آن علاقه‌مند شوم.